اخبار ویژه
نجفی به خاطر بیماری استعفا کرد یا تحت فشار اصلاحطلبان؟!
فریبکاری افراطیون مدعی اصلاحات با مردم درباره علت استعفای محمدعلی نجفی از شهرداری تهران، حتی در میان افراد درون این طیف نیز خریدار ندارد.
برخی افراطیون پس از اعلام استعفای محمدعلی نجفی از شهرداری، مدعی شدند این امر ریشه در دلایل و فشارهای سیاسی دارد و این در حالی بود که بیماری نجفی و اختلاف وی با برخی اصلاحطلبان، علت استعفای وی بوده است.
در این زمینه الهه کولایی در توییتر نوشت: اصلاحطلبان شورای شهر تهران، با پشتیبانی از دکتر نجفی و نپذیرفتن استعفای او، پایبندیشان را به دفاع همهجانبه از #حقوق- مردم تهران به نمایش بگذارند. مبارزه با فساد و رانت و ویژهخواری، استواری و یکپارچگی میخواهد.
اما هنگامه شهیدی از فعالان اصلاحطلب در پاسخ کولایی تصریح کرده است: استعفای نجفی ربطی به مبارزه با فساد و رانتخواری نداشت؛ تحت فشار بوده اون هم از طرف دوستان! اصلاحطلبان اگر واقعاً #فسادستیز هستند خودشان از دستگاه قضایی درخواست محاکمه بابت فساد مالی# حسین- فریدون را کنند تا به صداقتشان ایمان آوریم!
یادآور میشود استعفای نجفی امروز در جلسه شورای شهر بررسی میشود.
گفتنی است غلامحسین کرباسچی در مصاحبه با آخرین شماره روزنامه شرق در سال 96 تصریح کرده بود: هر کس بخواهد در تهران کار کند هم به سلامت جسمی نیاز دارد و هم موافقت ارکان مختلف نظام. یعنی اینکه بتواند با دولت، مجلس؛ قوه قضائیه و نهادهای مختلف کار کند. اینکه کسی فکر کند بدون موافقت ارگانهای مختلف میتواند شهر تهران را اداره کند، نادرست و ناممکن است. البته در شرایط حاضر به گفته خود ایشان مسئله اصلی آقای نجفی مشکل جسمی است.
وی میگوید: ما موضعمان را گفتهایم. مواضع ما چیزی غیر از موضع آقای محسن هاشمی نیست. آقای نجفی اعلام کسالت کردند و شورا باید درباره این موضوع تصمیم بگیرد.
وی افزود: زمانی که خودشان تصمیم به استعفا میگیرند، دیگر نمیتوان ایشان را مجبور به ادامه کرد. آقای نجفی رسماً در متن استعفایشان نوشتهاند که به دلیل بیماری استعفا میدهند.
آقای نجفی زنده و حاضر هستند؛ وقتی رسماً نوشتهاند من بیماری دارم و به دلیل بیماری کنار میروم درست نیست که ایشان را متهم به دروغگویی کنیم. آقای نعیمیپور به خاطر اختلافهای حزبی آقای نجفی را متهم به دروغگویی کرده که ما این کار را درست نمیدانیم.
وی درباره احتمال شهرداری محسن هاشمی که با میثاقنامه شورا در تضاد است گفت: اگر اعضای شورا یک روز میثاقنامه امضا کنند اختیار دارند یک روز هم آن را اصلاح کنند و نفس میثاقنامه، مبنای قانونی ندارد.
روحانی: کدام دیوانه با آمریکا مذاکره میکند؟ تاجزاده: ... من!
همکار سابق شبکه بیبیسی تصریح کرد پیشنهاد امثال تاجزاده برای مذاکره برجامهای جدید، دعوت به خودکشی است.
تاجزاده اخیرا در توئیتی نوشته بود قبل از اینکه فرصت از دست برود و مانند سال 90 تحریم بانکی و نفتی افزایش یابد، رهبری دست دولت را برای بازی برد- برد در منطقه باز بگذارد تا میهن و مردم با تنگناهای جدید مواجه نشوند.
