گزیده بیانات امامخمینی(ره) درباره دانشجویان و دانشگاهیان
در دانشگاه روحالله
پیش بینی های تاریخی حضرت امام خمینی(ره)، صرفاً در وقایعی چون پیروزی انقلاب و فروپاشی شوروی محدود و محصور نمی شود. در گواه این مدعا همین بس که اگر فراموش کنی که امام(ره) در خرداد 68 به لقاءالله پیوسته، بازخوانی نظرات حضرتش پیرامون دانشجو و دانشگاه، آدمی را آنچنان به شک وا می دارد که تو گویی این سخنان همین چند روز پیش ایراد شده باشند!
از همین رو و در آستانه سالگرد عروج آسمانی معمار کبیر انقلاب اسلامی، نظر خوانندگان فرهیخته را به مرور آراء امام خمینی(ره) پیرامون بایسته های دانشجو و دانشگاه طراز جمهوری اسلامی جلب می نماییم:
اخلالگران دزد که نمیتوانند دانشگاه اداره کنند
آقا شما نشستهاید که چهار تا کمونیست بیایند در دانشگاه و قبضه کنند دانشگاه را؟! شما مگر کمتر از آنها هستید؟ عدد شما بیشتر از آنهاست؛ حجت شما بالاتر از آنهاست. شما این مسائل را که بگویید، در دانشگاه. خیانتشان را مىتوانید واضح بکنید که خودشان بگذارند بروند. بایستید، صحبت کنید. بگویید آقا، خوب بیایید یکى یکى بگویید ببینم شما چکاره هستید آمدهاید توى دانشگاه دارید اخلال مىکنید؟ مىخواهید چه بکنید؟ مىخواهید درس بگویید برایمان؟ شما کار خودتان را اول حساب بکنید که چکاره هستید توى این مملکت. شما از اهل این مملکت هستید، یا عمال غیر هستید خودتان را به ما مىچسبانید؟ یک رئیس، یک معلم را که مىبینید کمونیستى است بیرونش کنید از دانشگاه. اما حالا نمىخواهیم یک جنگى بشود؛ مى خواهیم حالا با ملایمت بشود؛ آنها صحبت مى کنند؛ شما هم صحبت بکنید. شما ننشینید یکى دیگر برایتان صحبت بکند؛ یک روحانى بیاید صحبت کند؛ خودتان بروید، هر کدامتان مى توانید، در مقابل آنها بایستید صحبت کنید. آن مى گوید؛ شما هم بگویید. آن وقت یکى یکى انگشت بگذارید روى کارهایشان که تو این کارى که مى کنى براى چیست؟ تو ایرانى هستى و این کار را مى کنى، یا امریکایى هستى یا شوروى؟ یا براى آنها کار مى کنى، یا براى ایران؟ اگر براى آنها کار مى کنى، جاى شما اینجا نیست، برو آنجاها کار بکن. باید جلویشان را بگیرید. مسائل را به آنها بگویید؛ در دانشگاه بنویسید، منتشر کنید. کسانى که برخلاف این هستند، بروید یکى یکى پیش آنها، بروید بگویید شما اینکاره هستید. شما چه مى گویید؟ چطور مى خواهید یک دانشگاه را در دست بگیرید در صورتى که اخلالگر هستید؟ باید جلویشان را بگیرید. یک اخلالگر دزد که نمى تواند دانشگاه را اداره کند. (23 خرداد 1358)
متحد باشید و متفرق نشوید
متفکرهاى ما، روشنفکرهاى ما، همه دانشجویان و دانشگاهیان، بدانند که نقشه این است و آثارش را ما داریم مى بینیم. این گروه گروه شدنها براى همین است که نگذارند این انسجامى که بوده حفظ شود. مى خواهند نگذارند مردم بیدار بشوند و راه خودشان را پیدا کنند؛ همان راهى را که اسلام دستور داده که همه با هم باشید. خداوند واعتَصِمُوا بِحَبلِ اللَّهِ جَمِیعاً ولَا تَفَرَّقُوا را بر مردم واجب کرده. همه با هم باشید و تفرق در کار نباشد. با تفرق همه فسادها هست. و با تمسک به خداوند همه صلاح و سعادتها هست. (6 تیر 1358)
تفاوت دانشگاه اسلامی
و دانشگاه غربی
