به وقت شام گامی بلند، در تحقق درام مطلوب
علی غلامزاده
حیات درام؛ بستگی تام به همراهی مخاطب دارد. درام قرنهاست مخاطبش را با جاذبههایش همراه خود پیش میبرد، تا او را در تجربهای دراماتیک به لذت برساند.
لذت درام از آنجا حاصل میشود که تجربه یک زندگی دیگر را میسر میسازد. مخاطب بیآنکه دغدغه و ترسی از پایان داشته باشد، (چون میداند یک تجربه مجازی را سپری میکند) میتواند چیزی از جنس احساسات تجربه شده یا قابل تصور در زندگیاش را درک کند. از این رو خود را آگاهانه به درام میسپارد و دنیای خودش را فراموش میکند و غرق، همراه و هم دغدغه شخصیت و فضای دراماتیک میشود. تا زمانی که درام موفق باشد این رشته اتصال را حفظ کند، حیاتش ادامه دارد. اما این که درام، در پی کدام لذت مخاطبش را مجذوب خود کند، مسئله اساسی است.
درام غالب، سالهاست مخاطب را در پی گرایشهای اولیه انسانی به دنبال خود کشانده؛ یا در پی لذت عاطفی- جنسی همراه کرده یا تشنه قدرت و احترام اجتماعی یا او را مجذوب محبوبیت کرده یا شیرینی هیجان و ترس را در آسودگی به او چشانده و چیزهایی از این جنس. مسئله از آنجا آغاز میشود که غایت لذت انسان همینها تعریف شود و چیزی فرای آن برای انسان متصور نشود.
مسئله سینمای دینی که سالهاست اذهان متولیان را به خود مشغول کرده، - آنگونه که آوینی (ره) میگفت- نه با صرف قصص تاریخی قرآنی پدید میآید، نه با جاری شدن جملات و گزارههای دینی بر زبان شخصیت شکل میگیرد، نه با نتایج اخلاقی و پندآموز. تا فرآیند دراماتیک و شیوه جذب تغییر نکند ماهیت سینما، دینی نمیشود.
درام «به وقت شام» گام بلندی در این مسیر است. هر چند آنگونه که باید مورد تقدیر قرار نگرفت. تکلیف مخالفین راهبردی فیلم که مشخص است، اما در میان موافقان تفکر انقلابی هم متاسفانه در غفلتی شبه روشنفکرانه و تحت تاثیر جوسازیها مورد اجحاف قرار گرفت.
آغاز فوقالعاده موجز و گویای فیلم فضای دراماتیک فیلم را به سرعت جان میبخشد. شخصیت اصلی علی؛ خلبانی است که برای انجام وظیفه و ماموریت نظامیاش در سوریه حضور دارد. در مقابل پدرش که دنیای دیگری دارد.
خیلی زود و به موقع درام آغاز میشود و شخصیت بر سر دو راهی قرار میگیرد و واکنش نشان میدهد و تن به راهی سخت میدهد. بلافاصله فضای دراماتیکی که به واسطه انتخاب شخصیت برایش ایجاد شده با خرده پیرنگی پرداخت میشود تا هم هیجان اولیه ایجاد شود و هم چشماندازی از مسیر پیشرو برای مخاطب شکل بگیرد. با ریتم فوقالعاده درست و حساب شده، تعامل میان عناصر دراماتیک برقرار میشود. سلسله چینش حوادث و عکسالعمل شخصیتها به گونهای است که حتی لحظهای جدایی میان درام و مخاطب رخ نمیدهد؛ جایی آنچنانی هیجان میدهد که نفسها در سینه حبس میشود و دوباره هوشمندانه خط اصلی را در فضایی آرامتر پیش میبرد و این روند تا به انتها ادامه دارد و کمکم اوج میگیرد.
کارگردانی حساب شده کار تمام عناصر را به خدمت بلوغ هر چه بیشتر درام درآورده تا به طرز قابل قبولی انسجامی همه جانبه شکل بگیرد. دکوپاژ در خدمت بیان تصویری، موسیقی در خدمت فضای دراماتیک و شخصیتها و تیپهایی که در دنیای درام به وقت شام نقشی در خدمت خط اصلی درام دارند. تنالیتهای انسانی از کاراکترها به درام حاتمیکیا قوت بخشیدهاند؛ از حاج یونس و بلال و افرادش تا نظامی غیرجهادی سوری. تا تیپهایی از طرز فکرهای مختلف سوری از کردهای مخالف نظام تا قربانیان جنگ نابرابر. حتی داعشیها هم افراد مختلفی از این جریان را نمایندگی میکنند؛ از داعشی جهادی تا تبلیغی، از رئیس قبیلهای اسیر ادعا تا داعشیهای اروپایی و چچنی تا خواننده متالی که چندین بار قصد خودکشی داشته و حالا با اسلام تحریف شده سلفی زندگی تهی از معنایش را معنا و مقصود بخشیده.
درام حاتمیکیا با آنکه از عواطف انسانی بهره میجوید اما آن را اصالت نمیبخشد و در ورطه ملودرامهای زرد نمیافتد؛ از مولفههای گونه جنگ برای ایجاد تنش استفاده میکند اما درگیر اطلاعات نظامی پیچیده و نقشههای حوصله سربر و توضیحات پیچیده نظامی نمیشود. در واقع این درام قدرتمند فیلم است که عرصه را برای نمو سایر عناصر سینمایی چون کارگردانی، تدوین و بازیهای قابل قبول فراهم میکند.
(با رعایت محدودیت حفظ داستان فیلم در حال اکران) اما اصلیترین و موفقترین مسئله به وقت شام شخصیتپردازی آن است که فیلم را متمایز میکند.
از علی ابتدای فیلم که برای بازگشت به خانواده لحظه شماری میکند و با سوریه بودن پدرش کنار نمیآید، تا علی که از ترس رعشه بر اندامش میافتد تا علی پس از نقطه عطف (لحظهای که دیگر همهچیز را تمام شده میبیند) تا پایان کار. علی لحظه لحظه در تعامل با پدرش و فضای دراماتیک که حاصل مهندسی هوشمندانه درام است رشد مییابد و این پرداخت و گذار شخصیتی، شاید ماندگارترین، موفقترین و باورپذیرترین گذار شخصیتی در سینمای ایران باشد.
معجزه درام توانسته گستره زیادی از مخاطبین با افکار و عقاید مختلف را تا انتها با خود همراه کند. مخاطبینی که بیش از هر زمانی در فضایی زیست میکنند که فضای تبلیغی غالب، حضور منطقهای ایران را زیر سوال میبرد و آن را با منافع ملی و اقتصادی متضاد معرفی میکند و حالا به دنبال گرفتن مولفههای قدرت با نفی راهبردی تفکر مقاومت است.
حالا مخاطب با یک درام جذاب میتواند پلهپله با شخصیت زیست کند تا ملاقات والاترین لذتهای انسانی پیش ببرد و در یک پایانبندی متقن تفکر مقاومت را نه تنها نجات بخش حریم اسلام، که تمام ادیان و در نهایت انسانیت معرفی کند، ( به نمادهای بصری- حرم، کلیسا و کودکان- که در دل درام معنا گرفتند و نه مستقل و خارج از آن) آن هم با یک تجربه عمیق دراماتیک نه با یک شعار زبانی.