تاریخ تمدن اسلامی- ۲۵/ پروفسور زیگرید هونکه:
روح جستوجوگر دانشمندان مسلمان، شعورها را در اروپا به حرکت در آورد
ابن باجه و بطروجی، شعورها را در اروپا به حرکت درآوردند
از دیگر دانشمندان بزرگ علم نجوم در دوران تمدن اسلامی، از «ابن باجه» و «بطروجی» میتوان نام برد که تلاشهای علمی و تحقیقات و پژوهشها و یافته هایشان، تاثیر شگرفی بر علم نجوم جدید و دانشمندان معروف اروپایی گذارد. براساس جهان بینی ابن باجه Ibn Badscha (Avempace) از استان زاراگوسای آندلس، روح مخالفت با تعاریف جزمی (دگم) و سعی در یافتن شرح طبیعیتر و واقعیتر پدیدههای آسمانی شروع شد و در سه نسل دانش پژوه ادامه پیدا کرد. مبارزه بین مشاعر ارسطویی و بطلمیوسی که در جهان اسلام در بخش مغرب زمین به وسیله «ابن باجه» شاگرد «ابن طفیل» Ibn Tufail و دیگری، «ابن رشد» و آن یکی «البطروجی» Albetragius شروع شد، در قرن 13 و 14 میلادی در فرانسه و آلمان و انگلستان ادامه یافت و مدافعین و طرفدارانی همچون «آلبرت بزرگ» و «توماس فون اکویین» و «راجر بیکن» و «جان بوریدان» Jean Buridan و «دیتریش فون فرای بورگ»
Ditrich Von Freiburg را به صحنه خواند و به قول پروفسور زیگرید هونکه، «بدین وسیله حتی در اروپا هم شعورها را به حرکت در آورد.»
فراگیری ستاره شناسی و ریاضیات مسلمانان
توسط اروپاییان
اما تاثیرات ستاره شناسی و نجوم و پیشرفتهای علمی در این زمینه در دوران تمدن اسلامی، به آنچه گفته شده، محدود نشد و در بسیاری از حیطههای علمی نیز بر اروپاییان تاثیرات غیرقابل باوری گذارد. کتاب «جامع المبادی و الغایات فی علم المیقات» در قرن سیزدهم میلادی، توسط دانشمند مراکشی به نام «ابی علی حسن بن علی المراکشی» نوشته شد. هدف وی از نگارش این کتاب معرفی ابزار ستاره شناسی و هندسه بود. «ژان ژاک سدیو» و پسرش «لویی سدیو» (نویسنده کتاب «تحقیقات جدید پیرامون تاریخ فلک نزد اعراب») دو ستاره شناس و ریاضیدان فرانسوی، نسخه ناقصی از این کتاب را در پاریس یافتند. این دو دانشمند با مبنا قراردادن این کتاب مقالات بسیاری را نوشتند. آنها حتی این نسخه ناقص را به زبان فرانسه نیز ترجمه کرده و سعی کردند تا نشان دهند که این کتاب، تا چه اندازه در تاریخ ستاره شناسی مهم بوده است.
آکادمی/ فرهنگستان علوم فرانسه نظریات این دو دانشمند را رد کرد و این دو همیشه مجبور به دفاع از نظریات خود شدند. جدال میان این دو دانشمند و آکادمی، 50 سال طول کشید و بالاخره دنیا کم کم فهمید که جهان اسلام چه قدمهای بزرگی را در ستاره شناسی و علم ریاضی برداشته بوده است.