فرق بین دانشگاه هاى غربى و دانشگاههاى اسلامى باید در آن طرحى باشد که اسلام براى دانشگاهها طرح مىکند. دانشگاه هاى غربى- به هر مرتبه اى هم که برسند- طبیعت را ادراک مى کنند، طبیعت را مهار نمى کنند براى معنویت. اسلام به علوم طبیعى نظر استقلالى ندارد. تمام علوم طبیعى- به هر مرتبه اى که برسند- باز آن چیزى که اسلام مى خواهد نیست. اسلام طبیعت را مهار مى کند براى واقعیت؛ و همه را به وحدت و توحید مىبرد. تمام علومى که شما اسم مى برید و از دانشگاههاى خارجى تعریف مى کنید- و تعریف هم دارد- اینها یک ورق از عالم است؛ آن هم یک ورق نازلتر از همه اوراق. اسلام در طبیعت یک معناى دیگرى مى خواهد، در طب یک معناى دیگرى مى خواهد، در هندسه یک معناى دیگرى را مى خواهد، در ستاره شناسى یک معناى دیگرى مى خواهد. کسى که مطالعه کند در قرآن شریف این معنا را، مى بیند که جمیع علوم طبیعى جنبه معنوى آن در قرآن مطرح است نه جنبه طبیعى آن. تمام تعقلاتى که در قرآن واقع شده است و امر به تعقل، امر به اینکه محسوس را به عالم تعقل ببرید و عالم تعقل؛ عالمى است که اصالت دارد و این طبیعت، یک شبحى است از عالم. (13 تیر 1358)
اغتشاشگران در اقلیتند
مهم این است که اینها در این جمعیتى که اخلالگرند در اقلیت واقعند. اکثر که اینطور نیستند که اخلالگر باشند و این جمعیتِ اکثر باید از اختلافاتى که خودشان اگر در بینشان هست، دست بردارند و با اجتماع خودشان بدون اینکه یک درگیرى، یک اختلاف عملى بشود، با اجتماع خودشان اینها را از صحنه خارج کنند که نتوانند آنها فعالیت بکنند. مهم این است که خود کسانى که در دانشگاهها هستند، در مواردى هستند که آموزش و پرورش هست در آن، چه اساتید و چه جوانهایى که آنجا هستند، اینها خودشان به طور معقولى جلوگیرى بکنند، چون اینها حرفى ندارند. اخلالگرها حرفى ندارند. (24شهریور 1358)
دانشجوی عالم میخواهیم نه بروکرات
همه مملکت باید مشغول بشوند براى اصلاح خودشان. اول اصلاح آدمها را بکنند که مقدم بر همه چیز است. دانشگاهها را مرکز تربیت قرار بدهید. دانشگاه باید عالم درست کند نه ادارى. ادارى یک مسئله کوچکى است. حالا یک احتیاجى هست. البته باید برود آنجا. اما دانشگاه باید عالم درست کند. دانشگاه باید اشخاصى را درست کند که مملکت خودش را اداره کند از حیث علمیت. اداره کند از حیث فرهنگ. نه اینکه غایت آمال این باشد، یک چیزى دستش بیاید برود توى یک اداره اى بنشیند مهمل. کار هم بود، خوب بود. اما کار نیست توى ادارات. یک اداره که نمى تواند این همه جمعیت را بپذیرد. جز این است که بروند آنجا بودجه مملکت را بیخودى صرف بکنند، خودشان هم مهمل بار بیایند. یک قوه فعاله مهمل بار مى آید و بودجه مملکت را هم از بین مى برد. اینها باید اصلاح بشود. این جوان هاى ما را یک جورى بار بیاورید که خودشان بفهمند که خودشان یک چیزىاند. نگویند که ما باید گیر غرب باشیم، نگویند که ما باید غربى باشیم، شرقى باشند. اگر از غرب هم صنعتى مى آید، یاد بگیرند، اما غربى نشوند، یاد گرفتن مسئله یک چیزى است و مغز را غربى کردن و از خودش غافل شدن، مسئله دیگر است. ما با تمدن مخالف نیستیم، با تمدن صادراتى مخالفیم. تمدن صادراتى ما را به این روز نشانده است. (14دی 1358)
دانشگاه باید اسلامی بشود
بعضى گمان کردند که کسانى که اصلاح دانشگاهها را مى خواهند و مىخواهند دانشگاهها اسلامى باشد این است که گمان کردند که علوم دو قسم است: هر علمى دو قسم است. علم هندسه یکى اسلامى است، یکى غیراسلامى. علم فیزیک یکى اسلامى است، یکى غیراسلامى. از این جهت اعتراض کردند به اینکه علم، اسلامى و غیراسلامى ندارد. و بعضى توهم کردند که اینها که قائلند به اینکه باید دانشگاهها اسلامى بشود؛ یعنى فقط علم فقه و تفسیر و اصول در آنجا باشد. یعنى همان شأنى را که مدارس قدیمه دارند باید در دانشگاهها هم همان تدریس بشود. اینها اشتباهاتى است