راهکارهای رسیدن به خوشبختی(۱)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
از منظر آموزههای وحیانی راهکارهای رسیدن به خوشبختی کدام است؟
پاسخ:
قرآن کریم در سوره بقره آیه 189 میفرماید: هرگاه میخواهید واردخانههایی بشوید، از در آن خانهها وارد شوید.
هرکسی برای خود این اندازه شعور و ادراک قایل هست که اگر خواست وارد محوطهای بشود، از قبیل یک خانه مسکونی و یا یک اداره، ببیند در آن خانه یا اداره کجاست و از در آن داخل شود، نه از دیوار. ولی این یک قاعده و اصل کلی است؛ انسان باید توجه داشته باشد که تنها خانه و یا اداره نیست که در ورودی و دیوارهای بلند دارد و راه ورود آن منحصرا آن یک یا چند در است؛ اساسا زندگی و خوشبختی مانند یک محل و یک ساختمان که از خشت گل بنا شده، درهایی دارد و انسان باید اولا، آن درها را بشناسد و ثانیا، خود را عادت دهد که همیشه از راه راست و مستقیم و در ورودی زندگی وارد زندگی شود و خوشبختی را جستوجو نماید. این قاعده که:
مپیچ از راه راست بر راه کج
چو در هست حاجت به دیوار نیست
یک قاعده کلی است در زندگی بشر؛ چشم بصیرت میخواهد که راههای صحیح ورود در محوطه زندگی را بشناسد و پشت دیوار و حصار زندگی معطل و متحیر نماند.
بسیاری از افراد مردم در همه عمر در پشت دیوار و حصار زندگی و خوشبختی معطل ماندهاند و میگویند: « ما که از زندگی چیزی نفهمیدیم، زندگی بیمعناست». این افراد همیشه در حیرت و سرگردانی به سر میبرند و گاهی این تحیر و سرگردانی و بدبینی را به حساب حساسیت ذهن و دراکیت فهم خود میگذارند و با یک دنیا غرور و کبر میگویند: این ما هستیم که به بیهوده بودن زندگی و دروغ بودن سعادت و خوشبختی و اصالت رنج و بدبختی پیبردهایم و اما دیگران چون به قدر ما حس و درک ندارند، نمیفهمند.
این اشخاص نمیدانند که خودشان مانند کوران بیبصری هستند که در پشت دیوار زندگی معطل ماندهاند و نتوانستهاند در همه عمر در ورودی اصلی را پیدا کنند. اینها از همان اول، راه را چاه و چاه را راه تصور کردهاند و روی همین تصور غلط، لحظه به لحظه از راه دورتر شده و همیشه در سیاه چالهای زندگی به سر بردهاند. به قول یکی از دانشمندان، طوری پرورش یافتهاند که برای احساس رنج و مصیبت کاملا آمادهاند و از کوچکترین رنج فریادشان به فلک میرسد، ولی نسبت به آنچه خوشی و سعادت است، لخت و مرده و بیحس میباشند.
قرآن کریم میفرماید:
«هرکس اعمال صالح انجام دهد و نیکوکاری کند و دارای ایمان هم باشد، خواه مرد باشد و خواه زن، ما او را زنده میکنیم، به یک زندگی خوش و صاف و بیکدورتی، و بعد هم در جهان دیگر بهترین پاداش را به آنها میدهیم.»(نحل-97)
نکته جالب در این آیه این است که قرآن کریم مردم بیایمان و بدکار را زنده و حساس نمیخواند؛ میفرماید کسانی که نیکوکاری کنند و ایمان و علاقه به معنویت داشته باشند، ما آنها را زنده میکنیم و از مردگی خارج میسازیم؛ آن وقت میفهمند که معنای زندگی و خوشی و سعادت چیست، آن وقت میفهمند که زندگی بیمعنا و بیهدف نیست، میفهمند سعادت واقعیت دارد، میفهمند که میشود در این دنیا طوری زندگی کرد که کدورتی از رنج و ناراحتی وجود نداشته باشد.
پیغمبران الهی آمدهاند که به ما راه زندگی و به تعبیر دیگر در ورودی زندگی و خوشبختی را نشان دهند؛ آمدهاند که به بشر بفهمانند که بدی و بدکاری و هوسبازی و دروغ و خیانت ومنفعت پرستی و کینهتوزی و خودپرستی، راه ورودی زندگی و طریق رسیدن به سعادت و آرامش رضایتخاطر نیست؛ در ورودی زندگی و خوشبختی، نیکی و نیکوکاری، راستی و درستی و استحکام اخلاقی و خیرخواهی و مهربانی است؛ تنها ایمان و اعتقاد به معنویات و سپس نیکوکاری براساس آن اعتقادات مقدس است که قلب را آرام و رضایتخاطر را تامین میکند و سعادت را میسر میسازد. در حدیث است که:
«خداوند خوشی و آسایش را در دو چیز قرار داده: یقین و رضایتخاطر، و ناراحتی و رنج را در دو چیز دیگر قرار داده: تردید و خشم».