تاجزاده توضیح نداده که آیا قرار بوده با برجام تحریمها کمتر شود یا افزایش یابد و اکنون که برجام نقض شده و ازسوی دیگر آمریکای بزک شده توسط مدعیان اصلاحطلبان، آن روی خباثتآلود و شیطانی خود را به نمایش گذاشته، آیا اصلاحطلبان باید از مردم عذرخواهی کنند و به بیدرایتی خود اعتراف نمایند یا در خدمت وزارت خارجه و سازمان سیای ترامپ، نسخه مذاکره و امتیازدهی جدید را بپیچند.
در همین زمینه علی علیزاده تحلیلگر سابق بیبیسی در جواب تاجزاده نوشت: هر دانشجوی سال اول علوم سیاسی میداند مذاکره بیشتر، وقتی ترامپ تهدید به پاره کردن قرارداد مذاکرات پیشین کرده، مذاکره نیست، تسلیم است و مقدمه خلعسلاح بیشتر و نوعی #خودکشی-ملی. ایکاش آقای تاجزاده که با این تز خطرناک جان و مال 85 میلیون ایرانی را به خطر انداخته حاضر به مناظره بود!
یادآور میشود آقای روحانی در واکنش به بدعهدی آمریکا و دعوت به مذاکرات جدید، پذیرش چنین پیشنهادی را دیوانگی خوانده بود که گویا تاجزاده مصداق همین دیوانگی است، اگر نگوییم مصداق وطنفروشی است. روحانی گفته بود کشورها مگر دیوانه شدهاند با شما که تعهدات خود را زیر پا میگذارید، مذاکره کنند؟
درهمین حال حجتالاسلام نبویان نماینده پیشین مردم تهران در مجلس در تحلیلی نوشت: از اصلاحطلبی نقل شده که رهبری باید دست دولت را برای مذاکره در مورد منطقه باز بگذارد؛ در این مورد چند نکته قابل ذکر است؛
تقریبا تمام ابعاد مهم کشور دست دولت یعنی جناب روحانی است. برای نمونه کل پول مملکت که با فروش نفت - از سوی وزارت نفت - و گرفتن مالیات- از سوی وزارت اقتصاد- تامین میشود در اختیار جناب روحانی است، به طوری که بودجه همه ارکان کشور را او و دولتش تعیین میکنند. به هرکس هرچه بخواهند تخصیص میدهند. علیرغم اینکه برای مرکزی فلان مقدار بودجه از سوی مجلس تصویب میشود اما دولت براساس گرایشات خودش و به بهانههای گوناگون از دادن آن سر باز میزند. دانشگاهها دست دولت است. آموزش و پرورش در اختیار دولت است. وزارت کشور با تمام استانداران و فرمانداران و بخشداران و دهیاران دست دولت است. وزارت خارجه با تمام سفرا در اختیار دولت است. صنایع کشور در اختیار دولت است. بخش جدی فرهنگ کشور دست دولت است و.... بنابراین به یک معنا کشور دست دولت است و قانون اساسی نیز دست رئیسجمهور را باز گذاشته است و برای همین است که آقای روحانی بدون اعتنا به دیگران در کشور فعال مایشاء شده است.
دست دولت در مذاکرات باز گذاشته شد و نتیجهاش امضای متن آماده شده از سوی آمریکا به عنوان برجام شد و ملت ایران تقریبا تمام منافع هستهای خود را از دست داده یعنی فردو تعطیل شده و اراک بتن ریزی شده و استفاده از نسلهای بالاتر از نسل یک سانتریفیوژها ممنوع شده و کارخانه تولید هر نوع سانتریفیوژ تعطیل شده است و تولید بالاتر از سه و شصت و هفت درصد ممنوع شده است. ... در مقابل هیچ تحریمی برداشته نشده است بلکه بیش از شصت مورد تحریم جدید وضع شده و منتظر وضع تحریمهای جدید نیز هستیم.
دست دولت در مسایل اقتصادی کاملا باز است و حاصل دخالت دولت در مسایل اقتصادی به خاک سیاه نشستن مردم شده است کارخانهها به سرعت در حال تعطیلی هستند و واردات گسترده حتی کود انسانی و... در حال افزایش است، بر تعداد بیکاران هر ماه افزوده میشود، اجناس مورد نیاز مردم در حال گران شدن، دلار به بالاتر از پنج هزارتومان رسیده، ارزش پول ملی به کمترین مقدارش رسیده است.
