kayhan.ir

کد خبر: ۱۲۹۰۱۶
تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۹:۴۴
چرا باید «نفوذ علمی» را جدی گرفت؟

نفوذ تا قلب دانشگاه!

رهبری فرزانه انقلاب، برنامه نفوذ دشمن را به دوبخش دسته‌بندي می‌کنند؛ يکي نفوذ موردي و ديگري نفوذ شبکه‌اي و جرياني. هدف مهمي که در نفوذ موردي تعقيب مي‏شود، «تصميم‌سازي» است. در روش تصميم‌سازي، فرد نفوذي تلاش مي‏کند نگاه مسئول يا شخص مؤثر در حرکت‏هاي جامعه و کشور را در مسائل مختلف، تغيير دهد؛ تا او همان تصميمي را بگيرد و همان حرکتي را انجام دهد که آنها مي‏خواهند؛ اما نفوذ جرياني، بسيار مهم‏تر از نفوذ فردي است و خطر آن براي انقلاب اسلامي، بيشتر است. در نفوذ جرياني، مجموعه‌اي از افراد با هدفي دروغين و با روش‏هايي متفاوت، با هم مرتبط مي‏شوند؛ تا نگاه آنها به مسائل مختلف به تدريج تغيير کند و شبيه نگاه دشمن شود و به اين ترتيب، بيگانگان، بدون شناخته شدن و به خطر افتادن، اهداف خود را محقق مي‏کنند. اگرچه این پروسه، بیشتر شبیه به یک داستان می‌ماند اما عین واقعیت است. حال وقت آن رسیده است که واقعیتی داستان‌گونه را در همین زمینه مرور کنیم:

اپیزود اول!
امیر، وقتي کارشناسي را تمام کرد، براي استفاده از فرصت‏هاي علمي بيشتر، همه تلاش خودش را کرد؛ تا در کنکور ارشد در دانشگاه‏هاي طراز اول، قبول شود.
حالا وقتي براي پايان‏نامه به استادش مراجعه مي‏کرد، او نمي‏توانست پاسخگوي پرسش‌هايش باشد و او با حسرت از دوستانش ياد مي‏کرد که در اسکايپ از دانشگاه‏ها و استادان خارجي‏شان با ذوق و شوق فراوان صحبت مي‏کردند.
کم‌کم در دلش نااميدي از وطن و علاقه به خارج شکل گرفت و در اولين فرصت، راهي خارج شد؛ اما متوجه شد که آنجا هم مثل همين خاک و بوم، استادهايش يکي در ميان، باتجربه و دانشمند هستند؛ نه همه‌شان؛ اما سرانجام، عقلانيت صوري در ساختار شهرسازي و سيستم‏هاي اداري توسعه يافته، او را مجذوب خودش کرد.
او رفته‌رفته پذيرفت که آنها همه چيز دارند و همه چيز را بهتر مي‏دانند و با اين نگاه به ايران برگشت و براي دانشجويانش، تنها و تنها يک توصيه داشت؛ خودتان را براي رفتن آماده کنيد. شايد هيچ وقت باورش نمي‏شد که روزي مجري نقشه‏هاي بيگانگان شود يا از استعدادهاي کشورش، نيروهاي متخصصي براي نظام استکباري تربيت کند.
اپیزود دوم!
مریم که دانشجوي زهره بود و در مقطع کارشناسي ارشد، تحصيل مي کرد، روزي به استادش گفت: استاد! نمي‏دانم اين موضوعي که براي من تعيين کرده‏ايد، براي ايران چه کاربردي دارد؟ استاد در پاسخش، بحث ديگري را باز کرد و گفت: اين مقاله و با اين موضوع را مي‏تواني در نشريات خارجي چاپ کني و در اين صورت، چه خارج بروي و چه داخل باشي، همين مقالات، ملاک ارزشيابي‏ات مي‏شود؛ نه خدمتي که به ايران مي‏کني!
مریم با خودش فکري کرد و خواست بپرسد که چرا استادش که در نظام ارزيابي وزارت علوم هم عضويت دارد، براي تغيير اين ملاک‏ها کاري نمي‏کند؛ اما ديد حق با استاد است. به هر حال، مهم همين مقاله است و حتي براي دفاع پايان‏نامه‏اش نيز بايد حداقل همين يک مقاله را در نشريات خارج به تاييد رسانده، موفق به چاپ آن بشود؛ پس سکوت کرد؛ اگرچه هنوز ته دلش آرام نشده بود و از اين که کاري مي‏کند که در يک دور باطل، فقط و فقط براي بيگانگان تلاش مي‏کند، رضايت خاطر نداشت.

