اخبار ویژه
راز عصبانیت یک اقتصاددان از گزارش روحانی
گفتوگوی تلویزیونی آقای روحانی به مناسبت صدمین روز فعالیت دولت دوازدهم، بازتاب قابل تاملی در محافل اقتصادی داشت.
حسین راغفر کارشناس اقتصادی اصلاحطلب در مصاحبه با فرارو تصریح کرد: من به حدی از گزارش اقتصادی آقای روحانی عصبانی شدم که تلویزیون را خاموش کردم. گزارش سیاسی آقای روحانی را گوش نکردم و بعدا بخشهایی از آن را خواندم. شیوه بیان روحانی و گزارش او به مردم حکایت از این دارد که هر روز با واقعیتهای زندگی مردم فاصله میگیرد. این فاصله، فاصله زیادی شده است. مثلا آقای روحانی در بخشی از گزارش خود از خصوصیسازی حرف زد و گفت صندوقهای بازنشستگی باید خصوصی شوند اما او ازطرفی میگوید ما بخش خصوصی نداریم.
حسین راغفر میگوید: آقای روحانی به این اشاره کردهاند که ما بخش خصوصی نداریم. حالا سوالی که باید از آقای روحانی پرسید این است که پس با کدام بخش خصوصی میخواهید خصوصیسازی کنید؟ آقای روحانی میگوید اقتصاد را باید به دست مردم سپرد. اما کدام مردم؟ سوال دیگر این است که مردم چه نقشی در این اقتصاد دارند؟ و چه ظرفیتهایی برای حضور مردم در اقتصاد وجود دارد؟
وی با بیان اینکه بخش خصوصی در چهار سال دولت یازدهم به شدت تضعیف شده است، ادامه میدهد: سلطه بخش دولتی مثل خودروسازی، فولاد و پتروشیمی بر اقتصاد کشور بیشتر شد. هیچ قدرتی در برابر قیمتگذاری آنها وجود ندارد. هرگونه که بخواهند قیمتها را افزایش میدهند. هیچ کس هم دربرابر تعدی اینها به مال و درآمد مردم توجهی نمیکند.
راغفر میگوید: آقای روحانی میگویند ما فولاد را به اروپا صادر میکنیم. اگر ایشان نمیدانند که چه فاجعهای بر فولاد کشور رفته، تاسف بسیار بزرگی است. یک سال و اندی است که فولاد ایران از سوی اتحادیه اروپا تحریم شده است. درحالیکه فولاد کالایی اساسی برای کشور به حساب میآید. ما تعرفه واردات آن را چهار برابر کردهایم. این باعث شد که کارتلهای فولاد، مثل فولاد مبارکه (که به ظاهر خصوصی اما مدیرش دولتی است) قیمت محصول خود را 60 درصد افزایش دهند. درعین حال هم قیمت فولاد در پایینترین نرخ ممکن به ایتالیاییهایی صادر شد که خود آنها در حقّهبازی در بین کشورهای اروپایی بینظیرند. این قیمت پایین زیر قیمت منطقی بوده است و باعث شده فولاد ایران با عنوان ضددامپینگ برای هر تن فولاد 60 یورو بپردازد. به این ترتیب ایران از یک سال قبل در فولاد ممنوعالصادرات به اروپاست و ترکیه، هند و مصر جای بازار ایران را در فولاد گرفتهاند. اسناد این موضوع وجود دارد و ما آن را به یکی از نمایندگان مجلس هم ارائه کردهایم. اما آیا رئیسجمهور این موضوع را نمیداند و با افتخار اعلام میکند ما صادرکننده فولاد به اتحادیه اروپا هستیم؟
وی ادامه میدهد: اگر واقعا به دنبال خصوصیسازی هستید دولت باید اول از همه خود را کنار بکشد. کارتلهای فولاد از انرژی و رانتهای رایگانی بهرهمند هستند اما فولاد به تولیدکننده داخلی به قیمت بسیار بالاتری نسبت به صادرات آن به کشورهای اروپایی فروخته میشود. اگر واقعا میخواهند گزارش دهند بیایند بگویند با شرکتهای بزرگی مثل ایدرو، ایمیدرو و شستا چه کار کردهاند. ما از کدام بخش خصوصی صحبت میکنیم؟ چرا پتروشیمیهایی که اسماً خصوصی هستند، مدیر دولتی دارند؟
راغفر با بیان اینکه یکی از مشکلات اساسی کشور بانکهای خصوصی است میپرسد: منظورتان از خصوصیسازی چیست؟ اگر منظورتان از آن چیزی است که به اسم خصوصیسازی جیب مردم خالی شده، شیوه عمل دولت، دعوت مردم به شورش است. دولت دارد در همین چهار سال مردم را ناامید میکند.
