حکم جالب قاضی به جای طلاق
مرد جوانی به دلیل اینکه همسرش پزشک است و به بیمارانش بیش از او و فرزندش اهمیت میدهد و دائم در بیمارستان است به دادگاه خانواده پناه آورد!
به گزارش تسنیم، مردی جوان که خود مهندس رشته عمران است با مراجعه به دادگاه خانواده شهید محلاتی دادخواست جدایی خود را به قاضی یکی از شعب ارائه کرد.
وی در مقابل قاضی با بیان اینکه ۱۲ سال از زندگی مشترکمان میگذرد، اظهار داشت: همسرم پزشک است و بیشتر ساعات عمر خود را وقف بیماران کرده است و توجهی به زندگی مشترکمان ندارد.
وی با اشاره به اینکه یک فرزند داریم، ادامه داد: میخواهم از همسرم جدا شوم چراکه بارها مخالفتم را در خصوص شغلش اعلام کردهام ولی او کار خود را کرده و زندگی من را تبدیل به یک زندگی مرد مجرد کرده است، به طوری که دائم تنها هستم و دور از همسرم زندگی میکنم.
مرد با تأکید بر اینکه زندگی مشترکمان برای همسرم اندازه بیماران هم اهمیت ندارد، گفت: در ابتدای زندگی شغل همسرم را قبول کرده بودم ولی نه به این شکل که شبانهروز در بیمارستان باشد و حتی روزهای تعطیل نتواند در کنار من و فرزندش باشد.
زن جوان نیز که در دادگاه خانواده حاضر شده بود با بیان اینکه از ابتدای ازدواج به شوهرم شرایط کارم را مطرح کرده بودم، افزود: فرزند و شوهرم برایم اهمیت و جایگاه خاص خود را دارند ولی نجات بیماران هم وظیفه من است و نمیتوانم در این خصوص بیتفاوت شوم.
وی ادامه داد: وجدان کاریام را چه کنم. شوهرم باید این مسائل را درک کند و بداند که من یک پزشک هستم و کارم دست خودم نیست و باید تمام زندگیم را وقف بیمارانم کنم، بنابراین شوهرم این امر را درک کند و تحملش را افزایش دهد.
مرد بیان کرد: همسرم این موضوع را درک نمیکند که من و فرزندم به او نیاز داریم و این روش زندگی مشترک نیست.
زن بار دیگر در مقابل قاضی پرونده اظهارداشت: شوهرم با این درخواست مرا نسبت به ادامه زندگی مشترکمان ناامید کرد ولی به خاطر آینده فرزندم باید لجبازی نکرده و جدا نشویم؛ میخواهم شوهرم از این درخواستش منصرف شود.
وی با اشاره به اینکه شوهرم مهندس عمران است، ادامه داد: شغلم بسیار برایم مهم است و شوهرم فرد تحصیلکردهای است و باید این را بداند که تنها برای حفظ زندگیمان از میزان ساعات کاریام کم خواهم کرد.
مرد بیان کرد: چرا در این مدت همسرم این کار را نکرده و توجه به من و فرزندش نداشته است. در حالی که اگر او در این مدت چنین تصمیمی را میگرفت امروز پایمان به دادگاه کشیده نمیشد.
قاضی این پرونده پس از شنیدن اظهارات هردوطرف، نتوانست حکمی مبنی بر طلاق صادر کند و خطاب به زن و مرد گفت: هر دو تحصیلکرده هستید و باید بیشتر میزان تحمل خود را بالا برده و دیگر حاضر نشوید کوچکترین ناراحتی در زندگیتان رخ دهد. این ماجرا بعد از چند دقیقه سکوت هردو طرف به پایان رسید.
وی در مقابل قاضی با بیان اینکه ۱۲ سال از زندگی مشترکمان میگذرد، اظهار داشت: همسرم پزشک است و بیشتر ساعات عمر خود را وقف بیماران کرده است و توجهی به زندگی مشترکمان ندارد.
وی با اشاره به اینکه یک فرزند داریم، ادامه داد: میخواهم از همسرم جدا شوم چراکه بارها مخالفتم را در خصوص شغلش اعلام کردهام ولی او کار خود را کرده و زندگی من را تبدیل به یک زندگی مرد مجرد کرده است، به طوری که دائم تنها هستم و دور از همسرم زندگی میکنم.
مرد با تأکید بر اینکه زندگی مشترکمان برای همسرم اندازه بیماران هم اهمیت ندارد، گفت: در ابتدای زندگی شغل همسرم را قبول کرده بودم ولی نه به این شکل که شبانهروز در بیمارستان باشد و حتی روزهای تعطیل نتواند در کنار من و فرزندش باشد.
زن جوان نیز که در دادگاه خانواده حاضر شده بود با بیان اینکه از ابتدای ازدواج به شوهرم شرایط کارم را مطرح کرده بودم، افزود: فرزند و شوهرم برایم اهمیت و جایگاه خاص خود را دارند ولی نجات بیماران هم وظیفه من است و نمیتوانم در این خصوص بیتفاوت شوم.
وی ادامه داد: وجدان کاریام را چه کنم. شوهرم باید این مسائل را درک کند و بداند که من یک پزشک هستم و کارم دست خودم نیست و باید تمام زندگیم را وقف بیمارانم کنم، بنابراین شوهرم این امر را درک کند و تحملش را افزایش دهد.
مرد بیان کرد: همسرم این موضوع را درک نمیکند که من و فرزندم به او نیاز داریم و این روش زندگی مشترک نیست.
زن بار دیگر در مقابل قاضی پرونده اظهارداشت: شوهرم با این درخواست مرا نسبت به ادامه زندگی مشترکمان ناامید کرد ولی به خاطر آینده فرزندم باید لجبازی نکرده و جدا نشویم؛ میخواهم شوهرم از این درخواستش منصرف شود.
وی با اشاره به اینکه شوهرم مهندس عمران است، ادامه داد: شغلم بسیار برایم مهم است و شوهرم فرد تحصیلکردهای است و باید این را بداند که تنها برای حفظ زندگیمان از میزان ساعات کاریام کم خواهم کرد.
مرد بیان کرد: چرا در این مدت همسرم این کار را نکرده و توجه به من و فرزندش نداشته است. در حالی که اگر او در این مدت چنین تصمیمی را میگرفت امروز پایمان به دادگاه کشیده نمیشد.
قاضی این پرونده پس از شنیدن اظهارات هردوطرف، نتوانست حکمی مبنی بر طلاق صادر کند و خطاب به زن و مرد گفت: هر دو تحصیلکرده هستید و باید بیشتر میزان تحمل خود را بالا برده و دیگر حاضر نشوید کوچکترین ناراحتی در زندگیتان رخ دهد. این ماجرا بعد از چند دقیقه سکوت هردو طرف به پایان رسید.