حکایتهای ناگفته از فتنه 88-قسمت دوم
سعید متین
همه عوامل جبهه استکبار
تلویزیون منافقین در همین ایام اظهارات جانبولتون (سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل و از عناصر پرنفوذ جمهوریخواهان) را پخش کرد که میگفت:
«... ما در شرایط مقدمه یک انقلاب در ایران هستیم. شرایط بسیار فراتر از مسئله موسوی در برابر احمدینژاد است...»
بیبیسی هم این گفته بنیامین نتانیاهو (نخستوزیر رژیم صهیونیستی) را به بینندگانش نشان داد:
«... جهان با ایرانیانی که مدافع آزادی هستند، ابراز همدردی میکند. اما خیلی زود است که بتوان گفت اعتراضات کنونی در ایران به کجا میانجامد...من فکر میکنم آنچه اکنون در ایران شاهد آن هستیم، خواستهای نیرومند و عمیق از طرف مردم ایران برای دستیابی به آزادی است...»
شیمون پرز (رئیسجمهوری وقت اسرائیل) هم در بیبی سی اظهار داشت:
«... جوانان ایرانی باید صدای آزادیخواهی خود را در برابر رژیم ایران بلند کنند... زنان ایرانی باید صدای خود را بلند کنند. من واقعا نمیدانم کدام یک از این دو زودتر از بین خواهد رفت: برنامه غنیسازی ایران یا دولت احمدینژاد. اما من امیدوارم که این دولت زودتر از بین برود... »
رابرت برد (مامور کهنه کار سازمان CIA) از تلویزیون صدای آمریکا VOA گفت:
«...ما گزینه دیگری نداریم به جز حمایت لااقل به صورت آشکار از تظاهراتی که در خیابانها شده...»
جان مک کین (سناتور جمهوریخواه و نامزد سابق ریاستجمهوری آمریکا) در گفتوگویی با شبکه MSNBC اظهار کرد:
«... در این حال ضروری است که ما اخلاقا از مردم ایران که در کشاکش دستیابی به یک دمکراسی آزاد و جامعهای باز و برخورداری از انتخاباتی عادلانه هستند، حمایت کنیم...»
هیلاری کلینتون (وزیر امور خارجه وقت آمریکا و نامزد بعدی انتخابات ریاستجمهوری آمریکا) از تلویزیون صدای آمریکا VOA خبر داد:
«... ما بحثهای داغ و هواداری پرحرارتی که بعد از انتخابات ایران بوجود آمده، از نزدیک دنبال میکنیم. ما مسائل ایران را به دقت زیر نظر داریم و برای اینکه صدای معترضان و تظاهرکنندگان بهتر منتشر شود، از وب سایت توییتر خواستیم که بازسازی و تعطیل موقت خود را به بعد از این وقایع منتقل نماید...»
آنگلا مرکل (نخستوزیر آلمان) هم گفت:
«... ما از تظاهرات کسانی که خواستار آزادی بیان و آزادی تجمعات هستند، حمایت میکنیم. ما از ایران میخواهیم که آزادی رسانهای برقرار شود و افرادی که بازداشت شدهاند، آزاد شوند. همچنین باید آراء انتخابات بازشماری شود...»
واقعا چه اتفاقی افتاده بود که سران کشورهایی که همیشه به ظلم و ستم و جنایت و کودککشی و قتلعام مردم بیگناه معروف بوده و همواره از بدترین و خبیثترین موجودات دفاع کردهاند، حالا از دو نامزد انتخاباتی ریاستجمهوری ایران پشتیبانی میکردند؟ همین دولتهایی که از رژیمهای قرون وسطایی مانند عربستان نه تنها حمایت کرده و میکنند بلکه سالانه میلیاردها دلار از کشندهترین سلاحها را به آنها هدیه میدهند تا زنان و کودکان یمن و بحرین و سوریه و عراق را بیشتر به خاک و خون بکشند. واقعا آیا برای این دولتها که مثلا آزاد بودن انتخابات در ایران را بهانهای برای مداخله میدانند، انتخابات آزاد اهمیتی دارد ؟! آیا اصلا چیزی به نام انتخابات در عربستان سابقه دارد؟!! آیا موضوعی به نام آزادی بیان و تجمعات در کشورهایی همچون عربستان تاکنون مطرح شده است؟!!!