این اقتصاددان میگوید: آقای روحانی از طرف دیگر مدعی صادرات معادن است. معدنفروشی و خامفروشی کشور که افتخار نیست که رئیسجمهور کشور با افتخار آن را بیان میکند. آقای روحانی باید گزارش دهد که در چهار سال گذشته چقدر کار مولّد ایجاد کرده است. آیا بیان این همه آمار غیرواقع و دادن اطلاعات کج و معوج به مردم کمکی به حل مسائل میکند؟
راغفر با اشاره به آمار بیان شده در ارتباط با ایجاد اشتغال نیز میگوید: کسانی که مشغول به کار میشوند باید بیمه تامیناجتماعی شوند اما تعداد افرادی که سال گذشته برای بیمه تامین اجتماعی ثبتنام کردهاند 5 درصد کاهش داشته است. چگونه میتوان ادعا کرد که سالی 600 هزار شغل ایجاد شده است؟ این همه شغل کجا ایجاد شده که ما از آن اطلاع نداریم؟ نه آمار این مسائل را نشان میدهد و نه زندگی مردم.
دولت رحم اجارهای است چرا واعظی موی دماغ ما شده؟!
یکی از افراطیون مدعی «رحم اجارهای» بودن دولت روحانی، میگوید نگران نفوذ رئیس دفتر روحانی است.
عبداله ناصری عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان به آفتاب یزد گفت: در دو سه ماهه اخیر اتفاقاتی در ساختار دیوانسالاری دولت شکل گرفته که تاکنون سابقه نداشته بدان معنا که رئیس دفتر رئیسجمهور که حکم حاجب قدیمی را دارد و عملا هماهنگکننده است در بسیاری از تصمیمگیریها در دو سه ماه اخیر حتی بالاتر از معاون اول ظاهر شده و تاثیرگذاری کرده و متاسفانه روحانی نیز کاملا منفعل برخورد کرده است یعنی هیچ وقت چنین پدیدهای سراغ نداشتیم.
وی درباره تکرار رابطه احمدینژاد و مشایی در دولت روحانی میگوید: من احساس نگرانی میکنم و آن را به صلاح نمیبینم زیرا رئیس دفتری پرستیژی و پروتکل و تعریفی دارد. گاهی واعظی نقش وزیر خارجه و معاون اول و نقش وزارت کشور را ایفا میکند. خوب اطلاعات موثق داریم که برخی از وزرا که منطقا در دولتها، معاونین با اطلاع رئیسجمهور انتخاب میکردند واعظی اجازه نمیدهد این تصمیمگیری به روحانی برسد تا تصمیم نهایی را بگیرد و خودش امر و نهی میکند.
همچنین شنیدهها حاکی از این است که برخی از وزرای کابینه میگویند کاش نهاوندیان میماند و با اینکه نسبت به رفتار مقتدرانه نهاوندیان در دولت اول انتقاداتی وارد بود اما ایشان مواردی را رعایت میکردند که واعظی نمیکند!