ادامه دارد
از منظر آموزههای وحیانی راهکارهای رسیدن به خوشبختی کدام است؟
پاسخ:
قرآن کریم در سوره بقره آیه 189 میفرماید: هرگاه میخواهید واردخانههایی بشوید، از در آن خانهها وارد شوید.
هرکسی برای خود این اندازه شعور و ادراک قایل هست که اگر خواست وارد محوطهای بشود، از قبیل یک خانه مسکونی و یا یک اداره، ببیند در آن خانه یا اداره کجاست و از در آن داخل شود، نه از دیوار. ولی این یک قاعده و اصل کلی است؛ انسان باید توجه داشته باشد که تنها خانه و یا اداره نیست که در ورودی و دیوارهای بلند دارد و راه ورود آن منحصرا آن یک یا چند در است؛ اساسا زندگی و خوشبختی مانند یک محل و یک ساختمان که از خشت گل بنا شده، درهایی دارد و انسان باید اولا، آن درها را بشناسد و ثانیا، خود را عادت دهد که همیشه از راه راست و مستقیم و در ورودی زندگی وارد زندگی شود و خوشبختی را جستوجو نماید. این قاعده که:
مپیچ از راه راست بر راه کج
چو در هست حاجت به دیوار نیست
یک قاعده کلی است در زندگی بشر؛ چشم بصیرت میخواهد که راههای صحیح ورود در محوطه زندگی را بشناسد و پشت دیوار و حصار زندگی معطل و متحیر نماند.
بسیاری از افراد مردم در همه عمر در پشت دیوار و حصار زندگی و خوشبختی معطل ماندهاند و میگویند: « ما که از زندگی چیزی نفهمیدیم، زندگی بیمعناست». این افراد همیشه در حیرت و سرگردانی به سر میبرند و گاهی این تحیر و سرگردانی و بدبینی را به حساب حساسیت ذهن و دراکیت فهم خود میگذارند و با یک دنیا غرور و کبر میگویند: این ما هستیم که به بیهوده بودن زندگی و دروغ بودن سعادت و خوشبختی و اصالت رنج و بدبختی پیبردهایم و اما دیگران چون به قدر ما حس و درک ندارند، نمیفهمند.
این اشخاص نمیدانند که خودشان مانند کوران بیبصری هستند که در پشت دیوار زندگی معطل ماندهاند و نتوانستهاند در همه عمر در ورودی اصلی را پیدا کنند. اینها از همان اول، راه را چاه و چاه را راه تصور کردهاند و روی همین تصور غلط، لحظه به لحظه از راه دورتر شده و همیشه در سیاه چالهای زندگی به سر بردهاند. به قول یکی از دانشمندان، طوری پرورش یافتهاند که برای احساس رنج و مصیبت کاملا آمادهاند و از کوچکترین رنج فریادشان به فلک میرسد، ولی نسبت به آنچه خوشی و سعادت است، لخت و مرده و بیحس میباشند.
قرآن کریم میفرماید:
«هرکس اعمال صالح انجام دهد و نیکوکاری کند و دارای ایمان هم باشد، خواه مرد باشد و خواه زن، ما او را زنده میکنیم، به یک زندگی خوش و صاف و بیکدورتی، و بعد هم در جهان دیگر بهترین پاداش را به آنها میدهیم.»(نحل-97)
نکته جالب در این آیه این است که قرآن کریم مردم بیایمان و بدکار را زنده و حساس نمیخواند؛ میفرماید کسانی که نیکوکاری کنند و ایمان و علاقه به معنویت داشته باشند، ما آنها را زنده میکنیم و از مردگی خارج میسازیم؛ آن وقت میفهمند که معنای زندگی و خوشی و سعادت چیست، آن وقت میفهمند که زندگی بیمعنا و بیهدف نیست، میفهمند سعادت واقعیت دارد، میفهمند که میشود در این دنیا طوری زندگی کرد که کدورتی از رنج و ناراحتی وجود نداشته باشد.
پیغمبران الهی آمدهاند که به ما راه زندگی و به تعبیر دیگر در ورودی زندگی و خوشبختی را نشان دهند؛ آمدهاند که به بشر بفهمانند که بدی و بدکاری و هوسبازی و دروغ و خیانت ومنفعت پرستی و کینهتوزی و خودپرستی، راه ورودی زندگی و طریق رسیدن به سعادت و آرامش رضایتخاطر نیست؛ در ورودی زندگی و خوشبختی، نیکی و نیکوکاری، راستی و درستی و استحکام اخلاقی و خیرخواهی و مهربانی است؛ تنها ایمان و اعتقاد به معنویات و سپس نیکوکاری براساس آن اعتقادات مقدس است که قلب را آرام و رضایتخاطر را تامین میکند و سعادت را میسر میسازد. در حدیث است که:
«خداوند خوشی و آسایش را در دو چیز قرار داده: یقین و رضایتخاطر، و ناراحتی و رنج را در دو چیز دیگر قرار داده: تردید و خشم».
ادامه دارد