شکست داعش پایان نظم آمریکایی در غرب آسیا
محمدرضا کلهر
وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 باعث شد تا آمریکا با هدف مهار انقلاب، به دنبال سد کردن تاثیرات آن باشد. از همین رو در مرحله اول آمریکا سعی داشت با سیاست «بدیلسازی» به نوعی انقلاب ایران را از الگو شدن در منطقه بازدارد. اما عدم ظرفیت کافی در بین کشورهای عربی نزدیک به واشنگتن باعث شکست این پروژه شد. در مرحله بعدی آمریکا سیاست «ایجاد شکاف» بین شیعه و سنی را به عنوان بهترین راه حل ممکن برای تضعیف انقلاب ایران برگزید. این سیاست در یک دهه گذشته به صورت جدی از سوی آمریکا و متحدان منطقهای این کشور در حال پیگیری است. چرا که انقلاب اسلامی ایران به عنوان راس محور مقاومت در منطقه، به بزرگترین سد در مسیر دخالتهای منطقهای آمریکا تبدیل شده است. در این مسیر شکلگیری گروه تروریستی «داعش»، تکهای از این پازل آمریکا بوده است. اما این پروژه نیز در نهایت با شکست مواجه و برخلاف پیشبینی اتاق فکرهای غربی- صهیونیستی، بار دیگر بر اقتدار محور مقاومت افزوده شد. در این مطلب به بررسی اهداف پشت پرده شکلگیری داعش و در نهایت دستاوردهای شکست این پروژه برای جبهه مقاومت خواهیم پرداخت.
نقش غرب
گروه تروریستی داعش که ریشه در شاخه القاعده در عراق دارد در سال 2014 به رهبری «ابوبکر بغدادی» تشکیل دولت (خلافت) اسلامی در عراق و شام(داعش) را اعلام کرد. سرعت پیروزیهای این گروه تروریستی باعث شد تا توجه کارشناسان مختلف به حامیان پشت پرده داعش معطوف شده و آنها آمریکا و اروپا را بازیگردان اصلی ماجرا بدانند.
پایگاه اینترنتی «اینترسپت» به نقل از «ادوارد اسنودن» کارمند سابق سازمان اطلاعات آمریکا تاکید کرد: آژانس امنیت ملی آمریکا به همراه سازمان اطلاعات خارجی انگلیس (امآی 6) وموسسه اطلاعات وعملیات ویژه خارجی اسرائیل (موساد) زمینه شکلگیری داعش را فراهم کردند. روزنامه انگلیسی تایمز نیز در دسامبر 2013 نوشته بود نیروهای آمریکایی نقش محوری و اصلی را در شکلگیری داعش و اوج گرفتن نام «ابوبکر بغدادی» رهبر آن داشتهاند. مرکز تحقیقاتی «گلوبال ریسرچ» هم با بررسی گزارش آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا وابسته به پنتاگون، اعلام کرد: آمریکا و ائتلاف تحت امرش برای منزوی کردن بشار اسد و مقابله با نفوذ ایران، به ظهور داعش کمک کردهاند.
اهداف پروژه
در واقع آمریکا و کشورهای غربی به دنبال آن بودند تا با تقویت داعش به نوعی طرح خاورمیانه بزرگ خود را که همان تجزیه کشورهای اسلامی در راستای امنیت اسرائیل بود عملی کنند. طرح تجزیه جهان اسلام و به ویژه محور مقاومت، یکی از مهمترین پروژههای غرب است.
«برنارد لوئیس» کارشناس آمریکایی برای اولینبار در سال 1979 و طی نشست اعضای «بیلدربرگ» در اتریش، در مورد طرح تجزیه خاورمیانه سخن گفته بود. هدف این طرح تکه تکه کردن غرب آسیا و تبدیل آن به موزاییکی از کشورهای کوچک و ضعیف و در حال رقابت با یکدیگر بوده است تا از این طریق قدرت جمهوریها و پادشاهیهای فعلی تضعیف گردد.