ناصری در پاسخ این مسئله که آیا نقشی را برای آقای واعظی در به انزوا کشیدن جهانگیری و کمرنگ نشان دادن ایشان قائل هستید؟ گفت: من بر اساس شنیدههای موثقی که دارم این دلخوری و یا بهتر بگویم این دغدغه را از آقای جهانگیری شنیدهام علیرغم مسئولیتی که در بسیاری از حوزههایی که در دولت قبلی مسئولیت داشتند اشخاصی مانند واعظی ورود میکنند چون آقای جهانگیری در انتخابات اعلام کرده که من نماینده اصلاحات هستم و با شناختی که از آقای واعظی داریم این تعابیر خوشایند آقای واعظی نیست و ممکن است چنین انگیزهای باشد و برای کمرنگ کردن نقشآفرینی جهانگیری که سرمایهای است که با توانمندیهایش قابل مقایسه با واعظی نیست.چون جهانگیری فردی اصلاحطلب است و واعظی که ماهیتا، ماهیت اصلاحطلبی ندارد و بیشتر به سابقه اصولگرایی و سوابق دهه 60 و 70 تکیه میکند و تردیدی در اینباره وجود ندارد و معتقدم که شاید از سوی خود آقای روحانی صورت گرفته تا نقش آقای جهانگیری کمرنگ شود.
یادآور میشود پیش از این، عبداله ناصری از اظهارات اصغرزاده مبنی بر اینکه دولت روحانی، رحم اجارهای اصلاحطلبان است اجاره کرده و گفته بود و اگر دولت بتواند جنین اصلاحات را نگه دارد ما دوباره آن را اجاره میکنیم.
کسی میداند که دولت دقیقاً مشغول کدام کار مفید است؟!
دولت و رسانههای حامی آن به حاشیهها علاقهمندی نشان میدهند، چون هیچ برنامه اقتصادی روشنی را در دستور کار ندارند.
روزنامه صبح نو در یادداشتی نوشت: اگر این روزها از اعضای هیئت دولت سؤال شود که هریک از آنها مهمترین پروژه ملی در دست اقدام وزارتخانه یا سازمان تحت امرشان را بیان کنند چه خواهند گفت؟ اگر از مدیران میانی دولت بپرسید که 10 پروژه اجرایی کلان را در کل دستگاه دولت نام ببرید آیا خواهند توانست؟ اگر از مدیران میانی درخواست شود که پنج پروژه مهم دولت جناب آقای روحانی را برشمارند، چه خواهند گفت؟ اگر اهالی رسانه و خبر، از مردم کوچه و بازار یا شهر و روستا بپرسند که سه کار مهم دولت را نام ببرند، دوربینها چه پاسخی را ثبت و ضبط خواهند کرد؟
پاسخ هر چهار سؤال بالا یک چیز است: تقریباً هیچ؛ واقعاً دولت در بخشهای مختلف اقتصادی کشور حرفی برای گفتن ندارد؛ از اقدام و عمل خبری نیست تا از تولید و اشتغال اخبار خوبی به گوش مردم برسد؛ در بخش مسکن دولت هیچ طرح مشخص برای خانهدار کردن مردم ندارد و از وعده مسکن اجتماعی در دولت اول روحانی حتی یک واحد نیز ساخته نشده است.
در بخش روستایی با وجود مصوبه مجلس مبنی بر برداشت یک و نیم میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی در سال گذشته، فعلاً چیزی فراتر از مصاحبههای گاه و بیگاه برخی مسئولان مشاهده نمیشود و حداقل آنکه سرعت برنامهریزی و اقدام بسیار پایین ناکافی است.
پیش از انتخابات ریاست جمهوری حجم افتتاح پروژهها آنچنان زیاد بود که دولت در مقام پاسخگویی برآمد که این پروژهها همگی سال قبل یا ماههای گذشته آغاز شده بودند و نمیشودبه بهانه انتخابات از افتتاح آنها سر باز زد؛ اما به یکباره پس از انتخابات دیگر هیچ خبری از افتتاح هیچ پروژه مهمی نیست و احتمالاً به صورت کاملاً اتفاقی! زمانبندی انجام پروژهها این گونه خود رابر شرایط کشور دیکته کرده است.