البته برای جناب تاجزاده مسایل فوق و مشکلات مردم اهمیتی ندارد و از کسی که جلوی قانون کشور و نیز رای مردم ایستاده و از بانیان کودتای سال 78 و نیز 88 است و اخیرا برای دختر فریب خوردهای برای کشف حجابش پول میفرستد و به سخن دیگر کسی که اسلام را قبول ندارد و نیز قانون کشور و رای مردم را فقط در صورتی که به نفعش باشد مىپذیرد جز این انتظاری نمیرود.
بیتدبیریهای دولت و بانک مرکزی موجب خسارتهای اقتصادی است
یک روزنامه اصلاحطلب، بسته اقتصادی بانک مرکزی برای کنترل التهاب بازار ارز را متناقض توصیف کرد.
روزنامه اعتماد نوشت: وقتی میگویند راه نجات اقتصادی افزایش «اعتبار» است، این درست مانند آن است که بگویند راه نجات اقتصاد، افزایش بدهی است. اینها نامهای مختلفی برای یک چیز است که از جهتهای مخالف به آن نگریسته میشود. وقتی میگویند راه رفاه و آسایش، افزایش قیمت محصولات زراعی است، مانند آن است که بگویند راه رفاه و آسایش، گرانتر کردن مواد غذایی برای ساکنان شهرهاست. وقتی میگویند راه ثروت ملی پرداخت از محل یارانه دولتی است در حقیقت میگویند راه ثروت ملی افزایش مالیاتهاست. (مالیات تورمی راحتترین راه در دسترس) وقتی افزایش صادرات را هدف اصلی خود قرار میدهند، بیشترشان تشخیص نمیدهند که به ناچار افزایش واردات را در نهایت هدف اصلی خود میسازند. وقتی میگویند تقریبا در همه شرایط راه رونق افزایش نرخ دستمزدهاست، تنها راه دیگری برای گفتن آن یافتهاند که راه رونق، افزایش هزینه تولید است. به آن دلیل که هر یک از این گزارهها مانند سکه پشت هم دارد یا بدان دلیل که گزاره معادل یا نام دیگر «راه چاره» جذابیت کمتری دارد، لزوما به این نتیجه نمیرسیم که گزاره اصلی در همه شرایط ناصحیح است.
حکایت بانک مرکزی، دولت و بازار ارز، تورم، نرخ بهره و... نیز همین است. گاهی اوقات سیاستهایی را اتخاذ میکنیم که حتی نسبت به پیامدهای کوتاهمدت آن بیخبریم چه برسد پیگیری آثار بلندمدت آن. دولت ولخرجیهایش زیاد است و زمانی که پولی برای خرج کردن ندارد دست به دامن بانک مرکزی میشود، بانک مرکزی هم نمیداند به دولت پول بدهد، تورم را کنترل کند، با سیاستهای پولی نرخ بهره را کم و زیاد کند، به بازار ارز ورود کند و نرخ آن را تعیین کند و...
وقتی دولت دخلش بر خرجش نمیخواند دست به گریبان بانک مرکزی شده و از این طریق با افزایش پایه پولی بانک مرکزی، حجم عظیمی از نقدینگی را به بازار تزریق میکند. حال اگر این حجم به بازار کالا هجوم ببرد نتیجهاش جز کاهش قدرت خرید و افزایش قیمتها نیست. اگر بازار ارز جذاب باشد، به سمت آن میرود و باعث افزایش قیمت ارز میشود. مخصوصا که میزان عرضه ارز به علت محدودیت ذخایر بانک مرکزی محدود است. نتیجه چنین سیاستهایی به وجود آمدن بحرانهایی است که روز به روز شاهد به وقوع پیوستنشان هستیم و موضوع بدتر اینکه زمانی که قصد حل بحران و مسئله را داریم به علت بدفهمیهایی که وجود دارد، عارضه اصلی شناسایی نمیشود و هر بار با مسکنهایی قصد کمتر کردن دردی داریم که عفونتش در صورتی که درست درمان نشود روزی تمام بدنه اقتصاد را فراخواهد گرفت. اقدام اخیر بانک مرکزی هم از این دست سیاستها است.