اپیزود سوم!
ملیحه دوست مریم است و در سال سوم دکترايش موفق به کشف يک رابطه علمي جديد و اثبات آن شد و در مسابقات علمي جهاني مقام آورده است. همه به او تبريک مي‏گويند؛ اما او با ناراحتي به مریم گفته است: من بر روي موضوعي در جهان پيشتازي مي‏کنم که دستاوردهايش اصلا در ايران کاربردي ندارد و هنوز مقدمات پايه‌اي اين بحث در صنعت داخلي، نهادينه نشده است. او با اين موضوع، در همکاري علمي با يکي از دانشگاه‏هاي سوئيس، از طريق استادش آشنا شد و حالا دارد بر روي نقشه راه علمي و فني سوئيسي‏ها بر روي تنه علمي آنها، شاخه‏اي جوان را مي‏روياند؛ اما همه‏اش در اين انديشه است که پس تنه‏هاي علمي مورد نياز کشور خودم چه مي‏شود و نهال آنها را کدام نخبگان بايد بکارند؟ مریم حرف استادش را تکرار مي‏کند و مي‏گويد: بي‏خيال! خوشحال باش که اين جايزه علمي را در سطح جهاني برده‏اي و به زودي مي‏تواني براي پسادکترا به هر دانشگاه خوب جهان بروي. خوش به حالت!

اپیزود چهارم!
روزي در تلگرام گروهي تشکيل شده بود که هيچ‌کس دقيق نمي‏دانست راه‌اندازي آن توسط چه کسي بوده است. به هر حال، براي همه مهم اين بود که در فضايي گرم و صميمي، جمعي از استادان و دانشجويان دانشگاه‏هاي برتر ايران، در يک رشته علمي، عضو شده‏اند. اولين نفرات را چه کسي عضو کرده، براي کسي معلوم نيست و البته مهم هم نبود.
بعد از آنکه ملیحه، مریم را عضو کرد، مریم نيز چند تن از دوستان و استادانش را عضو کرد. زهره و امیر هم چند تن از دانشجويان و همکاران هيئت علمي دانشکده‏شان را عضو کردند و به همين طريق، رفته‌رفته جمعيت گروه به مرز دويست نفر رسيد.
همه از وسط يک بحث وارد شده بودند؛ اما هيچ کس اين را نمي‏دانست؛ چون اهميتي نداشت! شايد گروه مدتي راه افتاده و افرادي هرچند اندک، روي موضوعي گفت‏وگويي آزاد انجام مي‏دهند.
ناشناس: چرا در کارگروه تبيين نقشه جامع علمي و فن‏آوري رشته مان بر روي موضوعات پيش پا افتاده مورد نياز صنعت کار مي‏شود؛ در حالي که آنها در شان استادان و دانشجويان نخبه ما نبوده، قابليت چاپ در نشريات علمي معتبر جهاني را ندارند؟
- کس ديگري چيزي گفت.
ناشناس: چرا اصولا بايد خود را درگير نيازهاي واقعي کنيم و خود به دنبال ساخت و راه‌اندازي آزمايشگاه‌هايش باشيم و نيمي از زمان دوره دکترای‌مان را به اين مسائل بگذرانيم؟
- کس ديگري نوشته است: واقعاً اين وضعيت افتضاح دانشکده ماست.
مریم نوشت: بالاخره بايد از يک جا شروع کنيم و به نيازهاي واقعي خودمان برگرديم و براي خودمان کاري کنيم.
ناشناس با لحن تندي نوشته‌اي در پاسخ مریم گذاشت.
چند نفر ديگر هم نوشتند: نيازها کدومه؟ دلت خوشه.
زهره نوشت: يک روز در دوران دانشجويي، همه انگيزه‏ام خدمت به اسلام بود. يادش به خير.
مریم نوشت: استاد! شما که در کارگروه عضويد، اين کار را که شروع شده، ادامه بدهيد.
دوباره ناشناس در نوشته‏اي، با مقايسه توليدات و خروجي دانشگاه‏هاي خارج کشور و مقايسه‌اي تمسخرآميز با برخي دانشگاه‏هاي تراز سومي ايران، موضوع را به هجو کشاند و بعد بحث عوض شد و نوشته‏هاي بعدي به مباحث حاشيه‏اي و سياسي پرداختند و سرانجام، زهره نوشت: راست مي‏گيد. حالا ما هي بريم تو کارگروه، کلي کار بتراشيم براي خودمون که چي بشه؟ به همين حالت بي‏برنامه، گويا همه راضي هستند.

