خودشناسی؛ بالاترین معرفت(خوان حکمت)
يكي از بيانات نوراني امام باقر(ع) اين است كه هيچ معرفتي همانند خودشناسي نيست: «لا معرفهًْ كمعرفتك بنفسك»[1]. در قرآن كريم فرمود انسان بالأخره به ملاقات خدا ميرود: (يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ)[2] انسان را خطاب ميكند، چه ملحد، چه موحّد، چه مشرك، چه اهل كتاب، چه مسلمان همه مشمول اين هستند، ميفرمايد: ای انسان، تو بالأخره خدا را ملاقات ميكني.
مرگ؛ هجرتی برای ابدیت
سرّش آن است كه انسان با مرگ روبهرو ميشود، اين ديگر امر حتمي است، منتها بسياري از افراد خيال ميكنند مرگ انسان را ميميراند، انبيا آمدند يك حرف تازه ميزنند، ميگويند انسان مرگ را ميميراند؛ اين دو ديد است، ما مرگ را ميميرانيم يا مرگ ما را؟ ما با مردن از پوست به درميآييم يا با مردن ميپوسيم؟ آن كه فكر ميكند مرگ، انسان را ميميراند، خيال ميكند مرگ پايان راه است، بعد خبري نيست و انسان كه ميميرد ميپوسد. آن كه ميگويد انسان مرگ را ميميراند يعني از پوست به در ميآيد، مرگ را هجرت ميداند و انسان را ابدي میشمارد، مگر روح ميميرد، مگر انديشه ميميرد،مگر علم ميميرد؟ الآن دانشمندان و شما و ديگران اين فرصت را داريد كه درباره دانشمندان و دانشپژوهان چهار، پنج هزار سال قبل اظهارنظر كنيد و از اين طرف آينده را هم بررسي كنيد، يك منجّم ماهر و كارشناس ماهر الآن به طور دقيق ميتواند خسوف و كسوف تا سه چهار هزار سال قبل را بررسي كند يا بيشتر، سه چهار هزار سال بعد را هم بررسي كند يا بيشتر؛ اين روح است كه نه زماني است نه مكاني، نه متزمّن است نه متمكّن.پس اگر روح نه متزمّن است نه متمكّن، فوق تاريخ است؛ وقتي فوق تاريخ شد، اين بدن را رها كرد،براي ابد ميماند و در قيامت ذات اقدس اله اين بدن را زنده ميكند كه دوباره با همان روح است. انسان مرگ را ميميراند نه مرگ، انسان را و همين مكتب الهي باعث شد كه برخي از بزرگان معرفتي ما با ادبيات عرفاني بگويند:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آي *** تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ
من از او عمري ستانم جاودان *** او ز من دلقي بگيرد رنگ رنگ[3]
مولوي و امثال مولوي آدمهاي بزرگياند اما اين حرف، بزرگتر از آنهاست، اين حرف، آنها را به اينجا رساند وگرنه مولوي از كجا ميدانست كه انسان مرگ را ميميراند؟ پس ما براي ابد زندهايم، اگر براي ابد زندهايم،ره توشه ابدي ميخواهيم و مرگ طليعه پرواز ماست.
اينكه در قرآن آمده: ای انسان، تو خدا را ملاقات ميكني يعني - معاذ الله - آیا اين راه جغرافيايي را بايد طي كنيم برويم برزخ، برويم صحنه قيامت آنجا خدا را ببينيم با اينكه (هو مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ) كجا برويم خدا را ببينيم؟ اگر «هو أقرب إلينا مِن حبل الوريد»[4] اگر (نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُم وَلكن لاَ تُبْصِرونَ)[5] اگر (وَاعْلَمُوا أَنَّ الله يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ)[6] خدا به ما از هر موجودي نزديكتر است آنگاه بيان نوراني امام باقر(ع) روشن ميشود كه هيچ معرفتي به اندازه شناختن روح مجرّد انسان نيست.