به خاطر سیاستهای نادرست نرخ بهره در اقتصاد سر به فلک میکشد و بانک مرکزی به میدان ورود پیدا کرده و با تجویز مسکنی درد را میخواباند و زمانی که شرایط برای جراحی اصلی وجود دارد از فرصت استفاده نمیکند تا اینکه دوباره بیماری نمایان میشود و اینبار بخشی دیگر از بدنه اقتصاد یعنی بازار ارز را فرا میگیرد. و دوباره بانک مرکزی ورود کرده و با بستهای دو هفتهای قصد درمان بیماری را دارد که برای چندین دهه به جان اقتصاد افتاده است. و این یعنی تعویق بحران به دوره های بعد.
در زمان حاضر بسته مورد نظر شاید به صورت موقت به بازار ثبات دهد و از التهابات آن بکاهد ولی همین بسته خود نیز اشکالاتی دارد. بانکها در شرایطی که هیچ فعالیت اقتصادی به استناد آمار عایدی به میزان 20 درصد ندارند چگونه از پس این هزینه برخواهند آمد؟ آیا این اثری جز افزایش زیاندهی بانکها نیست؟ آیا فعالیتهایی وجود خواهد داشت که بانکها بتوانند به واسطه آن هم خود سود ببرند و هم سود 20 درصد را پرداخت کنند. این سیاست بانک مرکزی ممکن است برای چند هفتهای به بازار آرامش دهد و نرخ ارز را کنترل کند اما بدان اشاره کرد که در اقتصاد هر تصمیمی هزینهای دارد و باید هزینهاش را بپردازیم و اگر سیاستی را بدون هزینه پنداشتیم باید بدانیم که آن را به دیگران انتقال دادهایم. پرداخت سود 20 درصد توسط بانکها یعنی توزیع سود خارج از توان بانکها و این یعنی افزایش حجم پول که در قبال آن کالاها و خدمات در بخش واقعی اقتصاد ایجاد نشده است. افزایش هزینه بانکها یعنی معوقههای بیشتر و حجم پول بیشتر در اقتصاد و این یعنی افزایش نرخ ارز در آینده. اگر قیمت ارز بالا میرود، در وهله اول به دلیل پولی است که خلق شده و ما به ازای واقعی در بخش واقعی اقتصاد ندارد؛ بنابراین با خلق حجم پول بیشتر از این کانال، منطقا قیمت ارز را نمیشود کنترل کرد. سیاستگذار باید بداند که راه درمان، خشکاندن ریشه بیماری است نه تجویز داروهای بیاثر و گهگاه عوارضدار.
گزارشهای ایجاد اشتغال بدون محاسبه افراد بیکار شده
با وجود ادعاهای دولتی ایجاد اشتغال، چندین برابر شغلهای ایجاد شده، تعدیل نیرو انجام شده است.
محسن باقری نایب رئیس کانون شورای اسلامی استان تهران در گفتوگو با فرهیختگان در پاسخ این سؤال که طبق آمار مرکز آمار، از اسفندماه سال 95 تا آذر سال 96 حدود یک میلیون شغل ایجاد شده است. به عنوان سوال اول میخواستم نظرتان درباره این آمار چیست، گفت: من نمیدانم منبع و نحوه محاسبه و اعلام این اعداد و ارقام چگونه و از کجاست. ما به عنوان فعال حوزه کار و کارگری هر روز شاهد تجمعات مختلف جلوی شورای شهر، وزارت کار، مجلس و... هستیم که در این تجمعات افرادی که از سوی سازمانها و بنگاههای استخواندار و قدیمی در حال تعدیل نیرو و اخراج هستند، حضور دارند. لذا نمیدانم این اعداد اعلام شده چقدر واقعی است، اما اگر واقعی هم باشد، در ازای این یک میلیون شغل ایجاد شده آنقدر تعدیل نیرو داشتیم که نمیتوان گفت شغل جدیدی ایجاد شده است؛ یعنی چندین برابر شغلهای ایجاد شده تعدیل نیرو داشتیم و کلی نیرو به جامعه بیکار کشور اضافه شده است.