یکی از دستاوردهای مهمی که در آن دوران کسب شد، این بود که «الکساندر فون هومبولت»، دانشمند برجسته آلمانی که در برلین زندگی میکرد، مناقشه این دو دانشمند را با آکادمی علوم فرانسه شنیده و شروع به نامه نگاری با آنها کرد. در هومبولت، احترام و ارزش خاصی نسبت به علوم اسلامی ایجاد شد. برای همین نیز جوان آلمانی بسیار زیرکی را به پاریس فرستاد تا با این دو دانشمند کار کرده و ستاره شناسی و ریاضیات مسلمانان را یاد بگیرد. این جوان که «فرانسوا رکا» یا «فرانتس وُپکه» نام داشت (که در دانشگاه هومبولت برلین ریاضی می خواند و بعدها در حوزه ریاضیات اسلامی تحقیقات بسیار کرد و کتب زیادی نوشت) نزدیک به 40 پژوهش بسیار ارزشمند در این زمینه انجام داد که ارزش این تحقیقات تا به امروز نیز حفظ شده است. با 40 پژوهشی که «وُپکه» انجام داد، سیر تاریخ ریاضیات تغییر کرد. برای مثال تا به آن زمان یک ریاضیدان فرانسوی ادعا میکرد که مسلمانان نتوانستهاند از حل معادلات درجه دو فراتر روند اما «وُپکه»ثابت میکند که ریاضیدانان مسلمان معادلات درجه سه و چهار را به راحتی انجام میدادند.
پروفسور زیگرید هونکه در کتاب «خورشید الله برفراز مغرب زمین» در ادامه تشریح کشفیات علمی دانشمندان اسلامی و پشتکار آنها برای انجام آزمایشات و تجربیات متعدد، میافزاید:
«... دانشمندان اسلامی همچنین به عوامل متغیری توجه یافتند که بوسیله پیشینیان ثابت اعلام شده بود. آنان متوجه تمایل اکلپتیک شدند (زاویه تمایل محور زمین) با به عبارت دیگر، زاویه تمایل مدار خورشید در مقابل خط استوا که هربار کمتر میشود. باید گفت این اندازه گیریشان حتی یک ثانیه هم پس و پیش ندارد. با این کشف، پشتکار خودشان را در آزمایشات به کار میبردند و همچنین حواسشان را برای درک کمترین تغییر، نشان میدهند. این کشف را اولین بار «الفرغانی» کرد. او نیز اولین کسی است که تغییر یافتن دورترین محل زمین نسبت به خورشید را کشف کرد. در حالیکه یونانیان ظاهرا آن را همیشه یکسان میدانستند. مسلما آنها به اندازه مسلمانان که از مکتب اسلام برخاسته اند،در کارشان ثبات نداشتند...»
اولین کاتالوگ ستارگان توسط عبدالرحمن صوفی
قبلا هیپارک (120-190 قبل از میلاد) بیش از هزار ستاره را شمارش و محل دقیق آنها را در آسمان تعیین کرده بود. دانشمند بزرگ اسلامی، عبدالرحمن صوفی (986-903 میلادی) در بغداد و در قرن دهم میلادی، جرآت کرد که به تصحیح یادداشتهای او در مورد ستارگان بپردازد. سلطان عضدالدوله در وسط باغ خانهاش رصدخانهای درست کرده بود، شب به شب، منجمین دربار به مشاهده ستارگان پرداخته و آنها را شمارش کرده و از نظر طول و عرض، محل و حرکت آنها را در آسمان تعیین میکردند.
او با این روش، متوجه تعدادی از ستارگان ثابت شد که چشمهای تیزبین «هیپارک» متوجه آنها نشده بود. عبدالرحمن صوفی برای تعلیم اربابش عضدالدوله، ثوابتی که محل آنها را از نو محاسبه کرده بود، با دقت کافی رسم کرد و با ارائه بزرگی و تا آنجا که ممکن بود، درجه روشنایی آنها را ذکر کرد. اینچنین بود که یک «کاتالوگ ستارگان» بوجود آمد و با بوجود آمدن این کاتالوگ بود که بسیاری ازاشتباهات و بیدقتیهای «هیپارک» و «بطلمیوس» تا آن زمان را رفع کرد و بر آن یادداشتهای کهنه نجومی، تعداد زیادی ستارگان ثابت نیز اضافه کرد.