بعد از اینکه برنارد لوئیس کلیات تجزیه و تفکیک کشورهای غرب آسیا را طراحی و ارائه کرد، «رالف پیترز» سرهنگ بازنشسته ارتش آمریکا ماموریت یافت نقشه جغرافیای تجزیه کشورهای این منطقه را ترسیم کند. طبق نقشه ترسیم شده پیترز، سوریه و عراق به سه کشور، لبنان به هشت کشور، شمال آفریقا به 6 کشور، مصر و سودان به 9 کشور مجزا، ایران و پاکستان و افغانستان در مجموع به 10 کشور و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نیز به 3 کشور تجزیه خواهند شد و کشور فلسطین طبق خواسته رژیم صهیونیستی برای همیشه از روی نقشه جغرافیایی محو میگردد و اردن و یمن نیز به سرنوشت کشور فلسطین دچار خواهند شد.
در زمان دولت «جرج دبلیو بوش» نیز طرحی برای تجزیه منطقه ارائه شده بود. در این طرح یکی از کشورهایی که بر تجزیه آن تاکید شده، عراق بود. این طرح «نگرشی تازه: استراتژی جدید برای حفظ قلمرو» نام داشت. «جان کری» نیزدر فوریه 2016 اعلام کرد که اگر مذاکرات صلح شکست بخورد، «پلان B» را برای تجزیه سوریه و تشکیل دولتهای مستقل در دستور کار قرار میدهد. «هنری کیسینجر»، وزیر خارجه سابق آمریکا هم طی سخنرانی خود در سال 2013 در مدرسه فورد، تمایل خود را برای سوریه تجزیه شده به مناطق خودمختار نشان داد و علاوه بر آن، شرایط این منطقه را با جنگهای 30 ساله (سده 1600 میلادی) در اروپا مقایسه کرد. نشریه «بنیاد دانش و سیاست» آلمان اواخر سال 2015 مقالهای منتشر ساخت و در آن به «کشورهای جامعه بینالمللی» «توصیه کرد» خود را آماده ناکامی و فروپاشی عراق سازند. «جفري گلدبرگ» كارشناس آمریکایی هم در مقاله مفصلي كه نشريه «آتلانتيك» آن را را در سال 2008 منتشر كرد به تحليل اوضاع سياسي عراق و آينده خاورميانه پرداخت و براي حل مشكلات منطقه، تجزيه آن را پيشنهاد كرد. پيشنهادي كه بعد از سه سال در سودان به واقعیت پیوست.
هدف غایی و اصلی غرب از تجزیه جهان اسلام تامین امنیت اسرائیل است. چرا که در صورت تجزیه کشورهای بزرگی مانند عراق و سوریه در جهان عرب، اسرائیل به عنوان بازیگری قدرتمند مطرح خواهد شد. از این رو به نوعی شکلگیری داعش با هدف تجزیه عراق و سوریه و ایجاد شکاف در محور مقاومت شکل گرفت.
دستاوردهای محور مقاومت
پروژه غربیها برای تضعیف محور مقاومت اما در نهایت برخلاف تصور آنها با شکست سنگینی مواجه شد. با شکست داعش در شهر «بوکمال» استان «دیرالزور» سوریه، پایان سیطره این گروه تروریستی اعلام و بدین ترتیب، خطر بزرگ و تهدید امنیتی علیه محور مقاومت خنثی شد. اما مبارزه چهار ساله محور مقاومت شامل بسیج مردمی عراق (حشدالشعبی)، ارتش و بسیج مردمی سوریه، حزبالله لبنان و ایران با تروریستها باعث افزایش قدرت این محور شد. این مسئله علاوه بر گسترش حوزه نفوذ محور مقاومت، به نهادینه شدن اقتدار و همچنین افزایش بازدارندگی این محور نیز انجامید.