فریبکاری افراطیون مدعی اصلاحات با مردم درباره علت استعفای محمدعلی نجفی از شهرداری تهران، حتی در میان افراد درون این طیف نیز خریدار ندارد.
برخی افراطیون پس از اعلام استعفای محمدعلی نجفی از شهرداری، مدعی شدند این امر ریشه در دلایل و فشارهای سیاسی دارد و این در حالی بود که بیماری نجفی و اختلاف وی با برخی اصلاحطلبان، علت استعفای وی بوده است.
در این زمینه الهه کولایی در توییتر نوشت: اصلاحطلبان شورای شهر تهران، با پشتیبانی از دکتر نجفی و نپذیرفتن استعفای او، پایبندیشان را به دفاع همهجانبه از #حقوق- مردم تهران به نمایش بگذارند. مبارزه با فساد و رانت و ویژهخواری، استواری و یکپارچگی میخواهد.
اما هنگامه شهیدی از فعالان اصلاحطلب در پاسخ کولایی تصریح کرده است: استعفای نجفی ربطی به مبارزه با فساد و رانتخواری نداشت؛ تحت فشار بوده اون هم از طرف دوستان! اصلاحطلبان اگر واقعاً #فسادستیز هستند خودشان از دستگاه قضایی درخواست محاکمه بابت فساد مالی# حسین- فریدون را کنند تا به صداقتشان ایمان آوریم!
یادآور میشود استعفای نجفی امروز در جلسه شورای شهر بررسی میشود.
گفتنی است غلامحسین کرباسچی در مصاحبه با آخرین شماره روزنامه شرق در سال 96 تصریح کرده بود: هر کس بخواهد در تهران کار کند هم به سلامت جسمی نیاز دارد و هم موافقت ارکان مختلف نظام. یعنی اینکه بتواند با دولت، مجلس؛ قوه قضائیه و نهادهای مختلف کار کند. اینکه کسی فکر کند بدون موافقت ارگانهای مختلف میتواند شهر تهران را اداره کند، نادرست و ناممکن است. البته در شرایط حاضر به گفته خود ایشان مسئله اصلی آقای نجفی مشکل جسمی است.
وی میگوید: ما موضعمان را گفتهایم. مواضع ما چیزی غیر از موضع آقای محسن هاشمی نیست. آقای نجفی اعلام کسالت کردند و شورا باید درباره این موضوع تصمیم بگیرد.
وی افزود: زمانی که خودشان تصمیم به استعفا میگیرند، دیگر نمیتوان ایشان را مجبور به ادامه کرد. آقای نجفی رسماً در متن استعفایشان نوشتهاند که به دلیل بیماری استعفا میدهند.
آقای نجفی زنده و حاضر هستند؛ وقتی رسماً نوشتهاند من بیماری دارم و به دلیل بیماری کنار میروم درست نیست که ایشان را متهم به دروغگویی کنیم. آقای نعیمیپور به خاطر اختلافهای حزبی آقای نجفی را متهم به دروغگویی کرده که ما این کار را درست نمیدانیم.
وی درباره احتمال شهرداری محسن هاشمی که با میثاقنامه شورا در تضاد است گفت: اگر اعضای شورا یک روز میثاقنامه امضا کنند اختیار دارند یک روز هم آن را اصلاح کنند و نفس میثاقنامه، مبنای قانونی ندارد.
روحانی: کدام دیوانه با آمریکا مذاکره میکند؟ تاجزاده: ... من!
همکار سابق شبکه بیبیسی تصریح کرد پیشنهاد امثال تاجزاده برای مذاکره برجامهای جدید، دعوت به خودکشی است.
تاجزاده اخیرا در توئیتی نوشته بود قبل از اینکه فرصت از دست برود و مانند سال 90 تحریم بانکی و نفتی افزایش یابد، رهبری دست دولت را برای بازی برد- برد در منطقه باز بگذارد تا میهن و مردم با تنگناهای جدید مواجه نشوند.