کاشف ستارگان و سحابیها در دوران تمدن اسلامی
عبدالرحمن صوفی از بزرگترین دانشمندان علم نجوم تاریخ بشریت به شمار آمده که هنوز منجمین برجسته و انجمنهای بینالمللی نجوم در اینکه چگونه وی بدون وسایل و ابزار پیشرفته نجومی قادر به رصد ستارگان و کشف منظومههایی مانند «اندرو مده آ» شده، دچار حیرت و شگفتی هستند.
«الدومیلی» (مورخ معروف و معتبر تاریخ تمدن اسلامی) در کتاب «درباره عبدالرحمن» درباره عبدالرحمن صوفی مینویسد:
«منجمی بود که شخصا به رصد و محاسبه یکایک ستارگان میپرداخت و به همین دلیل نه تنها موضع چندین ستارهای که تا آن زمان معلوم نبود معین کرد، بلکه باعث شد که چندین رصداشتباه یونانیان را تصحیح کند و دانشمندان جدید توانستند با توجه به دقتی که عبدالرحمن در کارهایش به کار برده بود، تغییرات بطئی در درخشندگی ستارگان را دقیقا بررسی کنند. این بررسی در علم نجوم به نام (Trepidation of Movement of fixed Star) است که پایه گذار آن عبدالرحمن صوفی است. از افتخارات این مرد دانشمند همین بس که جهان علم و نجوم و ستاره شناسی بعد از ده قرن که از نوشتن کتابش گذشته هنوز قلم و حرکت انگشتان او را که بر کاغذ اثری گذاشته ثابت و محترم میشمارد و دنیای ابزار و تکنولوژی الکترونیکی مدرن با تمام قدرتش جرات جابجا کردن محاسبات او را ندارند.»
در کنگره جهانی نجوم رصدخانهای در سال 1960 میلادی، درباره اهمیت و دقت کار صوفی در 1053 سال قبل (نسبت به سال پایان کتاب صوفی) چنین گفته شده:
«...پیدایش تلسکوپ در دانش اخترشناسی که در سال ۱۶۰۹ انجام گرفت مطالعات سریع و لازم را در عصر خود بوجود نیاورد و حتی در ازدیاد و شمارش سحابیهای شناخته شده از خود فعالیتی نشان نداد. در حقیقت گالیله کاری بیش از دیگران که سحابی خرچنگ (پرایسپه) را از تعدادی از ستارگان تشخیص داده بودند، انجام نداد و کشف جدید را بوجود نیاورد. یک سال بعد در ۱۶۱۰ یک دانشمند علوم فرانسوی به نام «نیکلاس پیرسک» با اطلاعی که از کارهای گالیله داشت، مشاهده کرد که ستارگانی میانی «شمشیر صورت فلکی جبار» همانند و مشکوک به سحابی هستند و در سال ۱۹۱۲ «سیمون ماریوس» سحابی «اندرومدا» را پس از یک تردید طولانی تأیید کرد. در حالی که اولین رصد ثبت شده (درباره سحابی «اندرومدا») بهوسیله یک منجم ایرانی به نام «الصوفی» در قرن دهم ، یعنی ۹۴۷ سال قبل از اعلام ماریوس انجام گرفته بود...
محمد رضا حکیمی اندیشمند معاصر در کتاب «دانش مسلمین»درباره تاثیر علم در دوران تمدن اسلامی بر رشد علم در اروپا و غرب مینویسد:
«... آنچه مهم است این است که اروپاییان مشعل علم را از دست مسلمانان گرفتند و خود را با نور و فروغ آن از دنیای تاریک خویش نجات دادند و سپس آن را به جایی رسانیدند که اکنون رسیده است: کشف تازهترین دانشها.اگر مسلمانان این مشعل را بر سر دست نگرفته بودند و به شرق و غرب عالم نبرده بودند، اروپاییان کی میتوانستند فروغ آن را از نو جان دهند و برافروزند. آری اینان به برکت مسلمین، این مشعل را گرفتند
و افروختهتر ساختند...»
