اقتصاد مقاومتی؛ سیاستها و انتظارات در بیانات رهبر انقلاب - ۳۶
وظایف آموزش و پرورش پیرامون اقتصاد مقاومتی
نویسنده: ناصر عابدی
جلوگیری از واردات؛ ببینید من باز هم تأکید میکنم. حالا شما میگویید ما جلوی واردات را گرفتیم امّا میوههایی در بازار هست که [وارداتی است]. آخر ایران برود از کجا میوه بیاورد که بهتر از میوۀ ما باشد؟ یک وقتی زمان ریاست جمهوری ما، یک نفری از یک کشور عربی -اسم نمیآورم- آمده بود، سوغاتی برای من یک جعبۀ خیلی قشنگ، خرما آورده بود. گفتم مصداق واقعیِ زیره به کرمان بردن این است. ما اینهمه خرما داریم -این خرمای مضافتی، این خرماهای گوناگون جنوب کشور؛ چه در استان فارس، چه در خوزستان، چه در بلوچستان- آنوقت حالا برای ما خرما آوردهاند؛ منتها در بستهبندی. من آنوقت همان هدیه را بردم در دولت، گفتم این خرما را مقایسه کنید با خرماهای ما! خرماهای ما بهتر از این هستند امّا این بستهبندی چقدر قشنگ است. آنوقتها خرماهای ما در آن کیسههای فلانجور، با لگد توی حصیر میکردند، سرش را میبستند و عرضه میکردند! حالا البتّه یک خرده بهتر شده. بههرحال واردات میوه، واردات بیرویّه است.
وظایف وزارت
آموزش و پرورش
* ما اوّلچیزى که لازم است براى دانشآموز خودمان در نظر بگیریم، این است که در او هویّت مستقلّ ملّى و دینى به وجود بیاوریم؛ این اوّلین چیز؛ هویّت مستقل و با عزّت. جوانمان را جورى بار بیاوریم که دنبال سیاست مستقل باشد، دنبال اقتصاد مستقل باشد، دنبال فرهنگ مستقل باشد؛ وابستگى، رُکون به دیگران، اعتماد به دیگران و تکیۀ به دیگران در وجود او بهعنوان یک روحیه رشد نکند. ما از این جهت دچار آسیبیم؛ این را به شما عرض بکنم! شما مىبینید یک کلمۀ فرنگى که وارد کشور میشود، فوراً بزرگ و کوچک و عمامهاى و غیرعمامهاى و مانند اینها، همه این کلمه را به کار میبرند. خب چرا آقا جان؟ چرا ما اینقدر مشتاقیم و تشنهایم که تعبیرات فرنگى بهکار ببریم؟ چرا؟ این همان حالتى است که به ارث براى ما گذاشتهاند. این همان حالت دوران طاغوت است که دوران جوانى خود ماست. بنده یادم است؛ من خودم هم آن وقتىکه جوان بودم، کأنّه مسابقه گذاشته بودیم که از این تعبیرات فرنگى استفاده کنیم. هرکه از این تعبیرات بیشتر استفاده میکرد، نشاندهندۀ این بود که روشنفکرتر است و آگاهتر است و مانند اینها. این غلط است. هویّت مستقل، اوّلین چیزى است که ما بایستى در جوان خودمان، در نوجوان خودمان رشد بدهیم و پرورش بدهیم. بعد آنوقت اقتصاد مقاومتى معنا پیدا میکند. اینجور نیست که بعد ما براى اینکه بخواهیم اقتصاد مقاومتى انجام بگیرد، مسئولین بالاى دولتى بیایند بنشینند صد جلسه پشتسرهم تشکیل بدهند و مرتّب آئیننامه، مرتّب بخشنامه، مرتّب فلان؛ آخرش هم حالا به آن صورتى که کامل است انجام نگیرد. الآن خب دارند تلاش میکنند که این اقتصاد مقاومتى تحقّق پیدا کند. وقتى روحیه، روحیۀ استقلال و مقاومت و ایستادگىِ در مقابل دیگران نیست، خب سخت است دیگر. وقتى عادت میکنیم که یک ذخیرهاى را - که در خانهها معمولاً خانوادههاى عاقل و بافکر ذخیرههایى نگه میدارند براى خودشان؛ ما هم یک ذخیرۀ خداداد داریم و آن نفت است - مرتّب دربیاوریم و بفروشیم، مرتّب دربیاوریم و بفروشیم، بدون ارزش افزوده؛ یکوقت این را تبدیلش میکنیم به یک چیزى که داراى ارزش افزوده است، خیلى خب، قابل قبول است، امّا نخیر، بدون هیچ ارزش افزودهاى، همین [فقط] درمىآوریم و میفروشیم. بعضى از این رؤساى کشورها که آمدهاند پیش ما، گله کردهاند که ما تراز تجارىمان با شما همسان نیست، شما به ما بیشتر میفروشید و کمتر میخرید، بنده مکرّر به چندین نفر از اینها گفتهام که آنچه شما میخرید، عمدهاش نفت است؛ نفت یعنى پول، نفت یعنى طلا؛ ما ارزش افزودهاى از نفت به دست نمىآوریم؛ ثروتمان را از زیر خاک درمىآوریم و میدهیم به شما. این را نمیشود در حساب تراز تجارى قرار داد. اینها مهم است. هویّت مستقل وقتى بود، از اینجور زندگى کردن انسان دور میشود؛ آنوقت اقتصاد مقاومتى معنا پیدا میکند، اقتصاد بدون نفت معنا پیدا میکند، فرهنگ مستقل معنا پیدا میکند.
