جرعه های معرفت-شرح حدیث معصومین (ع) در کلام رهبر انقلاب
شیوه فرهنگی امام سجاد(ع) الگویی برای متولیان تربیت و فرهنگ
فی الکافی، عن الثمّالی، قال:... و اعلَموا أنکّم عبیدُ الله و نحن معکم یحَکم علینا و علیکم سیدٌّ حاکمٌ غداً و هو موقفِکم و مُسائلِکم فأعدِّوا الجوابَ قبلَ الوقوفِ و المُسائلَهًْ و العَرضَ علی ربِّ العالمین یؤمئذٍ لاتکَلَّمٍ نفسٌ الاّ بإذنهِ و اعلَموا أنهّ لایردّ عذرَ مسِتحقٍ و لایعُذِر غیرَ معذور و له الحجّهًُْ علی خلقهِ باِلرُسل و للأوصیاء بعدَ الرسل ألا و إنّ الشَجرَهًْ البرَیِهًْ أصلَب عُوداً و أبقی وَقوداً. [1]
بدانيد كه شما همگى بندگان خدائيد و ما هم با شما (و به همراه شمائيم) كه حكومت كند بر ما و شما در فرداى قيامت آقا و بزرگى حاكم، و او است بازدارنده و پرسش كننده از شما، پس آماده كنيد پاسخ (خود) را پيش از بازداشت و پرسش و ورود بر پروردگار جهانيان كه در آن روز هيچ كس سخن نكند جز به اذن او، و بدانيد كه خدا در آن روز تصديق نكند دروغگوئى را و تكذيب نكند راستگوئى را و عذر بجائى را رد نكند و كسى كه (واقعا) عذرى ندارد معذورش نسازد، او بر آفريدگان خود بوسيله پيامبران و اوصياء پس از پيمبران حجت دارد، پس اى بندگان خدا، از خدا بترسيد و به اصلاح خود و به فرمانبردارى كسى كه خدا را در اطاعت او دوست داريد روآريد، شايد شخص پشيمانى در آخرت پيدا شود كه از كوتاهيهائى كه از كارهاى خدا در دنيا كرده است و حقوقى كه از خدا ضايع كرده پشيمان گردد و از خدا آمرزش بخواهيد و به درگاهش توبه كنيد كه او توبه را ميپذيرد و از گناهان درگذرد و هر آنچه ميكنيد ميداند. بدانید که درختان بيابانى چوبشان سختتر، آتششان قوىتر و خاموشى آنها ديرتر است.
دنبالۀ همان بیانِ نورانیِ امام سجاد (ع) است که جناب ابی حمزۀ ثمالی از ایشان نقل میکند، روایت صحیحه است و فقرات متعدّدی دارد، میفرماید: بدانید!ما و شما، همه بندگان خدا هستیم. حضرت خودشان را هم در کنار مخاطبان خودشان قرار میدهند، در اینکه: همه، بندۀ خدا هستیم، همۀ ما فرمانبرداران خدای متعال هستیم. فردای قیامت بر ما و شما سرورِ حاکمی که ذات اقدس الهی (جلّ جلاله و عزّاسمُه) است، حکمرانی میکند. او در قیامت شما را متوقف میکند، جلویتان را میگیرد، از شما سؤال خواهد کرد. آماده کنید جواب را قبل از آنکه شما را نگه دارند، جلوی شما را بگیرند، از شما بپرسند. قبل از آنکه در معرضِ سؤال و مؤاخذۀ ربُّ العالمین قرار بگیرید، جواب را آماده کنید! ، اینطور نیست که مثل دنیا، هر چه خواستیم راست و دروغ، واقع و خلاف واقع بر زبان جاری کنیم. نه ،آنجا لاتکلمّ نفسٌ الاّ بإذنه، آنجا انسان بایستی در مقابل پروردگار حرفِ منطقی بزند، برای یکایک کارهای خودش حجّت داشته باشد.