افزایش قدرت نرم
محور مقاومت در منطقه خاورمیانه در راه ترسیم ترتیبات امنیتی منطبق با شرایط منطقه اقدامات مهم و موثری انجام داده است. این مسئله باعث شد تا کشورهای غربی و متحدان منطقهای آنها با طرح پروژه هلال شیعی به دنبال محدود کردن نفوذ این جبهه باشند. اما با توجه به اینکه منابع قدرت محور مقاومت براساس حمایت از ملتها و نقشآفرینی کشورهای منطقهای در نظم منطقه استوار است به تقویت قدرت نرم این جبهه منتج شده است. مبارزه محور مقاومت به ویژه ایران و حزبالله با تروریستهای مستقر در سوریه و عراق باعث شد تا کشورهای منطقه بیش از پیش شاهد افزایش قدرت نرم ایران باشند. چرا که ملتهای منطقه بر خلاف دولتها در نهایت، عملکرد و اقدامات ایران و دیگر اعضای محور مقاومت را به عنوان ملاک ارزیابی انتخاب خواهند کرد. شکست داعش که تبدیل به یک تهدید امنیتی در همه کشورهای منطقه شده بود، باعث نهادینه شدن قدرت نرم مقاومت شد.
نهادینه شدن قدرت
بحران سوریه و عراق نقطه عطفی در تقابل محور مقاومت با محور ارتجاع عربی و همچنین حامیان فرامنطقهای این محور بود. در واقع مبارزه پنج ساله با داعش که به صورت مستقیم توسط عربستان، ترکیه و قطر حمایت مالی میشد به نوعی زورآزمایی شبیه بود که هردو طرف برای نشان دادن قدرت خود، آن را بهترین زمان میدانستند. نتیجه پنج سال نبرد جبهه مقاومت با جبهه تروریستی تکفیری داعش در نهایت در راستای منافع محور مقاومت رقم خورد. تروریستها در عراق که موفق به تصرف بخشهای شرقی این کشور شده بودند با کمکهای مستشاری در مرحله اول و سپس کمکهای نظامی ایران در نهایت با از دست دادن شهر القائم در مرز سوریه با شکست کامل مواجه شدند. حمایتهای ایران در سوریه نیز در ابتدا شکل خاصی داشت. در واقع ایران در مراحل اولیه این بحران کمکهای مستشاری و آموزشی خود را در اختیار دولت سوریه گذاشت. اما پس از درخواست رسمی رئیسجمهور سوریه به صورت محدود و در قالب مدافعان حرم نیروهایی از ایران در سوریه حضور یافتند. تشکیل نیروهای مردمی از دیگر اقدامات جمهوری اسلامی ایران در سوریه است.
یکی از نقاط ضعف حکومت سوریه، فقدان تجربه در بهکارگیری نیروهای مردمی بود؛ لذا مستشاران ایران به مقامات سوریه توصیه کردند از پتانسیلها و ظرفیتهای بسیج مردمی در مقابله با گروههای تروریستی استفاده نمایند. سازماندهی گروههای مختلف نظیر لشکر فاطمیون، تیپ زینبیون، تیپ ابوالفضلالعباس و... برای مقابله با گروههای تروریستی از دیگر اقدامات مهم ایران برای مقابله با گروه داعش در سوریه بوده و هست.
در واقع نبرد چند ساله محور مقاومت به رهبری ایران با تروریستها باعث نهادینه شدن قدرت محور مقاومت در منطقه شد و این مسئله توان بازدارندگی بالایی را در برابر دشمنان ایجاد کرد. بنابر ادعای رسانه صهیونیستی «دبکا فایل»، مهم این است که اسرائیل، حائل امنیتی خود در مرز جولان را از دست داده و در عوض، نیروهای ایران و حزبالله را تحویل گرفته است.