که بعضى مىکنند، یا خودشان را به اشتباه مى اندازند. آنچه که ما مى خواهیم بگوییم این است که دانشگاه هاى ما، دانشگاه هاى وابسته است. دانشگاه هاى ما دانشگاه هاى استعمارى است. دانشگاه هاى ما اشخاصى را که تربیت مى کنند، تعلیم مى کنند، اشخاصى هستند که غربزده هستند. معلمین بسیارى شان غربزده هستند و جوان هاى ما را غربزده بار مى آورند. معلمینى که در مدارس ما، اساتیدى که در دانشگاه هاى ما هستند بسیارى از آنها در خدمت غربند. جوان هاى ما را شستشوى مغزى مى دهند. جوان هاى ما را تربیت فاسد مى کنند. ما نمى خواهیم بگوییم ما علوم جدیده را نمى خواهیم. ما نمى خواهیم بگوییم که علوم دو قسم است که بعضى مناقشه مى کنند. ما مى خواهیم بگوییم دانشگاه هاى ما اخلاق اسلامى ندارد. لکن باید دانشگاه اسلامى بشود تا علومى که در دانشگاه تحصیل مى شود در راه ملت و در راه تقویت ملت و با احتیاج ملت همراه باشد. (1 اردیبهشت ۱۳۵۹)
غیرسیاسی کردن دانشگاهها؛
پروژه استعماری
براى جوان هاى غیر روحانى- چه دانشگاهى ها و چه سایر جوان ها – با طرزهاى دیگرى نقشه کشیدند تا آنها در میدان سیاست حاضر نباشند، و در امورى که کشور احتیاج به آن دارد دخالت نکنند. عده کثیرى که در دانشگاهها و در مدارس بودند، با گماردن معلمین و اساتیدى که بسیارى از آنها بر خلاف مسیر اسلام و بر خلاف مسیر ملت اسلامى بودند، جوان هاى ما را از آن راه منحرف مى کردند و آنها را مانع مى شدند از اینکه براى اسلام زحمت بکشند. (14 اسفند 1359)
نیاز به عالمان متعهد
البته علوم انسانى محتاج به یک انسانهاى متعهد دارد. انسانى که تعهد به قواعد اسلام ندارد و تعهد به آن زیربنایى که توحید است ندارد، در علوم انسانى نمى تواند عملى انجام بدهد الّا انحراف و این قابل پذیرش نیست. در سایر رشته هایى که در دانشگاه هست آن چیزى که مورد نظر است این است که اساتید مشغول به کار خودشان باشند و توطئه در کار نباشد. (24 فروردین 1360)
با تخصص مخالف نیستیم
با نوکری غیر مخالفیم
آنکه ما اصرار داریم به اینکه دانشگاه که مغز متفکر یک ملت است، باید از وابستگیهاى به شرق و غرب کنار برود و نمى شود که کنار برود الّا اینکه فرم اسلامى پیدا بکند، آن این نیست که دانشگاه ما نباید فقط علم و صنعتى تحصیل کند، بلکه باید همین آداب الصلاه را بجا بیاورد! این یک مغالطه اى است که تا صحبت «دانشگاه اسلامى» مى شود و اینکه باید انقلاب فرهنگى پیدا بشود، فریاد مى زنند آنهایى که مى خواهند ما را به طرف شرق و عمدتاً، به طرف غرب بکشانند، که اینها با تخصص مخالف اند، با علم مخالف اند. خیر، ما با تخصص مخالف نیستیم؛ با علم مخالف نیستیم؛ با نوکرى اجانب مخالفیم. ما با تخصص هیچ مخالفتى نداریم و آن چیزى که ما با آن مخالفیم وابستگى مغزهاى جوان هاى ما به خارج، شرق و غرب است. دانشگاههاى ما الّا عده معدودى، یا درصدد نبودند که این وابستگى را بردارند یا درصدد بودند که وابسته کنند این مغزها را به خارج. ما یک همچون تخصصى مى خواهیم که جورى بار بیاورد کشور را و جوان هایى که در رأس امور کشور هستند که اینها مغزهایشان وابسته نباشد و فکرى جز اسلام و ایران در سرشان نباشد. (4 خرداد 1360)
علوم غربی را فرا بگیریم اما
غربی نشویم
نباید اگر صنعتى از آنها مى گیریم انگلیسى یا روسى یا امریکایى بشویم، بلکه باید مسلمان بود. البته استفاده از علوم و گرفتن آن از دیگران مانعى ندارد، ولى باید توجه داشت که از جایى علوم را بگیریم که نخواهند ما را منحرف کنند که در سابق اگر مقدارى از علوم و تخصصها را به ما مىدادند، مى خواستند ما را از همه چیزمان منحرف نموده و مصرفى بار بیاورند. (24آبان 1362)