در دعای شریف ابوحمزه میخوانیم: و ارحَمنی اذا انقَطَعت حجّتی و کَلَّ عن جوابکِ لسانی و طاشَ عندَ سؤالکِ ایاّیَ لبُیّ، به من رحم کن! آن وقتی که از پاسخ در میمانم، عذری ندارم برای آنچه انجام دادهام. و اعلمَوا أنّ اللهَ لایصُدِّقُ یومئذٍ کاذبا و لایکُذِّبُ صادقا، آنجا ملاک و معیار، صدق و کذب است، بیانِ حقیقًت یا عدمِ تواناییً بر بیان حقیقت است. خدای متعال هیچ دروغگویی را تصدیق نمیکند، حرف را از او قبول نمیکند.مثل محاکمِ دنیا نیست که کسی بتواند با دروغ و با زیر و رو کردن، و جفت و جور کردنِ ادله، یک چیزی را ثابت بکند. آنجا حقیقت آشکار میشود. آن کسی که استحقاق دارد که خدای متعال از او بگذرد، عذر او را رد نمیکند. گاهی انسان عذری دارد، به ضعف خود واقف است ،خدای متعال عذر او را قبول میکند. اما کسی را که در واقع معذور نیست، معذور نمیدارد. اینجا یک ِنصیحت فوقالعاده حساس و مهم و اثرگذاری برای ما و همۀ انسانها در همۀ زمانها بیان میشود؛ میفرماید:
زندگی در گذر است، همینطور ساعت به ساعت و روز به روز و سال به سال، کودکی تبدیل به جوانی، جوانی تبدیل به پیری، پیری هم منتهی به مرگ میشود ـ به حسب روال عادی، و الاّ گاهی مرگ در دوران کودکی و جوانی هم به سراغ افرادی میآید ـ در این حرکتی که ما به سمت یک مقصدِ قطعی و مسلمّ میکنیم و لامَحیص عنه]چارهای از آن نیست[، آنچه برای انسان اهمیت دارد، این است که: خودش را آماده کند، یک جوابی برای آنجا فراهم کند، آنچه از او خواستند، انجام بدهد ـ و لایکُلفّ الله نفسا الاّ وُسعَها ـ سعی و تلاشت را بکن! تا آنچه را از تو خواستند، بتوانی آن را انجام بدهی و خیالت راحت باشد.
حرکت عمیق فرهنگی امام سجاد(ع) دراحیای دلهای مرده
این، نصیحتی است برای همۀ ما در همۀ زمانها. آن نکتهای که باید عرض کنیم، این است که: بعد از واقعۀ کربلا، در مرکز اسلام یعنی مدینه و مکّه، فضلاً از نقاط دیگر مثل مناطق شام، عراق، ایران و سایر مناطق، یک رُعبی بر همۀ مردم حاکم شد، به طوری که حتی کسانی که پیروان اهل بیت بودند و اهل بیت (علیهمالسلام) را قبول داشتند، اکثرشان، یا نزدیک به همهشان، از مسیری که باید حرکت میکردند و برگشتند! وقتی کسی جرأت دارد پسر پیغمبر را، حسین بن علی را، آن هم با این وضع فجیع از بین ببرد، ضعافُ الناس میترسند.لذا یک روایتی را آن روز از امام صادق(ع) عرض کردم که فرمود: إرتدَّ الناس بعدَ الحسین الاّ ثلاثهًْ. در یک روایت: الاّ خمسهًْ، در روایت دیگر: الاّ سبعهًْ ذکر شده است، فقط چند نفر اطراف امام سجاد(ع) باقی ماندند که اینها استوار و محکم در راه خودشان بودند، یکی از آنها همین ابی حمزۀ ثمالی است، بقیه همه مرعوب شدند و متوقف ماندند. آن حرکتی که ائمه(علیهمالسلام) شروع کرده بودنِد برای بیان معارفِ اصیل اسلام و تفسیر صحیح قرآن و حرکت دادن جامعه به آن سمتی که پیغمبر اراده کرده بود، این حرکت متوقف ماند.
امام سجاد(ع) در ظرف سی سال دوباره این موتور را روشن کرد و راه انداخت، که در همین روایت دارد: ثمّ انّ الناس لحِقوا و کثروا. راه انداختنِ این موتور و احیای دلهای مرُده و برگرداندن امید به دلهای افسرده یکی از بزرگترینِ معجزاتِ امام سجاد(ع) است، با همین تعبیرات و با همین کلمات، سبک تبلیغِ امام سجاد را اینجا ملاحظه میکنید، در این روایت و روایاتِ دیگری که از آن حضرت نقل شده است و آنچه در صحیفۀ سجادیه است، کاملاً نشان میدهد که آنچه به نظر امام سجاد(ع) اهرمِ حرکت مجدّد شیعه است، عبارت است از توجه به خدا، التفات به معنویات، رسوخ خوف از خدای متعال در دل و اعتقاد به نعیم و بهشت و دوزخ و قیامت، اینهاست که مردم را به صورت عمیق حرکت میدهد.