در این فضای بیعملی است که پروندهسازیهای فلان کانال تلگرامی ضد انقلاب برای مدیران ارشد نظام، مسئله اول کشور میشود؛ هشتگ # ژن- خوب با همه راست و دروغهایش- به جای مطالبه کار و فعالیت از مسئولان- برجسته میشود و در نهایت در یک حادثه طبیعی مانند زلزله، رسانهها به جای پیگیری از دستگاههای اجرایی نسبت به کیفیت و کمیت انجام وظیفه خدمترسانیشان به دنبال آدرس غلط نفر دوم اجرایی دولت، به مدح و ذمگویی از مسکن مهر و کارنامه سه دولت قبل از دولت دوازدهم گسیل میشوند.
به راستی رئیس دولت دوازدهم باید کلاه خود را قاضی کند و در جلسات یکشنبه و چهارشنبه هیئت دولت کمی از وزرای دولتش اقدام و عمل مطالبه کند.
همین چند ماه قبل بود که آقای روحانی در جلسه رأی اعتماد به وزرای پیشنهادیاش در مجلس شورای اسلامی در دفاع از آقای عباس آخوندی چنین گفت: «ما با آقای آخوندی به توافق کامل نرسیدیم؛ من از ابتدای دولت یازدهم به ایشان گفتم که کلید حل مشکل مسکن در بافت فرسوده است، اما ایشان برنامههای دیگری داشت، ولی در این دولت به جد از ایشان خواهیم خواست که موضوع بافت فرسوده را مد نظر قرار دهد.»
الان وقت آن است که به بهانه زلزله خسارتبار کرمانشاه، دولت به مردم گزارش دهدکه پس از پایان 100 روز اول دولت دوازدهم، برنامه دقیق وزارت راه و شهرسازی برای حل معضل مسکن و بافتهای مسکونی فرسوده چیست؟
دولتی که نکوست از 100 روز اول آن پیداست
در 100 روزه اول دولت دوازدهم، وعده رونق اقتصادی به سرانجام خاصی نرسیده است.
سایت نواندیش از سایتهای حامی دولت درباره 100 روز اول دولت دوازدهم نوشت: صد روز اول دور اول روحانی خاص و امیدبخش بود. صد روزی که بازگشایی خانه سینما در داخل را داشت و توافق موقت ژنو را در ژنو سوئیس به ارمغان آورد. سرتاسر صد روز اول دور اول روحانی امید برای رسیدن به روزهای بهتر در حوزههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بود. شاید صد روز اول روحانی تبدیل به بهترین آغاز یک رئیس جمهور از اول انقلاب تاکنون باشد. صد روزی که بزرگترین تابو پس از انقلاب در سیاست خارجی را شکست و رؤسایجمهور ایران و آمریکا در نیویورک به مدت پانزده دقیقه تلفنی صحبت کردند.
حالا صد روز اول دور دوم روحانی فرا رسیده است بهواقع چه تفاوتی میان این دو صد روز است آیا بهتر است یا بدتر؟
روحانی دور دوم را با شعارهای تندتری آغاز کرد شعارهایی که از همان رقابت انتخاباتی حتی حامیان روحانی را شگفتزده کرد. دز تند شعارها و سخنان پسا پیروزی روحانی چنان بالا و امیدبخش بود که سبب شد او بهطور مستقیم مورد حمله جریانات تندرو در راهپیمایی روز قدس قرار گیرد.
در حوزه سیاسی باز سخن از گشایش سیاسی و رفع حصر بود اما ارائه لیست کابینه خبرهای خوشی را با خود همراه نداشت.
در حوزه سیاست خارجی اگرچه برجام مهمترین دستاورد دولت روحانی برای همیشه خواهد بود لیکن در دور دوم تحول جدی در روابط شکل گرفت.
