پرهیز از پیوند دوستی (4/1)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
از منظر آموزههای وحیانی چه کسانی را نباید به عنوان رفاقت و دوستی انتخاب کنیم؟
پاسخ:
در بخش قبلی پاسخ به این سؤال به عدم رفاقت و دوستی با یهود و نصاری اشاره کردیم. اینک در ادامه دنباله مطلب را پی میگیریم.
رابطه دوستي و دينداري
در این رابطه پيغمبر اکرم(ص) فرمودند: «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ قرینه و خَلِيلِهِ» اگر بخواهيم ببيني که شخص چه ديني دارد، رفيقش را ببين که چه ديني دارد. از رفيق ميتواني بفهمي که او چه ديني دارد. «فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ يُخَالِلُ» دقت کنيد که با چه کسي پيوند دوستي ميبنديد! چرا که پيوند دوستي، روي دين تو و در بُعد اعتقاديات اثر ميگذارد. در بين همه پيوندها قويترين پيوند، همين رابطه و پيوند رفاقتي است، چون بر محور محبت است؛ لذا ما ميبينيم که علاوه بر جنبه اثباتي و بيان خصوصيات دوست خوب، جنبه نفي هم وجود دارد. به اين معنا که قرآن ميگويد: مواظب باش و با کساني که اثر سوء در بُعد اعتقادي و ديني تو دارند رفاقت نکن و آنها را براي دوستي انتخاب نکن.
فرق رابطه ظاهري و رابطه هدايتي
ما يک دسته روابط ظاهري اجتماعي داريم که اين آيه ناظر به آن روابط نيست. اشتباه نکنيد! مثلاً معامله و خريد و فروش از سنخ مسائلي است که در محيط زندگي وجود دارد ولي ظاهري است و به درون افراد ربطي ندارد. در آيه فوق بحث «رفاقت» مطرح است و بحث ما، پيرامون رابطه دروني رفاقتي است، نه رابطه ظاهري اجتماعي. اينها با هم فرق ميکند.
يک رابطه محبتي دروني داريم که به آن رفاقت ميگوييم، يک رابطه ظاهري اجتماعي هم داريم، که از قبيل معاملات و داد و ستدها است. يک رابطه سومي هم وجود دارد که، رابطه هدايتي است. اين رابطه عبارت از اين است که يک نفر به قصد هدايت، با شخصي که از نظر اعتقادي با او مخالف است، مثلاً نصراني يا يهودي است، رابطه برقرار کند. اين رابطه ظاهري اجتماعي نيست، بلکه رابطه هدايتي است. آنچه که در اينجا مورد بحث ما است رابطه ظاهري اجتماعي است چون خود قرآن هم دارد که اينها را هدايت کنيد و از آن رابطه نهي نکرده است. البته در مورد رابطه هدايتي، يک شرط وجود دارد و اين رابطه که وظيفه هم هست، کار هر کسي نيست. اين کار مخصوص کسي است که به مباني اعتقادي ديني و مسائل برهاني و امثال اينها، مسلط باشد.
موسي به دين خود؛ عيسي به دين خود؟!
در اينجا مطلبي را که در ميان مردم به غلط مشهور است، مطرح میکنیم. ميگويند: موسي به دين خود، عيسي به دين خود! ميفهميد که چه جمله بسيار غلطي است؟! گفتن اين جمله، معنايش اين است که تو معارف را نفهميدهاي. شعور تو که بيشتر از شعور خدا نيست. خدا بيشتر از من و تو ميفهمد. او ميگويد چنين باش! چنين کسي ميگويد: من چه کار دارم به اينکه او چه اعتقادي دارد! ما با همديگر رفيق هستيم. اتّفاقاً بحث در همينجا است. اگر مراد و منظور تو از رفاقت، پيوند دروني محبّتي است، همين رفاقت براي تو مضر است. اگر هم منظورت روابط ظاهري اجتماعي است نه.
ادامه دارد