روح جهاد را در وجود خودمان پیاده کنیم(زلال بصیرت)
دين مجموعه هماهنگي است كه اجزاي آن كاملا با يكديگر مرتبط هستند و انسان را به سمت هدف سوق ميدهند ولو اينكه ظاهرا برخي اجزا مستقل از ديگر اجزا به نظر برسند، همانگونه كه ظاهرا اندامهاي انسان مانند چشم و گوش به هم ربطي ندارند و هر كدام وظيفه خاصي بر عهده دارند، اما در واقع همه اندامهاي متفاوت در يك وجود واحد جمع است و در عين اينكه هر كدام كارآيي خاصي دارد، به هم مرتبطند و هر كدام از آنها نباشد، سبب نقص در موجود واحد ميشود.
شباهت جامعه به موجود زنده
جامعه به موجود واحد زنده شبیه است. افراد جامعه هركدام در جايگاهي قرار دارند كه جامعه را به حركت درميآورند؛ برخي به منزله پا براي جامعه هستند، برخي ديگر به منزله مغز و فرمانده و برخي به منزله دست و چشم و گوش. البته بر خلاف اعضاي موجود زنده واحد، اعضاي جامعه، نوعي قدرت انتخاب براي قرار گرفتن در جايگاهي از جامعه را دارند.
جامعهاي به سمت كمال رشد مي كند كه همه افراد در جايگاه خاص خودشان قرار گيرند و به وظيفه خاص خود عمل كنند. لذا ما بايد ببينيم كجاي جامعه قرار داريم و چه كاري براي جامعه بايد انجام دهيم. دين وظيفه ما را در جامعه مشخص كرده است، بايد با راهنمايي دين وظيفه خود را شناخته و به آن عمل كنيم و ديگران را نيز نسبت به وظايفشان آگاه كنيم.
اهمیت شناخت هدف
براي شناخت وظيفه ابتدا بايد ببينيم كه هدف ما از زندگي فردی و اجتماعي چيست و به كجا ميخواهيم برويم؟ هدف را درك كنيم و براي ديگران نيز تبيين كنيم.
از همين جا اختلافات بين بخش عظيمي از جوامع پیدا ميشود، چه بسا اكثريت مردم هدف از زندگي را كسب لذت بيشتر ميدانند و اعتراف هم نكنند، حداقل در عمل همين را معتقدند، اما واقعيت اين است كه اين هدف نهايي نيست و همه آنچه در اين عالم رخ ميدهد، نقطه شروع حركت است نه مقصد، به همین دلیل است كه عقل نمیتواند دقيقا این مسئله را روشن كند و خداوند متعال انبيا را فرستاده تا هدف را براي ما بيان كنند.
برخي حتي اگر قائل به آخرتي هم باشند، ميگويند براي رسيدن به سعادت در دنياي ديگر، بايد آرام و ساده زندگي كرد تا آن دنيا نيز آرامش داشته باشیم! و در مقابل برخي ديگر گفتهاند تنها در صورتي به آرامش ميرسيم كه در اين دنيا به خود سختي و رنج دهيم.
طبق آنچه انبياء الهي براي ما بيان كردهاند، راه سعادت، بندگي خداوند است؛ و در مسير بندگي خدا گاهي لذتهاي مشترك انسان و حيوان مانند ارضاي غريزه جنسي نيز سبب كمال است و گاهي بايد آماده تحمل رنجها و حتي كشته شدن بود و طبق آيات قرآن، رنج و لذت وسيله آزمايش است.
روحانيان وظيفه دارند هم خودشان هدف زندگي را شناخته و در مسير صحيح حركت كنند و هم ديگران را هدايت كنند؛ همانگونه كه يك پزشك، هم خودش بايد بهداشت را رعايت كند تا سالم باشد و هم به ديگران براي سلامتي كمك كند، روحانيان نيز بايد پزشك روح باشند؛ هم براي سلامت روح خودشان تلاش كنند و هم به ديگران براي سلامت روح كمك كنند.
ويژگي زندگي انسان اين است كه تمام ابعادش اعم از جسمي و روحي، مادي و معنوي در هم تنيده است و نميتوان جهات مادي و معنوي، مسائل فردي و اجتماعي را از هم جدا كرد. البته ويژگي دين اسلام هم اين است كه برنامهاي جامع را براي همه ابعاد درهم تنيده زندگي انسان ارائه داده است.