در حوزه اقتصادی اگرچه اصل برنامه دولت مبتنی بر کنترل تورم در دور اول تحقق یافت لیکن مرحله رسیدن به رونق اقتصادی و عبور کامل از رکود هنوز به سرانجام خاصی نرسیده است و تلختر اینکه خبرهای امیدبخشی هم در جهت تحول اقتصادی حداقل در کوتاهمدت شنیده نمیشود.
در حوزه بهداشت، طرح تحول سلامت از دستاوردهای دولت اول روحانی بهشمار میآمد لیکن در دور دوم خبرهای خوشی در مورد آینده این طرح به گوش نمیرسد. در نهایت اگرچه از دیدگاه نگارنده وجود دولت روحانی در مقایسه با رقیبانش، در شرایط فعلی کشور به مصلحت و ارجح است لیکن باید اذعان کرد که صد روز اول دور دوم روحانی بسیار متفاوتتر و ضعیفتر از صد روز اول دور اول او به نظر میرسد.
صد روزی که میتوان آن را مصداق این مثل معروف دانست که؛ سالی که نکوست از بهارش پیداست.
آقای مشاور واقعا نمیدانید چه کسانی مردم را بیاعتماد میکنند؟!
مشاور رئیسجمهور میگوید زدودن اعتماد به دولت برآمده از رأی مردم یعنی زلزله در اعماق وفاق اجتماعی و انسجام ملی.
حمید ابوطالبی که تا هفته گذشته معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور بود، در توئیتر نوشت: «مردم عزیز ما در زلزله کرمانشاه مثل همیشه افتخار آفریدند و در حماسهای تاریخی میان غم و اندوه، به یاری هممیهنان خود شتافتند؛ دست در دست هم نهادند تا از رنجوری، رنج غم و درد بزدایند و دیگر بار تصویری عظیم از ملتی متمدن، بافرهنگ و تاریخساز بیافرینند. این عظمتآفرینی پی در پی ملی مبارکباد.
اما تعامل در عرصه سیاست، رقابت بود و تضعیف، انتقام بود و تحریک؛ چرا که مدتها است کنشگران عرصه سیاست دو اتفاق ریشهدار و مخرب را ترویج میکنند: یکی دولتستیزی؛ و دیگری انسجامشکنی و نفاق در وفاق؛ اولی ریشه در تاریخ دردناک بیش از یکصد سال اخیر کشور دارد و دومی بنیان در سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن.»
وی میافزاید: همه از ضرورت حفظ و ارتقای سرمایه اجتماعی سخن میگویند، ولی درخصوص اینکه این سرمایه چگونه میسوزد و از دست میرود، سخنی گفته نشده و هیچکس مسئولیتی نمیپذیرد؛... بپذیریم سرمایه اجتماعی واکنشهای محسوس و نامحسوس دارد، اما بیتفاوتی برآمده از ناامیدی، بدترین نوع واکنش به شمار میرود.در این راستا است که دولتستیزی و تخریب مستمر نهاد دولت و تضعیف تبلور اعتماد ملت، یعنی برافکندن بنیان حکمرانی و دولتمداری در معنای ترویج ناامیدی ملی و تیشه بر ریشه باور و کنش و امید ملت زدن و انسجامشکنی و تخریب عزم و اراده ملی و نفاق در وفاق اجتماعی».
البته مشاور آقای رئیسجمهور نکات خوبی بیان کردهاند اما کاش بپرسند که کدام دولتمرد ارشد به فاصله چند ساعت مدعی شد «اکثریت خانههای ویران شده در زلزله، مسکن مهر بودهاند»؟! هر چند اینجا پای ظاهرا انتقام و تسویه حساب رئیس دولت و معاون او و برخی نشریات اجارهای با دولت سابق (که آن هم دولت منتخب مردم میباشد) در میان بود، اما شانتاژکنندگان اعتماد و امید 10 میلیون ساکن مسکن مهر را با دروغ لرزاندند. آقای ابوطالبی حکم بدهد که حکم چنین ظلمهایی در حق اعتماد عمومی چیست؟!