از سال 94 هجری که وفات امام سجاد (ع) است تا 148 که وفات امامصادق(ع) است، در ظرف این پنجاه سال ،آنچنان اوضاع توسط ائمه (علیهمالسلام) عوض میشود و ِاطراف امام صادق(ع) آنطور شلوغ میشود که گفتند چهار هزار نفر یا بیشتر، از آن بزرگوار حدیث نقل کردند.
این، یک درس بزرگی به من و شما است. اگر میخواهید در راه درست، مخاطبان خودتان را به راه بیندازید تا ثابت قدم باشند، چشمههای اعتقاد و ایمان را در دلهای اینها جاری کنید! این امر فقط با شعار مقدور نیست. وقتی فقط شعار بود، احساسات بود ،تبلیغ سطحی بود، میشود حالِ همان کسانی که در دهۀ اول انقلاب از همه داغتر بودند، از همه سختتر بودند، بعد إنقلب الی ضدِّه! یک عدهشان رفتند نوکر صدّام شدند، یک عدّه نوکر آمریکا شدند، یک عدّه نوکر انگلیس شدند! این، بخاطر این است که عمق ندارد، ترس از خدا نیست، آن ریشه و پایۀ اصلی، یعنی بهشت و جهنم نیست، همین شعارهای ظاهری است، ِشعار ظاهری هر کسی را به هیجان میآورد. این خوب است، اماّ مانند یک شعلهای است که برخاسته از خَس و خاشاک است، بلند میشود، بعد فورا فرو مینشیند. آنچه آتشش بیشتر میماند، آن کُندۀ محکم است، آن را اگر توانستید داغ کنید، تبدیل به آتشش کنید، روشنش کنید، آن ماندنی است، یعنی با همین عمق بخشیدن مخاطبان خودتان، با معرفت الهی، با ترس از خدا، با ترس از قیامت، با ایجاد شوق به ثواب الهی، ایمان را در دلشان عمق ببخشید ،آنوقت این، میماند. در تقلبِّ دگرگونی[ احوال، حالِ جامعه، حال سیاست، حالِ این انسانها عوض نمیشود.
* شرح حدیث در ابتدای درس خارج ، 15/2/92 به نقل از مشرق
[1] - الشافی، ص 846
بدانيد كه شما همگى بندگان خدائيد و ما هم با شما (و به همراه شمائيم) كه حكومت كند بر ما و شما در فرداى قيامت آقا و بزرگى حاكم، و او است بازدارنده و پرسش كننده از شما، پس آماده كنيد پاسخ (خود) را پيش از بازداشت و پرسش و ورود بر پروردگار جهانيان كه در آن روز هيچ كس سخن نكند جز به اذن او، و بدانيد كه خدا در آن روز تصديق نكند دروغگوئى را و تكذيب نكند راستگوئى را و عذر بجائى را رد نكند و كسى كه (واقعا) عذرى ندارد معذورش نسازد، او بر آفريدگان خود بوسيله پيامبران و اوصياء پس از پيمبران حجت دارد، پس اى بندگان خدا، از خدا بترسيد و به اصلاح خود و به فرمانبردارى كسى كه خدا را در اطاعت او دوست داريد روآريد، شايد شخص پشيمانى در آخرت پيدا شود كه از كوتاهيهائى كه از كارهاى خدا در دنيا كرده است و حقوقى كه از خدا ضايع كرده پشيمان گردد و از خدا آمرزش بخواهيد و به درگاهش توبه كنيد كه او توبه را ميپذيرد و از گناهان درگذرد و هر آنچه ميكنيد ميداند. بدانید که درختان بيابانى چوبشان سختتر، آتششان قوىتر و خاموشى آنها ديرتر است.