ما باید شاخصهاى ممتاز و برجسته را در دانشآموزمان زنده کنیم؛ بله، در همین سوگندنامه هم بود که فطرت خداداد او را فعّال کنیم؛ بله، درست است؛ در همۀ من و شما، خداى متعال یک مایهاى قرار داده که این مایه قابل رشد پیدا کردن است و میشود از آن استفاده کرد. این را در این بچّه فعّال کنید، رشد بدهید. این شاخصها اینهاست؛ حالا عمدهاش مفاهیم جریانساز، در او مفاهیم جریانساز و عملساز را تولید کنیم و به راه بیندازیم زنده کنیم؛ ایمان؛ اندیشهورزى، یاد بگیرد فکر کند؛ مشارکت اجتماعى، دورى از انزواهاى اجتماعى نامطلوب؛ تکافل اجتماعى که یک معناى خیلى والاى اسلامى دارد.
اصلاح الگوى مصرف؛ این حقیر، بارها راجع به اصلاح الگوى مصرف صحبت کردهام - در سخنرانىهاى اوّل سال، با مسئولین، در جلسات خصوصى، در جلسات عمومى- امّا الگوى مصرف ما هنوز اصلاح نشده؛ ما بد مصرف میکنیم. همین مسئلۀ جنس خارجى که من چند روز قبل اینجا در حسینیّه، با جمعى در میان گذاشتم، از همین قبیل است. این قاچاقهاى دهها و صدها میلیاردىِ وسایل لوکس، از همین قبیل است. این بچّهبازىهاى داخل خیابانها - که بچّهپولدارهاى نوکیسه، با آن خودروهاى کذائى مىآیند دائم راه میروند، دائماً رژه میروند، دائماً پُز میدهند- بهخاطر همین چیزهاست؛ اصلاح الگوى مصرف. این را باید از کودکى به این جوان و نوجوان یاد داد.
* چهکار کنیم که کارگر این توانایى را پیدا کند که کیفیّت کار را بالا ببرد؟ یک مقدار از این الزامات بر عهدۀ دولت است، یک مقدار بر عهدۀ مدیران است، یک مقدار بر عهدۀ مردم است، یک مقدار هم بر عهدۀ خود کارگر است. یکى از کارهایى که باید انجام بگیرد تا کارگر بتواند کیفیّت کار را بالا ببرد مهارتافزایى است؛ همین فنّىحرفهاى که ایشان گفتند؛ بنده سالهاست هر وزیر آموزشوپرورشى، هر وزیر کارى که بر سر کار آمده است، روى مسئلۀ فنّىحرفهاىها تکیه کردم، تأکید کردم؛ این را باید جدّى گرفت، این یک کار اساسى است. مهارت کارگر را باید بالا برد؛ کارگر ساده که نمیتواند صرفاً با تجربۀ خودش پیش برود؛ خب، البتّه تجربه هم مؤثّر است امّا آموزش لازم است. مهارت کارى بر عهدۀ مسئولان است؛ همین فنّىحرفهاىها و انواع کارهاى دیگرى که میشود انجام داد براى مهارتافزایى کارگر؛ کارفرما هم مؤثّر است، دولت هم مؤثّر است.