تاجزاده توضیح نداده که آیا قرار بوده با برجام تحریمها کمتر شود یا افزایش یابد و اکنون که برجام نقض شده و ازسوی دیگر آمریکای بزک شده توسط مدعیان اصلاحطلبان، آن روی خباثتآلود و شیطانی خود را به نمایش گذاشته، آیا اصلاحطلبان باید از مردم عذرخواهی کنند و به بیدرایتی خود اعتراف نمایند یا در خدمت وزارت خارجه و سازمان سیای ترامپ، نسخه مذاکره و امتیازدهی جدید را بپیچند.
در همین زمینه علی علیزاده تحلیلگر سابق بیبیسی در جواب تاجزاده نوشت: هر دانشجوی سال اول علوم سیاسی میداند مذاکره بیشتر، وقتی ترامپ تهدید به پاره کردن قرارداد مذاکرات پیشین کرده، مذاکره نیست، تسلیم است و مقدمه خلعسلاح بیشتر و نوعی #خودکشی-ملی. ایکاش آقای تاجزاده که با این تز خطرناک جان و مال 85 میلیون ایرانی را به خطر انداخته حاضر به مناظره بود!
یادآور میشود آقای روحانی در واکنش به بدعهدی آمریکا و دعوت به مذاکرات جدید، پذیرش چنین پیشنهادی را دیوانگی خوانده بود که گویا تاجزاده مصداق همین دیوانگی است، اگر نگوییم مصداق وطنفروشی است. روحانی گفته بود کشورها مگر دیوانه شدهاند با شما که تعهدات خود را زیر پا میگذارید، مذاکره کنند؟
درهمین حال حجتالاسلام نبویان نماینده پیشین مردم تهران در مجلس در تحلیلی نوشت: از اصلاحطلبی نقل شده که رهبری باید دست دولت را برای مذاکره در مورد منطقه باز بگذارد؛ در این مورد چند نکته قابل ذکر است؛
تقریبا تمام ابعاد مهم کشور دست دولت یعنی جناب روحانی است. برای نمونه کل پول مملکت که با فروش نفت - از سوی وزارت نفت - و گرفتن مالیات- از سوی وزارت اقتصاد- تامین میشود در اختیار جناب روحانی است، به طوری که بودجه همه ارکان کشور را او و دولتش تعیین میکنند. به هرکس هرچه بخواهند تخصیص میدهند. علیرغم اینکه برای مرکزی فلان مقدار بودجه از سوی مجلس تصویب میشود اما دولت براساس گرایشات خودش و به بهانههای گوناگون از دادن آن سر باز میزند. دانشگاهها دست دولت است. آموزش و پرورش در اختیار دولت است. وزارت کشور با تمام استانداران و فرمانداران و بخشداران و دهیاران دست دولت است. وزارت خارجه با تمام سفرا در اختیار دولت است. صنایع کشور در اختیار دولت است. بخش جدی فرهنگ کشور دست دولت است و.... بنابراین به یک معنا کشور دست دولت است و قانون اساسی نیز دست رئیسجمهور را باز گذاشته است و برای همین است که آقای روحانی بدون اعتنا به دیگران در کشور فعال مایشاء شده است.
دست دولت در مذاکرات باز گذاشته شد و نتیجهاش امضای متن آماده شده از سوی آمریکا به عنوان برجام شد و ملت ایران تقریبا تمام منافع هستهای خود را از دست داده یعنی فردو تعطیل شده و اراک بتن ریزی شده و استفاده از نسلهای بالاتر از نسل یک سانتریفیوژها ممنوع شده و کارخانه تولید هر نوع سانتریفیوژ تعطیل شده است و تولید بالاتر از سه و شصت و هفت درصد ممنوع شده است. ... در مقابل هیچ تحریمی برداشته نشده است بلکه بیش از شصت مورد تحریم جدید وضع شده و منتظر وضع تحریمهای جدید نیز هستیم.
دست دولت در مسایل اقتصادی کاملا باز است و حاصل دخالت دولت در مسایل اقتصادی به خاک سیاه نشستن مردم شده است کارخانهها به سرعت در حال تعطیلی هستند و واردات گسترده حتی کود انسانی و... در حال افزایش است، بر تعداد بیکاران هر ماه افزوده میشود، اجناس مورد نیاز مردم در حال گران شدن، دلار به بالاتر از پنج هزارتومان رسیده، ارزش پول ملی به کمترین مقدارش رسیده است.