ضرورت نهادینه کردن جهاد
در وجود خود
جهاد شرط هدايت و قرار گرفتن در مسير است.خداوند در قرآن ميفرمايد: «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا»(عنکبوت/69)؛ لذا اگر كسي ميخواهد مشمول هدايت خداوند شود، راهش جهاد در راه خداست و انسان مؤمن بايد هميشه آماده جهاد در راه خدا و صرف نيرو در راهي باشد كه خدا بيان كرده است.
روح كار ما باید این باشد كه جهاد را در وجود خودمان پياده كنيم، که اگر چنين كرديم خدا راه را به ما نشان ميدهد تا هم خودمان راه را بشناسيم و هم ديگران را به اين راه هدايت كنيم.
روح حاکم بر سيره پيامبر اكرم (ص) و ائمه(ع) جهاد در راه خدا در همه ابعاد جهاد با نفس، جهاد با دشمن داخلي و جهاد با دشمن خارجي بود. البته جهاد در راه خدا طبيعتا با رنجها و سختيهايي همراه است و خداوند در اين راه لذتهايي نيز قرار داده تا تحمل سختيها امكانپذيرتر شود، ولی نبايد به اين لذتها دل بست و به همين دليل حتي حضرت سليمان(ع) كه خداوند ملك و قدرت عظيمي به او داده بود، خودش حصيربافي میكرد و از دسترنج خود با نان جو سر ميكرد.
امام خميني(ره) با آن عظمت، مانند همه طلاب ديگر از آيتالله بروجردي شهريه ميگرفتند؛ و حتي بعد از مرجعيت و زماني كه پرجمعيتترين درس خارج را در مسجد اعظم قم داشتند، باز هم بسيار ساده زندگي ميكردند و از سهم امامي كه در اختيارشان بود كوچكترين ريخت و پاشي براي زندگي راحتتر نداشتند.
همين فرد كاري كرد كه دنيا را تكان داد و در هنگام سخنراني وي، شخصيتهاي به ظاهر مهم دنيا برنامههايشان را قطع ميكردند تا سخنان وي را زنده بشنوند؛ دليلش اين بود كه وي در راه خدا جهاد ميكرد و صبح كه از خواب برميخاست به دنبال انجام وظيفه در مقابل خدا بود.
اگر قدري تأمل شود، معلوم ميشود كه حساسترين و خطرناكترين برهه براي ايشان زمان پرواز ايشان از فرانسه به ايران بود؛ چرا كه تا جايي كه راه داشت در تضعيف رژيم طاغوت و استكبار سخنراني كرده بود و از طرفي وقتي قرار بود عليرغم مخالفت عدهاي به ايران بيايد، هر لحظه احتمال ترور ايشان وجود داشت؛ اما وقتي خبرنگار ميپرسد چه احساسي داريد، با نهايت آرامش جواب ميدهد من وظيفهاي در مقابل خدا دارم كه ميروم
انجام دهم.
خداوند دوست دارد بندهاش ضمن اینکه برنامهريزيها و تدابيرش را بر اساس وظيفه انجام میدهد، در هيچ حالي خود را بينياز از او نبيند؛ و تحقق برنامههایش را مشروط به مشيت الهي بداند و ما بايد اين را ياد بگيريم.
اوج عبادت همين است كه انسان هر لحظه از زندگي خودش و هر عملي در زندگي را با توجه به خواست خدا انجام دهد. در اين صورت است كه به مقامي ميرسد كه خداوند وي را براي همان خلق كرده بود. اگر چنين شد، يك نفس وي ميتواند جامعهاي را عوض كند.
شهيد حججي به عنوان يك جوان در سن جواني با انجام وظيفه الهي خود، كشور را زير و رو كرد؛ برنامهها تعطيل شد و برنامههايي به خاطر او تدارك ديده شد. از بزرگترين شخصيتها تحت تأثير اين رفتار قرار گرفتند. مگر وي چه قدرتي داشت؟ چقدر نقشه كشيده بود كه چنين شود؟ آيا دنبال اين بود كه محبوبيت پيدا كند؟ خير؛ عشق او به سیدالشهدا(ع) او را به اينجا رساند. البته اينها كه ما ديديم تنها آثار دنيايي كار اوست كه در مقابل آثار اخروي آن چيزي نيست.
بیانات آيتالله مصباح يزدي(دام ظله) در ديدار با جمعي از روحانيون سپاه؛ قم؛ 16/7/96
زلال بصیرت روزهای پنجشنبه منتشر میشود.