از دیگر دانشمندان بزرگ علم نجوم در دوران تمدن اسلامی، از «ابن باجه» و «بطروجی» میتوان نام برد که تلاشهای علمی و تحقیقات و پژوهشها و یافته هایشان، تاثیر شگرفی بر علم نجوم جدید و دانشمندان معروف اروپایی گذارد. براساس جهان بینی ابن باجه Ibn Badscha (Avempace) از استان زاراگوسای آندلس، روح مخالفت با تعاریف جزمی (دگم) و سعی در یافتن شرح طبیعیتر و واقعیتر پدیدههای آسمانی شروع شد و در سه نسل دانش پژوه ادامه پیدا کرد. مبارزه بین مشاعر ارسطویی و بطلمیوسی که در جهان اسلام در بخش مغرب زمین به وسیله «ابن باجه» شاگرد «ابن طفیل» Ibn Tufail و دیگری، «ابن رشد» و آن یکی «البطروجی» Albetragius شروع شد، در قرن 13 و 14 میلادی در فرانسه و آلمان و انگلستان ادامه یافت و مدافعین و طرفدارانی همچون «آلبرت بزرگ» و «توماس فون اکویین» و «راجر بیکن» و «جان بوریدان» Jean Buridan و «دیتریش فون فرای بورگ»
Ditrich Von Freiburg را به صحنه خواند و به قول پروفسور زیگرید هونکه، «بدین وسیله حتی در اروپا هم شعورها را به حرکت در آورد.»
فراگیری ستاره شناسی و ریاضیات مسلمانان
توسط اروپاییان
اما تاثیرات ستاره شناسی و نجوم و پیشرفتهای علمی در این زمینه در دوران تمدن اسلامی، به آنچه گفته شده، محدود نشد و در بسیاری از حیطههای علمی نیز بر اروپاییان تاثیرات غیرقابل باوری گذارد. کتاب «جامع المبادی و الغایات فی علم المیقات» در قرن سیزدهم میلادی، توسط دانشمند مراکشی به نام «ابی علی حسن بن علی المراکشی» نوشته شد. هدف وی از نگارش این کتاب معرفی ابزار ستاره شناسی و هندسه بود. «ژان ژاک سدیو» و پسرش «لویی سدیو» (نویسنده کتاب «تحقیقات جدید پیرامون تاریخ فلک نزد اعراب») دو ستاره شناس و ریاضیدان فرانسوی، نسخه ناقصی از این کتاب را در پاریس یافتند. این دو دانشمند با مبنا قراردادن این کتاب مقالات بسیاری را نوشتند. آنها حتی این نسخه ناقص را به زبان فرانسه نیز ترجمه کرده و سعی کردند تا نشان دهند که این کتاب، تا چه اندازه در تاریخ ستاره شناسی مهم بوده است.
آکادمی/ فرهنگستان علوم فرانسه نظریات این دو دانشمند را رد کرد و این دو همیشه مجبور به دفاع از نظریات خود شدند. جدال میان این دو دانشمند و آکادمی، 50 سال طول کشید و بالاخره دنیا کم کم فهمید که جهان اسلام چه قدمهای بزرگی را در ستاره شناسی و علم ریاضی برداشته بوده است.