چه اتفاقی افتاده بود که چپ و راست و سرمایهدار و سوسیالیست و سلطنتطلب و ملیگرا و منافق و بهایی و ریگی و...همه و همه جمع شده و تمام قد از کسی حمایت میکردند که نامزد انتخابات ریاستجمهوری در ایران بوده و حالا شکست خورده بود؟
چه روی داده بود که همه، شمشیرها را از رو بسته بودند؟ چه شده بود که سیاستمداران آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی رسما تمامی ژستهای به قول معروف سیاسی و دیپلماتیک را کنار گذارده و زیر نام موسوی دم از سرنگونی نظام جمهوری اسلامی میزدند؟ چه جوری چنین اتفاق و اتحاد بیسابقهای بوجود آمد ؟ چقدر طول کشید تا چنین جبههای پا بگیرد؟
یکی از سرکردههای داخلی این جبهه که سالها با عنوان اندیشمند و متفکر خود را معرفی کرده و گروهی را هم تحت عنوان روشنفکر دینی و حلقه کیان گرد خود جمع کرده بود، جواب این سؤال را در همان روزهای شروع فتنه بعد از انتخابات داد. عبدالکریم سروش از سرکردههای فتنه یاد شده که سالهاست با محافل معلومالحال خارج کشور مرتبط است، در مصاحبهای در همان روزهای پس از انتخابات و در اوج حوادث فتنه گفت که کلید این حوادث از 20 سال پیشخورده است!!20 سال قبل از فتنه 88 یعنی درست سال پس از جنگ، سال 1368. براستی در سال 1368 و پس از آن در طول 20 سال تا فتنه 1388 در عرصه سیاسی اجتماعی فرهنگی کشور چه اتفاقاتی افتاد؟
این سؤالات پرسشهایی تاریخی هستند که جواب آنها میتواند، یک به یک مانند تکههای یک پازل در کنار هم قرار بگیرند و چشم انداز روشنی از همه آنچه به فتنه 88 ختم شد را در برابر چشمان ما باز کند. باید به آن سالها برگردیم و وقایع و حوادث سیاسی فرهنگی آن سالها را دقیقتر مرور کنیم.
آغاز تهاجم و نفوذ فرهنگی
سال 1368، سال رحلت حضرت امام خمینی رحمهالله علیه بود، سالی که دشمنان ایران و اسلام پس از 10 سال نبرد سخت و مستقیم در جبهههای مختلف ترور و کودتا و نبرد مسلحانه و جنگ تحمیلی به این نتیجه رسیدند که از این راه نخواهند توانست به مقصود خود برسند. برخی از آدمهای خوش خیال، فکر میکردند بالاخره دشمنان انقلاب و نظام اسلامی، دریافتهاند که نمیتوانند این انقلاب را شکست بدهند و از همین روی دست از سرش برداشتهاند!
اما جبهه متحد ضدانقلاب در انتظار استراتژی جدید بود، همچنانکه دوستان با بصیرت انقلاب هم در انتظار حرکت جدیدی از دشمن در عرصه داخل و خارج بودند که در همین اوضاع و احوال یکی نویسندگان کهنه کار فراری بوسیله یکی از نشریات ضد انقلاب خارج کشور بالاخره طرح و برنامه تازه برعلیه انقلاب و نظام اسلامی را لو داد. نقشه و طرحی که اگرچه تازه نبود و در جریان جنگ سرد نیز اعمال شده بود، اما با چنین حجم و شکلی در مورد انقلاب اسلامی بیسابقه به نظر میرسید.
صدرالدین الهی ضدانقلاب فراری و از عوامل سرشناس رژیم طاغوت در نشریهای به نام «فوقالعاده» چاپ آمریکا به تاریخ 15 مردادماه 1368 درباره این شیوه جدید مبارزه چنین نوشت:
«... از این به بعد... مبارزه مسلحانه و به کاربردن واژههای براندازی، سرنگونی، واژگونی و یا زد و بندهای سیاسی به صورت اعلامیه و بیانیه و مصاحبه و خطابه کاربردی ندارد...اما یک راه وجود دارد، راهی که ما را به بقای واقعی میرساند... این دور مسابقه را به صورت یک مبارزه فرهنگی آغاز کنیم. مبارزه فرهنگی در تمام زمینهها، تئاتر، سینما، ورزش، شعر، موسیقی، نقاشی و غیره...حکومت تهران را فقط با سلاح فرهنگ میتوان خلع سلاح کرد و دستبسته تحویل مردان سیاست داد...»
همین صدرالدین الهی که از دستاندرکاران اصلی روزنامه کیهان در دوران طاغوت به مدیریت مصباح زاده بود و با بسیاری از نویسندگان و دبیران آن روزگار کیهان رفاقت داشت، (علیرغم اینکه در همان زمان به لجنپراکنی علیه انقلاب اسلامی و رهبر فقید آن، در نشریات ضدانقلابی خارج کشور مشغول بود) اما از طریق یکی از همان دبیران به نام هوشنگ اسدی (عنصر نفوذی ساواک در حزب توده و از مدیران نشریه سینمایی «گزارش فیلم») مقالات خود را در فضای انقلابی ایران و نشریه «گزارش فیلم» به چاپ رساند و توانست در فضای مطبوعاتی پس از پایان جنگ، نفوذ کرده و افکار و آراء خود را انتشار دهد.
در آغاز دهه 70 هجری شمسی، براساس همین استراتژی جدید که از محافل و کانونهای استعماری دیکته شده بود، عناصر شناخته شده و نشدهای که تا همواره درصدد براندازی مستقیم نظام جمهوی اسلامی بودهاند، با سوءاستفاده از طرح خام دستانه برخی عناصر دولتی تحت عنوان جذب نخبگان و بازگشت آنان، به کشور برگشته و فضاهای بسیاری در عرصههای هنری و فرهنگی مانند حیطه کتاب و نشر، عرصههای هنرهای تجسمی و تئاتر و موسیقی و سینما را در دست گرفتند (نشریاتی مانند آدینه، گردون، دنیای سخن، ایران فردا، گزارش فیلم و...تیول همین افراد شد) و به ترویج و اشاعه همان تئوریهای سکولار خود پرداختند.
ادامه دارد
* پانوشتها در دفتر روزنامه محفوظ است