راهکارهای رسیدن به خوشبختی(2)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
از منظر آموزههای وحیانی راهکارهای رسیدن به خوشبختی کدام است؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سؤال به برخی از آیات قرآن درباره رسیدن به خوشبختی و آرامش استناد کردیم. اینک در ادامه دنباله مطلب را پی میگیریم.
«یقین» همان ایمان محکم و پابرجاست به این که جهان، مدبری دارد حکیم و آنچه انبیا به عنوان بشارت و انذار گفتهاند، یعنی نسبت به نیکوکاری نوید دادهاند و نسبت به بدکاری اعلام خطر کردهاند، همه راست و درست است و دیر یا زود واقع میگردد! هرکسی به عمل خویش میرسد، تمام اعمال خود را از نیک و از بد، بزرگ یا کوچک خواهد دید و به آن خواهد رسید.
و اما «رضایت خاطر» یعنی خوشوقت بودن و خشنود بودن از اینکه عمل خویش را آنطور انجام داده که ناموس عالم حکم میکرده است؛ وجدانش راضی است که به وظایف خود عمل کرده و دین خود را نسبت به خلق خدا ادا کرده است.
امام زینالعابدین(ع) در دعا از خداوند متعال چنین مسئلت مینماید:
«خدایا! بر محمد و آل او درود بفرست و ایمان و یقین مرا به اعلی درجه برسان؛ نیت مرا نیکوترین نیتها گردان و عمل مرا فاضلتر و بهترین اعمال گردان».
منتهای سعادت همین است که آدمی در ناحیه عقل و فکر دارای محکمترین اطمینانها و در ناحیه احساسات و قلب دارای پاکترین نیتها و در ناحیه عمل دارای نیکوترین عملها باشد. زندگی پاک و پاکیزه و سعادتبخش همین است. (حکمتها و اندرزها، شهید مطهری، ص 39 تا 42)
راهکارهای چهارگانه خوشبختی
قرآن کریم در سوره کوچکی که به نام سوره «عصر» نامیده میشود، ضمن تاکید با یک قسم میفرماید:
«بشر جز با داشتن چهار خصلت، زیانکار و بدبخت است: اول ایمان؛ دوم عمل درست و صحیح؛ سوم تشویق و وادار کردن افراد را به حق؛ چهارم تشویق و توصیه یکدیگر را به خویشتنداری و استقامت و صبر».
اینها چهار رکن و چهار ستون کاخ سعادت بشر میباشند.
اما رکن اول، یعنی ایمان. این رکن، اساسیترین رکن حیات انسانی است. انسان از آن جهت که انسان است، نمیتواند بدون ایمان زندگی خوش ومقرون به آسایشی داشته باشد. حرکات و فعالیتهای انسان همین قدر که از حدود خور وخواب و خشم و شهوت و لذتهای آنی تجاوز کرد، نقطه اتکایی لازم دارد؛ بدون آن نقطه اتکا، نه حرکات و فعالیتهای انسان نظم و انضباطی به خود میگیرد و نه مقرون به نشاط و رغبت خواهد بود. ما اگر حیوانی را مثلا اسبی یا گوسفند یا آهویی را درنظر بگیریم، به طور وضوح احساس میکنیم که احتیاجی به آنچه ما آن را «ایمان» مینامیم، ندارد، زیرا کارها و حرکتها و فعالیتهای این حیوان بسیار محدود و محصور است؛ آب خوردنی است و علف خوردنی و جستوخیزی و حداکثر مراقبت فرزندی.
[در انسان] انجام وظیفه و تکلیف در بسیاری از موارد برخلاف طبیعت و میل و غریزه شخصی است. وظیفه از او راستی و امانت و فداکاری و انصاف و عدالت و تقوا و عفت و پاکدامنی میخواهد و طبیعت شخصی وی بر عکس حکم میکند که برای جلب لذت و منفعت شخصی، دروغ بگوید و خیانت و دزدی کند، از فداکاری و انصاف و عدالت تن باز زند، جامه تقوا و طهارت و عفت را بیالاید تا به کام رسد. این جاست که انسان خود را دربرابر یک سلسله تصمیمات بزرگ میبیند، درجهت مخالف طبیعت و منفعت خودش و محال است که بدون نقطه اتکایی که روح او را به این فضایل راضی سازد، بتواند از عهده برآید. این نقطه اتکا همان است که «ایمان» نامیده میشود؛ همان رکن اول از چهار رکن سعادت بشر است که قرآن مجید ذکر کرده است.
ادامه دارد