یکی از دستاوردهای مهمی که در آن دوران کسب شد، این بود که «الکساندر فون هومبولت»، دانشمند برجسته آلمانی که در برلین زندگی میکرد، مناقشه این دو دانشمند را با آکادمی علوم فرانسه شنیده و شروع به نامه نگاری با آنها کرد. در هومبولت، احترام و ارزش خاصی نسبت به علوم اسلامی ایجاد شد. برای همین نیز جوان آلمانی بسیار زیرکی را به پاریس فرستاد تا با این دو دانشمند کار کرده و ستاره شناسی و ریاضیات مسلمانان را یاد بگیرد. این جوان که «فرانسوا رکا» یا «فرانتس وُپکه» نام داشت (که در دانشگاه هومبولت برلین ریاضی می خواند و بعدها در حوزه ریاضیات اسلامی تحقیقات بسیار کرد و کتب زیادی نوشت) نزدیک به 40 پژوهش بسیار ارزشمند در این زمینه انجام داد که ارزش این تحقیقات تا به امروز نیز حفظ شده است. با 40 پژوهشی که «وُپکه» انجام داد، سیر تاریخ ریاضیات تغییر کرد. برای مثال تا به آن زمان یک ریاضیدان فرانسوی ادعا میکرد که مسلمانان نتوانستهاند از حل معادلات درجه دو فراتر روند اما «وُپکه»ثابت میکند که ریاضیدانان مسلمان معادلات درجه سه و چهار را به راحتی انجام میدادند.
پروفسور زیگرید هونکه در کتاب «خورشید الله برفراز مغرب زمین» در ادامه تشریح کشفیات علمی دانشمندان اسلامی و پشتکار آنها برای انجام آزمایشات و تجربیات متعدد، میافزاید:
«... دانشمندان اسلامی همچنین به عوامل متغیری توجه یافتند که بوسیله پیشینیان ثابت اعلام شده بود. آنان متوجه تمایل اکلپتیک شدند (زاویه تمایل محور زمین) با به عبارت دیگر، زاویه تمایل مدار خورشید در مقابل خط استوا که هربار کمتر میشود. باید گفت این اندازه گیریشان حتی یک ثانیه هم پس و پیش ندارد. با این کشف، پشتکار خودشان را در آزمایشات به کار میبردند و همچنین حواسشان را برای درک کمترین تغییر، نشان میدهند. این کشف را اولین بار «الفرغانی» کرد. او نیز اولین کسی است که تغییر یافتن دورترین محل زمین نسبت به خورشید را کشف کرد. در حالیکه یونانیان ظاهرا آن را همیشه یکسان میدانستند. مسلما آنها به اندازه مسلمانان که از مکتب اسلام برخاسته اند،در کارشان ثبات نداشتند...»
اولین کاتالوگ ستارگان توسط عبدالرحمن صوفی
قبلا هیپارک (120-190 قبل از میلاد) بیش از هزار ستاره را شمارش و محل دقیق آنها را در آسمان تعیین کرده بود. دانشمند بزرگ اسلامی، عبدالرحمن صوفی (986-903 میلادی) در بغداد و در قرن دهم میلادی، جرآت کرد که به تصحیح یادداشتهای او در مورد ستارگان بپردازد. سلطان عضدالدوله در وسط باغ خانهاش رصدخانهای درست کرده بود، شب به شب، منجمین دربار به مشاهده ستارگان پرداخته و آنها را شمارش کرده و از نظر طول و عرض، محل و حرکت آنها را در آسمان تعیین میکردند.
او با این روش، متوجه تعدادی از ستارگان ثابت شد که چشمهای تیزبین «هیپارک» متوجه آنها نشده بود. عبدالرحمن صوفی برای تعلیم اربابش عضدالدوله، ثوابتی که محل آنها را از نو محاسبه کرده بود، با دقت کافی رسم کرد و با ارائه بزرگی و تا آنجا که ممکن بود، درجه روشنایی آنها را ذکر کرد. اینچنین بود که یک «کاتالوگ ستارگان» بوجود آمد و با بوجود آمدن این کاتالوگ بود که بسیاری ازاشتباهات و بیدقتیهای «هیپارک» و «بطلمیوس» تا آن زمان را رفع کرد و بر آن یادداشتهای کهنه نجومی، تعداد زیادی ستارگان ثابت نیز اضافه کرد.