البته برای جناب تاجزاده مسایل فوق و مشکلات مردم اهمیتی ندارد و از کسی که جلوی قانون کشور و نیز رای مردم ایستاده و از بانیان کودتای سال 78 و نیز 88 است و اخیرا برای دختر فریب خوردهای برای کشف حجابش پول میفرستد و به سخن دیگر کسی که اسلام را قبول ندارد و نیز قانون کشور و رای مردم را فقط در صورتی که به نفعش باشد مىپذیرد جز این انتظاری نمیرود.
بیتدبیریهای دولت و بانک مرکزی موجب خسارتهای اقتصادی است
یک روزنامه اصلاحطلب، بسته اقتصادی بانک مرکزی برای کنترل التهاب بازار ارز را متناقض توصیف کرد.
روزنامه اعتماد نوشت: وقتی میگویند راه نجات اقتصادی افزایش «اعتبار» است، این درست مانند آن است که بگویند راه نجات اقتصاد، افزایش بدهی است. اینها نامهای مختلفی برای یک چیز است که از جهتهای مخالف به آن نگریسته میشود. وقتی میگویند راه رفاه و آسایش، افزایش قیمت محصولات زراعی است، مانند آن است که بگویند راه رفاه و آسایش، گرانتر کردن مواد غذایی برای ساکنان شهرهاست. وقتی میگویند راه ثروت ملی پرداخت از محل یارانه دولتی است در حقیقت میگویند راه ثروت ملی افزایش مالیاتهاست. (مالیات تورمی راحتترین راه در دسترس) وقتی افزایش صادرات را هدف اصلی خود قرار میدهند، بیشترشان تشخیص نمیدهند که به ناچار افزایش واردات را در نهایت هدف اصلی خود میسازند. وقتی میگویند تقریبا در همه شرایط راه رونق افزایش نرخ دستمزدهاست، تنها راه دیگری برای گفتن آن یافتهاند که راه رونق، افزایش هزینه تولید است. به آن دلیل که هر یک از این گزارهها مانند سکه پشت هم دارد یا بدان دلیل که گزاره معادل یا نام دیگر «راه چاره» جذابیت کمتری دارد، لزوما به این نتیجه نمیرسیم که گزاره اصلی در همه شرایط ناصحیح است.
حکایت بانک مرکزی، دولت و بازار ارز، تورم، نرخ بهره و... نیز همین است. گاهی اوقات سیاستهایی را اتخاذ میکنیم که حتی نسبت به پیامدهای کوتاهمدت آن بیخبریم چه برسد پیگیری آثار بلندمدت آن. دولت ولخرجیهایش زیاد است و زمانی که پولی برای خرج کردن ندارد دست به دامن بانک مرکزی میشود، بانک مرکزی هم نمیداند به دولت پول بدهد، تورم را کنترل کند، با سیاستهای پولی نرخ بهره را کم و زیاد کند، به بازار ارز ورود کند و نرخ آن را تعیین کند و...
وقتی دولت دخلش بر خرجش نمیخواند دست به گریبان بانک مرکزی شده و از این طریق با افزایش پایه پولی بانک مرکزی، حجم عظیمی از نقدینگی را به بازار تزریق میکند. حال اگر این حجم به بازار کالا هجوم ببرد نتیجهاش جز کاهش قدرت خرید و افزایش قیمتها نیست. اگر بازار ارز جذاب باشد، به سمت آن میرود و باعث افزایش قیمت ارز میشود. مخصوصا که میزان عرضه ارز به علت محدودیت ذخایر بانک مرکزی محدود است. نتیجه چنین سیاستهایی به وجود آمدن بحرانهایی است که روز به روز شاهد به وقوع پیوستنشان هستیم و موضوع بدتر اینکه زمانی که قصد حل بحران و مسئله را داریم به علت بدفهمیهایی که وجود دارد، عارضه اصلی شناسایی نمیشود و هر بار با مسکنهایی قصد کمتر کردن دردی داریم که عفونتش در صورتی که درست درمان نشود روزی تمام بدنه اقتصاد را فراخواهد گرفت. اقدام اخیر بانک مرکزی هم از این دست سیاستها است.