دنبالۀ همان بیانِ نورانیِ امام سجاد (ع) است که جناب ابی حمزۀ ثمالی از ایشان نقل میکند، روایت صحیحه است و فقرات متعدّدی دارد، میفرماید: بدانید!ما و شما، همه بندگان خدا هستیم. حضرت خودشان را هم در کنار مخاطبان خودشان قرار میدهند، در اینکه: همه، بندۀ خدا هستیم، همۀ ما فرمانبرداران خدای متعال هستیم. فردای قیامت بر ما و شما سرورِ حاکمی که ذات اقدس الهی (جلّ جلاله و عزّاسمُه) است، حکمرانی میکند. او در قیامت شما را متوقف میکند، جلویتان را میگیرد، از شما سؤال خواهد کرد. آماده کنید جواب را قبل از آنکه شما را نگه دارند، جلوی شما را بگیرند، از شما بپرسند. قبل از آنکه در معرضِ سؤال و مؤاخذۀ ربُّ العالمین قرار بگیرید، جواب را آماده کنید! ، اینطور نیست که مثل دنیا، هر چه خواستیم راست و دروغ، واقع و خلاف واقع بر زبان جاری کنیم. نه ،آنجا لاتکلمّ نفسٌ الاّ بإذنه، آنجا انسان بایستی در مقابل پروردگار حرفِ منطقی بزند، برای یکایک کارهای خودش حجّت داشته باشد.
در دعای شریف ابوحمزه میخوانیم: و ارحَمنی اذا انقَطَعت حجّتی و کَلَّ عن جوابکِ لسانی و طاشَ عندَ سؤالکِ ایاّیَ لبُیّ، به من رحم کن! آن وقتی که از پاسخ در میمانم، عذری ندارم برای آنچه انجام دادهام. و اعلمَوا أنّ اللهَ لایصُدِّقُ یومئذٍ کاذبا و لایکُذِّبُ صادقا، آنجا ملاک و معیار، صدق و کذب است، بیانِ حقیقًت یا عدمِ تواناییً بر بیان حقیقت است. خدای متعال هیچ دروغگویی را تصدیق نمیکند، حرف را از او قبول نمیکند.مثل محاکمِ دنیا نیست که کسی بتواند با دروغ و با زیر و رو کردن، و جفت و جور کردنِ ادله، یک چیزی را ثابت بکند. آنجا حقیقت آشکار میشود. آن کسی که استحقاق دارد که خدای متعال از او بگذرد، عذر او را رد نمیکند. گاهی انسان عذری دارد، به ضعف خود واقف است ،خدای متعال عذر او را قبول میکند. اما کسی را که در واقع معذور نیست، معذور نمیدارد. اینجا یک ِنصیحت فوقالعاده حساس و مهم و اثرگذاری برای ما و همۀ انسانها در همۀ زمانها بیان میشود؛ میفرماید:
زندگی در گذر است، همینطور ساعت به ساعت و روز به روز و سال به سال، کودکی تبدیل به جوانی، جوانی تبدیل به پیری، پیری هم منتهی به مرگ میشود ـ به حسب روال عادی، و الاّ گاهی مرگ در دوران کودکی و جوانی هم به سراغ افرادی میآید ـ در این حرکتی که ما به سمت یک مقصدِ قطعی و مسلمّ میکنیم و لامَحیص عنه]چارهای از آن نیست[، آنچه برای انسان اهمیت دارد، این است که: خودش را آماده کند، یک جوابی برای آنجا فراهم کند، آنچه از او خواستند، انجام بدهد ـ و لایکُلفّ الله نفسا الاّ وُسعَها ـ سعی و تلاشت را بکن! تا آنچه را از تو خواستند، بتوانی آن را انجام بدهی و خیالت راحت باشد.