کاشف ستارگان و سحابیها در دوران تمدن اسلامی
عبدالرحمن صوفی از بزرگترین دانشمندان علم نجوم تاریخ بشریت به شمار آمده که هنوز منجمین برجسته و انجمنهای بینالمللی نجوم در اینکه چگونه وی بدون وسایل و ابزار پیشرفته نجومی قادر به رصد ستارگان و کشف منظومههایی مانند «اندرو مده آ» شده، دچار حیرت و شگفتی هستند.
«الدومیلی» (مورخ معروف و معتبر تاریخ تمدن اسلامی) در کتاب «درباره عبدالرحمن» درباره عبدالرحمن صوفی مینویسد:
«منجمی بود که شخصا به رصد و محاسبه یکایک ستارگان میپرداخت و به همین دلیل نه تنها موضع چندین ستارهای که تا آن زمان معلوم نبود معین کرد، بلکه باعث شد که چندین رصداشتباه یونانیان را تصحیح کند و دانشمندان جدید توانستند با توجه به دقتی که عبدالرحمن در کارهایش به کار برده بود، تغییرات بطئی در درخشندگی ستارگان را دقیقا بررسی کنند. این بررسی در علم نجوم به نام (Trepidation of Movement of fixed Star) است که پایه گذار آن عبدالرحمن صوفی است. از افتخارات این مرد دانشمند همین بس که جهان علم و نجوم و ستاره شناسی بعد از ده قرن که از نوشتن کتابش گذشته هنوز قلم و حرکت انگشتان او را که بر کاغذ اثری گذاشته ثابت و محترم میشمارد و دنیای ابزار و تکنولوژی الکترونیکی مدرن با تمام قدرتش جرات جابجا کردن محاسبات او را ندارند.»
در کنگره جهانی نجوم رصدخانهای در سال 1960 میلادی، درباره اهمیت و دقت کار صوفی در 1053 سال قبل (نسبت به سال پایان کتاب صوفی) چنین گفته شده:
«...پیدایش تلسکوپ در دانش اخترشناسی که در سال ۱۶۰۹ انجام گرفت مطالعات سریع و لازم را در عصر خود بوجود نیاورد و حتی در ازدیاد و شمارش سحابیهای شناخته شده از خود فعالیتی نشان نداد. در حقیقت گالیله کاری بیش از دیگران که سحابی خرچنگ (پرایسپه) را از تعدادی از ستارگان تشخیص داده بودند، انجام نداد و کشف جدید را بوجود نیاورد. یک سال بعد در ۱۶۱۰ یک دانشمند علوم فرانسوی به نام «نیکلاس پیرسک» با اطلاعی که از کارهای گالیله داشت، مشاهده کرد که ستارگانی میانی «شمشیر صورت فلکی جبار» همانند و مشکوک به سحابی هستند و در سال ۱۹۱۲ «سیمون ماریوس» سحابی «اندرومدا» را پس از یک تردید طولانی تأیید کرد. در حالی که اولین رصد ثبت شده (درباره سحابی «اندرومدا») بهوسیله یک منجم ایرانی به نام «الصوفی» در قرن دهم ، یعنی ۹۴۷ سال قبل از اعلام ماریوس انجام گرفته بود...
محمد رضا حکیمی اندیشمند معاصر در کتاب «دانش مسلمین»درباره تاثیر علم در دوران تمدن اسلامی بر رشد علم در اروپا و غرب مینویسد:
«... آنچه مهم است این است که اروپاییان مشعل علم را از دست مسلمانان گرفتند و خود را با نور و فروغ آن از دنیای تاریک خویش نجات دادند و سپس آن را به جایی رسانیدند که اکنون رسیده است: کشف تازهترین دانشها.اگر مسلمانان این مشعل را بر سر دست نگرفته بودند و به شرق و غرب عالم نبرده بودند، اروپاییان کی میتوانستند فروغ آن را از نو جان دهند و برافروزند. آری اینان به برکت مسلمین، این مشعل را گرفتند
و افروختهتر ساختند...»