به خاطر سیاستهای نادرست نرخ بهره در اقتصاد سر به فلک میکشد و بانک مرکزی به میدان ورود پیدا کرده و با تجویز مسکنی درد را میخواباند و زمانی که شرایط برای جراحی اصلی وجود دارد از فرصت استفاده نمیکند تا اینکه دوباره بیماری نمایان میشود و اینبار بخشی دیگر از بدنه اقتصاد یعنی بازار ارز را فرا میگیرد. و دوباره بانک مرکزی ورود کرده و با بستهای دو هفتهای قصد درمان بیماری را دارد که برای چندین دهه به جان اقتصاد افتاده است. و این یعنی تعویق بحران به دوره های بعد.
در زمان حاضر بسته مورد نظر شاید به صورت موقت به بازار ثبات دهد و از التهابات آن بکاهد ولی همین بسته خود نیز اشکالاتی دارد. بانکها در شرایطی که هیچ فعالیت اقتصادی به استناد آمار عایدی به میزان 20 درصد ندارند چگونه از پس این هزینه برخواهند آمد؟ آیا این اثری جز افزایش زیاندهی بانکها نیست؟ آیا فعالیتهایی وجود خواهد داشت که بانکها بتوانند به واسطه آن هم خود سود ببرند و هم سود 20 درصد را پرداخت کنند. این سیاست بانک مرکزی ممکن است برای چند هفتهای به بازار آرامش دهد و نرخ ارز را کنترل کند اما بدان اشاره کرد که در اقتصاد هر تصمیمی هزینهای دارد و باید هزینهاش را بپردازیم و اگر سیاستی را بدون هزینه پنداشتیم باید بدانیم که آن را به دیگران انتقال دادهایم. پرداخت سود 20 درصد توسط بانکها یعنی توزیع سود خارج از توان بانکها و این یعنی افزایش حجم پول که در قبال آن کالاها و خدمات در بخش واقعی اقتصاد ایجاد نشده است. افزایش هزینه بانکها یعنی معوقههای بیشتر و حجم پول بیشتر در اقتصاد و این یعنی افزایش نرخ ارز در آینده. اگر قیمت ارز بالا میرود، در وهله اول به دلیل پولی است که خلق شده و ما به ازای واقعی در بخش واقعی اقتصاد ندارد؛ بنابراین با خلق حجم پول بیشتر از این کانال، منطقا قیمت ارز را نمیشود کنترل کرد. سیاستگذار باید بداند که راه درمان، خشکاندن ریشه بیماری است نه تجویز داروهای بیاثر و گهگاه عوارضدار.
گزارشهای ایجاد اشتغال بدون محاسبه افراد بیکار شده
با وجود ادعاهای دولتی ایجاد اشتغال، چندین برابر شغلهای ایجاد شده، تعدیل نیرو انجام شده است.
محسن باقری نایب رئیس کانون شورای اسلامی استان تهران در گفتوگو با فرهیختگان در پاسخ این سؤال که طبق آمار مرکز آمار، از اسفندماه سال 95 تا آذر سال 96 حدود یک میلیون شغل ایجاد شده است. به عنوان سوال اول میخواستم نظرتان درباره این آمار چیست، گفت: من نمیدانم منبع و نحوه محاسبه و اعلام این اعداد و ارقام چگونه و از کجاست. ما به عنوان فعال حوزه کار و کارگری هر روز شاهد تجمعات مختلف جلوی شورای شهر، وزارت کار، مجلس و... هستیم که در این تجمعات افرادی که از سوی سازمانها و بنگاههای استخواندار و قدیمی در حال تعدیل نیرو و اخراج هستند، حضور دارند. لذا نمیدانم این اعداد اعلام شده چقدر واقعی است، اما اگر واقعی هم باشد، در ازای این یک میلیون شغل ایجاد شده آنقدر تعدیل نیرو داشتیم که نمیتوان گفت شغل جدیدی ایجاد شده است؛ یعنی چندین برابر شغلهای ایجاد شده تعدیل نیرو داشتیم و کلی نیرو به جامعه بیکار کشور اضافه شده است.