حجاب اختياري يا اجباري مغالطهاي عصري با مهندسي فرهنگي بيگانه(2)
استعمار فرهنگی، استعمار نو
رضا کرمی*
در واكاوي دقيقتر مغالطه ترويج گفتمان اجباري يا اختياري بودن حجاب بايد گفت: حجاب ميان مفهوم پوشش به عنوان شكل آن و عفت به عنوان محتواي آن محصور است يعني گاهي ميتوان حجاب را به پوشش خاصي نسبت داد و گاهي نيز ميشود حجاب را به ملكة خاصي از خُلق و خوي انسان ارجاع داد. جالب است كه هم پوشش و هم عفاف در همه فرهنگهاي جهان پذيرفته است فقط حد و اندازه آن مورد توافق نيست. پوشش به عنوان هنجاري اجتماعي و عفاف به عنوان يك امر فطري نزد همه مردم جهان ارزشمند و شايسته ارزيابي مثبت است. در بازترين جوامع اومانيستي، حدي از ستر عورت هنجار محسوب شده و گذر از آن عبور از خط قرمز عرف پوشش دانسته ميشود.
گفته شد حجاب مصوب و مصرّح قانوني در كشور ما، در ميانه اين دو مفهوم (پوشش- عفت) به عنوان لباس اجتماعي جامعه اسلامي مطرح است و حكمي اجتماعي و قانوني بر آن مترتب خواهد شد كه در حوزه تنسيق امور اجتماعي مانند لباس كار يا كلاه ايمني و ديگر امور قراردادي براساس مصلحت اجتماعي، حق قانونگذاران منتخب مردم است كه نسبت به آن پس از تقنين اعمال قانوني كنند. و اين امري نيست كه بتوان آن را به چالش كشيد.
نكته دوم: اما اينكه مسئله حجاب چرا پس از 4 دهه از انقلاب اسلامي و در مرحله نظام سازي براي تمدن اسلامي به چالش كشيده ميشود، به غفلت ما از تبيين درست آن در ميان مردم بخصوص جوانان، برميگردد. اين در حالي است كه ناظمان نظم جهاني در يكنواخت سازي رفتار اجتماعي جامعه جهاني به آن توجه و اهتمام كردهاند. آنان با مديريتي نظاممند از سالها پيش با ذائقه سازي به وسيله رسانه (حتي رسانههاي خودي) زمينه را براي ايجاد كنتراست جدي ميان دو باور الهي و اومانيستي از زندگي اجتماعي فراهم آوردند كه فقط يكي از جلوه آن چالش در مسئله حجاب است.
مهندسي ادبيات چالشي حجاب، در قالب دو لفظ اختيار و اجبار و سرعت رواج اين گفتمان بين موافقان و مخالفان با اين ادبيات، مبتني بر سابقه تاريخي استعمار نو در توليد نرمافزارهاي برانداز قابل مشاهده است. در تاريخ معاصر كه منجر به حاكميت بلامنازع تفكر اومانيستي شده و نظم نوين جهاني را رقم زده است استفاده از فن مغالطه در ادبيات اجتماعي براي سرگرم كردن جوامع به دستور كار قدرتهاي حامي نظام نوين جهاني مبدل شده و نوع چالشهاي اجتماعي كه ادبار و اقبال جوامع را به دنبال داشته با چنين مهندسياي رقم خورده است.
تبادري كه خواص از لفظ تاريخ معاصر دارند، ناظر بر علل وقوع حوادث و وقايع در تاريخ معاصر است. تاريخ معاصر در حوزه سياسي پر است از انگيزههاي برونمرزي و مهندسي شده توسط بريتانيا و آمريكاست كه با توليد ادبيات مغالطي جهتگيريهاي اجتماعي را در جوامع مقصد مديريت كرده است.
در مطالعه تاريخ معاصر مغالطات مهندسي شدهاي را شاهديم كه با موفقيت بسيار اهداف برونمرزي را در كشورهاي اسلامي تحقق بخشيدهاند. اين مغالطات با ادبيات بومي و اما مفاهيم غيربومي توانستهاند هوشمندانه ذائقه جامعه را در پذيرش مفاهيمي نوپديد مساعد كرده و در نهايت منجر به سلوك اجتماعي غيرمتوَقَّع در جوامع گردند. به عبارت ديگر در دوره استعمار نو، هدايت عامل جوامع مقصد بسوي منافع غرب، جاي خود را به هدايت غيرعامل آن جوامع به سوي منافع غرب داده است. ديگر سخت افزار سياسي نظير اعزام نيروهاي نظامي و اطلاعاتي (جاسوسي) و مُبلّغ ديني و حتي گماردن حاكمان وابسته كارايي نداشته بلكه اين كالاهاي فرهنگي و خدماتي غرب است كه بسوي جوامع تحت استعمار، آن هم به صورت داوطلبانه و با پذيرش هزينههاي آن از سوي جوامع مقصد، گسيل داشته ميشود.
در دوره معاصر هزينههاي صفر تا صد اين گسيل خدمات و كالاي غربي نيز از حساب كشورهاي مستعمرة فرهنگي پرداخت ميگردد حتي اگر خدمات نظامي ايالات متحده آمريكا براي سرنگوني ديكتاتوري مانند صدام باشد.
سوال اينجاست كه تحول عظيم در متد استعماري كه از مقاومت در برابر آنان تا استقبال مردم از آنان در جوامع مستعمره صورت پذيرفته است چگونه ممكن شده است؟
پاسخ اين سوال را ميتوان از مطالعه تاريخ معاصر و علل وقوع حوادث سياسي جهان يافت. دوره اعزام نيرو و گماردن حاكم وابسته و حتي كسب اطلاعات از طريق جاسوسي گذشته است در عصر حاضر اين مردم جوامع مقصدند كه خود داوطلبانه خواستار اهداف استعمار شده، تاراج رفتن منابع و تحقير اصالتهاي نسلي و عصري خود را مطالبه ميكنند. چنين تحولي با مهندسي فرهنگي دقيق بيگانه صورت بسته است و تمام هزينههاي آن نيز از طرف جوامع تحت استعمار پرداخت ميگردد. اين مهندسي دقيق فرهنگي اركاني دارد كه يكي از مهمترين آنها خلق ادبيات نو و چالش مغالطي در ادبيات جامعه است. گفتوگو از حجاب در دستگاه مغالطه اجبار يا اختيار فقط يكي از كاركردهاي نهاد فرهنگي بيگانه است.
ـــــــــــــــــــ
* کارشناس ارشد فقه و حقوق اسلامی