الگوسازی جمهوری اسلامی ایران
یکی از مهمترین کارویژهها و اهداف انقلاب ایران الگوسازی بوده است. این مسئله در جریان تحولات جهان عرب که از سال 2011 شروع شد به بهترین وجه ممکن عینیت یافت. حزبالله لبنان که با تاثیرپذیری از آموزههای انقلاب اسلامی ایران تشکیل شده است در جریان این تحولات با مشارکت در نبرد با تروریستها در سوریه نشان داد که این جنبش اکنون به عنوان یکی از تاثیرگذارترین بازیگران منطقه تبدیل شده است. از سوی دیگر یکی از دستاوردهای مهم پایان فتنه سیاه داعش تشکیل گروههایی با تاثیرپذیری از آموزههای انقلاب ایران و حزبالله لبنان است. تشکیل «حشدالشعبی» در عراق با فتوای آیتالله سیستانی و محوریت یافتن این گروه در مبارزه با داعش، مهمترین نمونه است. از سوی دیگر، انصارالله یمن نیز با تاثیرپذیری از محور مقاومت در سه سال گذشته، با کمترین امکانات توانسته است جبهه جنگ را تغییر داده و اکنون نبرد را به درون شهرهای عربستان بکشاند. این دو نمونه به خوبی نشان داده که یکی از برکات نبرد با داعش، اثبات قابلیت تکثیرپذیری محور مقاومت است.
شکاف میان حامیان داعش
شاید بتوان یکی از مهمترین دستاوردهای پیروزی بر داعش را جذب برخی کشورها مانند قطر و ترکیه دانست. هرچند نباید نسبت به چرخش دیدگاههای این دو کشور خوشبین بود اما در شرایط کنونی جدایی این دو کشور از جبهه حامیان داعش بسیار مهم است. قطر نخستین کشوری بود که سفیر خود را به عنوان اعتراض از سوریه فراخوانده، و نیز سفارت سوریه را به اپوزیسیون این کشور تحویل داده و آنها را به رسمیت شناخته بود. این کشور طراح اصلی بسیاری از قطعنامههای اتحادیه عرب بر ضد سوریه از جمله تعلیق عضویت در این اتحادیه و حمایت از اعضای ناظران به سوریه و طرح موضوع سوریه در شورای امنیت سازمان ملل بوده است. علاوه بر این قطر اولین کشوری بوده که صحبت تحریمهای سوریه را به میان کشیده و بعد از آن هم به حامی اصلی مداخله نظامی در سوریه تبدیل شده بود. ترکیه نیز به عنوان مهمترین دروازه ورود تروریستها به سوریه شناخته میشود. قطر پس از اختلاف با عربستان به جانب تهران گرایش پیدا کرده است و ترکیه نیز پس از شکست سیاست مداخله جویانه خود در سوریه، اکنون در جبهه ایران، روسیه و سوریه قرار گرفته است.
افزایش بازدارندگی محور مقاومت
اما شاید بتوان مهمترین دستاورد نبرد با داعش را افزایش اقتدار و توان بازدارندگی محور مقاومت دانست. در واقع در شرایط کنونی قدرت محور مقاومت به رهبری ایران مانع از هرگونه اندیشه تقابلجویانه با این محور شده است. حصر خانگی «سعد حریری» نخستوزیر لبنان توسط عربستان و در ادامه، وادار کردن وی به استعفا و سپس انصراف حریری از استعفا، به خوبی قدرت محور مقاومت و به ویژه حزبالله لبنان را در برابر عربستان اثبات کرده است. در واقع، عربستان به دنبال آن بود تا از طریق فشار بر حریری مقدمات خلع سلاح حزبالله لبنان را فراهم کند، اما این نکته را فراموش کرده بود که حزبالله لبنان اکنون یک بازیگر قدرتمند منطقهای است و همین امر باعث عقبنشینی عربستان گردیده است.