روی پای خود بایستیم
شما مى دانید بیشتر کسانى که در دانشگاه بزرگ شده اند در عین حال که بعضى از آنان نماز هم مى خوانند ولى معتقدند ایران باید زیر نظر کشورهاى بیگانه باشد. مى گویند ایران نمى تواند خودش را اداره کند. آیا ایرانى که با تمام فشارها خودش را حفظ کرده و انقلابش را به کشورهاى دیگر صادر و ملت هاى دیگر را بیدار نموده است، نمى تواند خودش را اداره کند؟ چرا باید کارى کنید که دانشگاههایمان روش توده هاى مردم را داشته باشد که اگر ملتى چیزى را خواست، خلافش را نمى توان بر آن تحمیل کرد. (27 فروردین 1364)
درس باید برای خدا خوانده شود
هر درسى مى خواهند بخوانند مانع ندارد، درس هایى که [مفید] است، اسلام با همه، الّا بعضى از درس ها استثنا کرده، با همه موافق است. اما آنى که براى ما فایده دارد این است که بخواهیم همین اسلامى بودن را الهى اش کنیم، بخواهیم الهى باشد این کار ما، براى خدا کار بکنیم. دانشگاه را باید شما رو به خدا ببرید، رو به معنویت ببرید و همه درسها هم خوانده بشود، همه درسها هم براى خدا خوانده بشود. اگر این را توانستید که شما براى این کار بروید و این کار را بکنید، در کارتان موفقید، چه برسید به مقصدتان، چه نرسید به مقصدتان. (19 آذر 1364)
جذب حداکثری دانشجویان
علما و روحانیون ان شاءاللَّه به همه ابعاد و جوانب مسئولیت خودآشنا هستند ولى از باب تذکر و تأکید عرض مى کنم امروز که بسیارى از جوانان و اندیشمندان در فضاى آزاد کشور اسلامى احساس مىکنند که مىتوانند اندیشه هاى خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامى بیان دارند، با روى گشاده و آغوش باز حرف هاى آنان را بشنوند و اگر بیراهه مى روند، با بیانى آکنده از محبت و دوستى راه راست اسلامى را نشان آنها دهید. و باید به این نکته توجه کنید که نمىشود عواطف و احساسات معنوى و عرفانى آنان را نادیده گرفت و فوراً انگ التقاط و انحراف بر نوشتههاشان زد و همه را یکباره به وادى تردید و شک انداخت. اینها که امروز اینگونه مسائل را عنوان مىکنند مسلماً دلشان براى اسلام و هدایت مسلمانان مى تپد، و الّا داعى ندارند که خود را با طرح این مسائل به دردسر بیندازند. اینها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونه اى است که خود فکر مى کنند. به جاى پرخاش و کنار زدن آنها با پدرى و الفت با آنان برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند، مأیوس نشوید. در غیراین صورت خداى ناکرده به دام لیبرالها و ملی گراها و یا چپ و منافقین مى افتند و گناه این کمتر از التقاط نیست. ما مى توانیم به آینده کشور و آینده سازان امیدوار شویم که به آنان در مسائل گوناگون بها دهیم و از اشتباهات و خطاهاى کوچک آنان بگذریم و به همه شیوه ها و اصولى که منتهى به تعلیم و تربیت صحیح آنان مىشود احاطه داشته باشیم. فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزوی به صورتى است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظرى و فلسفى. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصلهها، حوزه و دانشگاه درهم ذوب شوند، تا میدان براى گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد. (29 تیر 1367)
قیام شجاعانه جوانان
وصیت اینجانب به جوانان عزیز دانشسراها و دبیرستانها و دانشگاهها آن است که خودشان شجاعانه در مقابل انحرافات قیام نمایند تا استقلال و آزادى خود و کشور و ملت خودشان مصون باشد. (15 خرداد 1368)