اپیزود پنجم و پایانی!
هنوز کسي نمي‏داند ناشناس کيست. همه فکر مي‏کنند حتما يکي از دانشجويان يا استادان است که يکي از اعضا عضوش کرده است؛ اما او خود اين گروه را راه اندازي کرده و حالا به صورت خيلي غيرمستقيم، هدايت افکار اين جمع کوچک نخبگاني را در دست گرفته است. زهره‌ها و امیر‏هاي عضو گروه و عضو کارگروه تبيين سياست‏هاي علمي و فن‏آوري نقشه راه، با پس‌زمينه‏هاي ذهني بحث ديشب، امروز در جلسه بيست و دوم کارگروه حضور يافته‏اند. فکر مي‏کنيد نظرات سمت جلسه‏شان به کدام جهت پيش خواهد رفت و چقدر به انگيزه‏هاي تعالي بخش براي اهداف ايراني/ اسلامي فکر مي‏کنند؟
به نقل از پرسمان؛ متأسفانه در بسياري از موارد، دانشجويان و استادان ما و بيشتر کشورها، در حال تکميل نقشه راه علمي و فني کشورهاي نظام سلطه هستند. عده‏اي آگاهانه به اين کار مشغولند و عده‏اي هنوز غبار اين حرکت برايشان نامشخص است و عده‏اي نيز هنگام تحصيل در کشورهاي غربي، در فرهنگ و خوي سلطه‌گري يا بي‏تفاوتي نسبت به ظلم و ناحقي در حق ملت‏هاي ديگر، هضم مي‏شوند. اين افراد در برنامه بزرگ نفوذ دشمن، در حال فعاليت در جهت تخريب حرکت‏هاي انقلابي و اصلاحي نيروهاي متعهد و متخصص داخلي بر مي‏آيند و حتي گاهي نمي‏دانند که منشأ مخالفت‏هايشان با برنامه‏هاي اصلاحي در روند علمي کشور براي خوداتکايي و جنبش نرم‌افزاري چيست. اينها از مصاديق نفوذ فردي يا جمعي مي‏باشند. امروز به خودمان و گروه‏هاي‌مان دوباره نگاه کنيم و ببينيم تا چه اندازه ممکن است نفوذ دشمن در کلام، ديدگاه‏ها و انديشه‏هاي فردي و جمعي، دامن‎گيرمان شده است. پس از خود و دوستانمان شروع کنيم؛ تا آينده‏اي بسازيم که در کنار رضايت الهي، آيندگان نيز ما را تحسين کنند.