ضرورت پاکسازی آینه فطرت از زنگار گناه
قرآن كريم به ما از نظر معرفتشناسي فرمود ما يك عدّه را فرستاديم كه آبياري كنند و اين را شكوفا كنند (يك) عدّهاي را فرستاديم كه اين فتيله را بالا بكشند، اين چراغ،خاموش نشود، روشنگر باشد (دو) شما مرتّب روي آن خاك اغراض و غرايز ميريزيد اين را دفن ميكنيد اين كار شماست، اين (قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا)[7] همين است، اين (دَسَّاهَا) كه باب تفعيل است ياء سومش تبديلشده از سين است، اين دَسَّ دو سين دارد دَسَّسَ سه سين دارد، اين سين سوم تبديل به ياء ميشود، ميشود دَسَّيَ، شده (قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا) اين دَسَّسَ، تَدسيس مبالغه دسيسه است (أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ)[8] يعني اين خاكها را كنار زده چيزي درون خاك گذاشته و اين خاكها را رويش دفن كرده،اين را ميگويند دسيسه (أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ)،دسيسه كردن همين است، يعني كسي هدف شومي دارد، اين را در بين حرفها دفن ميكند، يك سلسله بهانهها را روي آن ميگذارد تا كسي نفهمد، اين را ميگويند دسيسه؛ مبالغه اين كار باب تفعيل و تدسيس است. فرمود شما آنقدر خاك اغراض و غرايز روي اين جانتان ريختيد، اين بيچاره را در آن وسط دفن كرديد: (قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا) ما از آن طرف انبيا فرستاديم كه اين را شكوفا كنند، اين را بالنده كنند، اين فتيله را بالا بكشند و بدانيد انسان كيست، اما خودتان را دفن كرديد،وقتي خودتان را دفن كرديد، خودتان را نميشناسيد كه فقط در و ديوار را ميشناسيد، سعي ميكنيد در، درست كنيد، ديوار درست كنيد، فرش درست كنيد، زندگي درست كنيد، اينها همه بيرون شماست، اينها شما نيستند، شما شناسنامهتان را پيدا كنيد،اين خاكها را كنار بزنيد، اين گرد و غبار را كنار بزنيد، اين چركها را كنار بزنيد، تعبير ديگر قرآن كريم اين است كه (بَلْ رَانَ عَلَي قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ) [9] رِيْن همان چرك است، اينقدر روي اين آينه چرك رفت كه جايي را نشان نميدهد، اين آينهها را از اول به ما دادند گفتند اين را شفاف نگه داريد،ما يك سلسله معلّمهايي براي شما ميفرستيم كه به شما بگوييم اين آينه را كدام طرف داشته باشيد؛ اگر كسي آينه شفاف داشته باشد اما پدر و مادر او آشنا نباشند و او را براي تفريح به باغ وحش ببرند،اين آينه فقط گرگ و گراز را نشان ميدهد، جاي ديگر را نشان نميدهد،اما اين اساتيد حوزه و دانشگاه به او ميگويند اين آينه را بالا نگه دارد،شب به طرف آسمان نگه دار، اين راه شيري را ببين،اين ستارهها را ببين، اين قمر و شمس را ببين.اگر كسي اين آينه را به طرف شمس و قمر نگه بدارد، شمس و قمر در آن ميافتد، اگر باغ وحش برود، گرگ و گراز ميافتد، اين آينه را انسان تا كدام طرف بگرداند. بنابراين بيان نوراني امام باقر(ع) كه فرمود هيچ معرفتي به اندازه خودشناسي نيست، بر اساس اين جهات است، آن وقت انسان با يك بيان شفاف و روشن ميگويد مرگ حق است، با من در مصاف است، من با او درگيرم، من مرگ را ميميرانم و من ميمانم،نه مرگ مرا بميراند، چون بعد از برزخ مرگي نيست، كسي نميميرد، در صحنه قيامت برابر سوره مباركه «واقعه» كه فرمود: (إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَالآخِرِينَ * لَمَجْمُوعُونَ إِلَي مِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ، براستی که اولین و آخرین یقینا در روز قیامت که روز معلوم است مجموع خواهند شد)[10] همه،آن روز زنده ميشوند، بعد كسي نميميرد.
لزوم تهیه ره توشه ابدی
پس ماييم و ابديّت ما، اگر ماييم و ابديّت ما، بايد فكر ابدي، غذاي ابدي، ره توشه ابدي،زاد و راحله ابدي داشته باشيم و آن معرفت خدا و اسماي خدا و اوصاف خدا و عدل و عقل است، اينها ميماند و اگر اينها را فراهم نكرديم انسان تنهاست، اخلاق براي آن است كه انسان هم خودش را بشناسد، هم بداند مرگ را ميميراند، هم بداند مسافر است، هم بداند اينكه خدا در قرآن فرمود تو خدا را ملاقات ميكني اين نبايد در و ديوار عالم را نگاه كند تا خدا را ببيند اين اگر در درون خويشتن را مطالعه كند، ميبيند در درون او يك آينه شفاف است كه فيض خدا را نشان ميدهد، انسان اگر يك آينه شفاف بشود و سرش را خم بكند، اين آينه را نگاه كند، فيض خدا را ميبيند، خدا ديدني نيست ولي فيض او، وجه او، لطف او، آثار او ديدني است، آن وقت راحت است، نه بيراهه ميرود و نه راه كسي را ميبندد،چون آن جمال محض به انسان فرصت خلاف نميدهد و اخلاق براي اين است، اين ماههای رجب و شعبان و ماه مبارك رمضان فرصت اين كارهاست، اگر توفيقي داشتيد ـ انشاءالله - در اعتكاف شركت كرديد، براي همين كار است، آنگاه احساس ميكنيد كه راحت شديد، بار از دوشتان افتاد، وقتي انسان زير بار سنگين باشد هميشه خيس عرق است اما وقتي سبكبار باشد آزاد ميشود.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله) در جلسه درس اخلاق
در ديدار با جمعی از دانشجويان و طلاب، قم؛ 4/3/91
مرکز اطلاعرسانی اسرا
_____________________
[1]. تحفالعقول، ص286. [2]. انشقاق، 6. [3]. ديوان شمس، غزل 1326. [4]. ر.ك: ق، 16. [5]. واقعه، 85. [6]. انفال، 24. [7]. شمس، 10. [8].نحل، 59. [9]. مطففين، 14. [10].واقعه، 49 و 50.
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.