حرکت عمیق فرهنگی امام سجاد(ع) دراحیای دلهای مرده
این، نصیحتی است برای همۀ ما در همۀ زمانها. آن نکتهای که باید عرض کنیم، این است که: بعد از واقعۀ کربلا، در مرکز اسلام یعنی مدینه و مکّه، فضلاً از نقاط دیگر مثل مناطق شام، عراق، ایران و سایر مناطق، یک رُعبی بر همۀ مردم حاکم شد، به طوری که حتی کسانی که پیروان اهل بیت بودند و اهل بیت (علیهمالسلام) را قبول داشتند، اکثرشان، یا نزدیک به همهشان، از مسیری که باید حرکت میکردند و برگشتند! وقتی کسی جرأت دارد پسر پیغمبر را، حسین بن علی را، آن هم با این وضع فجیع از بین ببرد، ضعافُ الناس میترسند.لذا یک روایتی را آن روز از امام صادق(ع) عرض کردم که فرمود: إرتدَّ الناس بعدَ الحسین الاّ ثلاثهًْ. در یک روایت: الاّ خمسهًْ، در روایت دیگر: الاّ سبعهًْ ذکر شده است، فقط چند نفر اطراف امام سجاد(ع) باقی ماندند که اینها استوار و محکم در راه خودشان بودند، یکی از آنها همین ابی حمزۀ ثمالی است، بقیه همه مرعوب شدند و متوقف ماندند. آن حرکتی که ائمه(علیهمالسلام) شروع کرده بودنِد برای بیان معارفِ اصیل اسلام و تفسیر صحیح قرآن و حرکت دادن جامعه به آن سمتی که پیغمبر اراده کرده بود، این حرکت متوقف ماند.
امام سجاد(ع) در ظرف سی سال دوباره این موتور را روشن کرد و راه انداخت، که در همین روایت دارد: ثمّ انّ الناس لحِقوا و کثروا. راه انداختنِ این موتور و احیای دلهای مرُده و برگرداندن امید به دلهای افسرده یکی از بزرگترینِ معجزاتِ امام سجاد(ع) است، با همین تعبیرات و با همین کلمات، سبک تبلیغِ امام سجاد را اینجا ملاحظه میکنید، در این روایت و روایاتِ دیگری که از آن حضرت نقل شده است و آنچه در صحیفۀ سجادیه است، کاملاً نشان میدهد که آنچه به نظر امام سجاد(ع) اهرمِ حرکت مجدّد شیعه است، عبارت است از توجه به خدا، التفات به معنویات، رسوخ خوف از خدای متعال در دل و اعتقاد به نعیم و بهشت و دوزخ و قیامت، اینهاست که مردم را به صورت عمیق حرکت میدهد.
از سال 94 هجری که وفات امام سجاد (ع) است تا 148 که وفات امامصادق(ع) است، در ظرف این پنجاه سال ،آنچنان اوضاع توسط ائمه (علیهمالسلام) عوض میشود و ِاطراف امام صادق(ع) آنطور شلوغ میشود که گفتند چهار هزار نفر یا بیشتر، از آن بزرگوار حدیث نقل کردند.
این، یک درس بزرگی به من و شما است. اگر میخواهید در راه درست، مخاطبان خودتان را به راه بیندازید تا ثابت قدم باشند، چشمههای اعتقاد و ایمان را در دلهای اینها جاری کنید! این امر فقط با شعار مقدور نیست. وقتی فقط شعار بود، احساسات بود ،تبلیغ سطحی بود، میشود حالِ همان کسانی که در دهۀ اول انقلاب از همه داغتر بودند، از همه سختتر بودند، بعد إنقلب الی ضدِّه! یک عدهشان رفتند نوکر صدّام شدند، یک عدّه نوکر آمریکا شدند، یک عدّه نوکر انگلیس شدند! این، بخاطر این است که عمق ندارد، ترس از خدا نیست، آن ریشه و پایۀ اصلی، یعنی بهشت و جهنم نیست، همین شعارهای ظاهری است، ِشعار ظاهری هر کسی را به هیجان میآورد. این خوب است، اماّ مانند یک شعلهای است که برخاسته از خَس و خاشاک است، بلند میشود، بعد فورا فرو مینشیند. آنچه آتشش بیشتر میماند، آن کُندۀ محکم است، آن را اگر توانستید داغ کنید، تبدیل به آتشش کنید، روشنش کنید، آن ماندنی است، یعنی با همین عمق بخشیدن مخاطبان خودتان، با معرفت الهی، با ترس از خدا، با ترس از قیامت، با ایجاد شوق به ثواب الهی، ایمان را در دلشان عمق ببخشید ،آنوقت این، میماند. در تقلبِّ دگرگونی[ احوال، حالِ جامعه، حال سیاست، حالِ این انسانها عوض نمیشود.
* شرح حدیث در ابتدای درس خارج ، 15/2/92 به نقل از مشرق
[1] - الشافی، ص 846