«موشه ایرنز»، وزیر جنگ اسبق اسرائیل، طی یادداشتی در روزنامه «هاآرتص» نوشت، سال ۱۹۹۹ میلادی اسرائیل تصمیم گرفت برای کاستن از خسارتهای انسانی و متوقف کردن عملیات نظامی حزبالله از جنوب لبنان خارج شود، اما این دو هدف هنوز محقق نشده است؛ زیرا اسرائیل همچنان در حال دادن خسارت است و در جنگ 33 روزه ۱۲۰ نظامی و ۴۴ غیر نظامی آن کشته و بیش از 2000 نفر دیگر زخمی شدهاند و انواع تانکها و خودروهای زرهی اسرائیل منهدم شد. در این ماجرا، حزبالله به یک قدرت بزرگ تبدیل شد، که عقیده رزمی و دینی آن نابود کردن اسرائیل است. علاوه بر این واشنگتنپست، سال ۲۰۱۲ را نقطه عطف دیگری از حضور حزبالله در تحولات منطقهای دانست و نوشت: حزبالله با اعزام نیروهای خود به سوریه، ورق جنگ را برگرداند، حزبالله قدرتمندترین کنشگر در عرصه سیاسی لبنان است. «مردخای کیدار» کارشناس معروف اسرائیلی هم اخیرا(پیش از اعلام شکست داعش) اعلام کرد، انتظار میرود رئیسجمهور سوریه بهزودی پیروزی خود را اعلام کند تا بدین وسیله ایران بزرگترین برنده جنگ سوریه معرفی شود. رسانههای صهیونیستی نیز به صورت مداوم از نزدیک شدن ایران به مرزهای جولان خبر دادهاند و این مسئله را بزرگترین تهدید برای اسرائیل میدانند. در واقع اسرائیل اکنون تصور میکند که کریدور راهبردی از تهران تا لبنان به صورت زمینی ایجاد شده است و بیش از هر زمانی تهدید ایران را نزدیک مرزهای خود احساس میکند.
نتیجه
گروه تروریستی داعش در حالی سیطره سرزمینی خود را از دست داده که این گروه توسط کشورهای غربی با هدف ایجاد شکاف در محور مقاومت و تجزیه کشورهای اسلامی ایجاد شده است. در واقع پیروزی محور مقاومت بر داعش یکی از مهمترین فاکتورها و معیارهای نظم جدید منطقهای خواهد بود. در شرایط کنونی نظم حاکم بر منطقه که بر مبنای مدیریت آمریکا شکل گرفته بود در حال تغییر است. چرا که آمریکا را دیگر نمی توان بازیگر تعیینکننده در منطقه دانست و همین مسئله به معنای پایان نظم آمریکایی خواهد بود. نظم جدید نیز بر مبنای قدرت بازیگران، بنیان گذاشته خواهد شد. در شرایط کنونی نظم جدید منطقه با محوریت ایران و مقاومت در حال ظهور است و این را می توان از جایگاه ایران و بازیگری نیروهای مقاومت در منطقه دانست. همین مسئله خود بزرگترین دستاورد محورمقاومت از مبارزه با داعش است. از سوی دیگر، نهادینه شدن قدرت محور مقاومت و افزایش توان بازدارندگی را میتوان از دیگر برکات مبارزه با داعش برای محور مقاومت دانست. پروژه غرب برای تجزیه و شکاف در بین محور مقاومت نیز با ناکامی مواجه شده و شکاف در بین اعضای شورای همکاری خلیج فارس به خوبی نشاندهنده ناکامی توطئه علیه محورمقاومت است، چرا که اعضای این شورا با مداخله منفی و حمایت از تروریستها زمینهساز تهدیدات امنیتی فراگیر در منطقه شدهاند، در حالی که امنیت مقولهای تفکیکپذیر نیست و ناامن کردن یک منطقه هیچ گاه باعث تامین امنیت در مناطق دیگر نخواهد شد.