kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۸۳۱۳
تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱۳۹۶ - ۱۹:۵۳
گوشه‌ای از وقایع این روزهای هنرهای نمایشی

پشت صحنه تئاتر چه می‌گذرد؟


سید کمال‌الدین حسینی ساوجی

تئاترهای خصوصی درحال تبدیل شدن به یکی از معضلات دامنگیر تئاتر و اهالی هنرهای نمایشی است. در سال‌های گذشته که سمینارهای تئاتر خصوصی یکی پس از دیگری افتتاح می‌شدند و مدیران وقت هنرهای نمایشی موافق این خصوصی‌سازی بودند، نسبت ن به این جریان هشدار می‌دادیم؛ اینکه نباید شتاب زده و بدون بررسی همه جوانب به این کار دست زد. در همان ابتدا خطر «شخصی سازی» محسوس بود و خوشبختانه پس از گوشزد کردن، جلوی آن گرفته شد.
هرچند که در حال حاضر تالارهای دولتی اجاره داده می‌شوند و از تئاتری‌ها برای تماشاخانه‌های دولتی پول گرفته می‌شود که کاری غیر قانونی است، چراکه این تالارها برای حمایت از تئاتر واهالی تئاتر ساخته شده‌اند. مثلا مجموعه تالار ]...[ که عموما تماشاگر ندارد یا به زحمت می‌توان تماشاگر را به آنجا کشاند برای اجراهایش از تئاتری‌هایی که اغلب دانشجویان این رشته هستند و یا به امید کمک‌های دولتی، نمایششان را به آنجا می‌برند پول می‌گیرد. منظور از کمک‌های دولتی، در اختیار گذاشتن سالن رایگان برای اجراست و نه چیزی بیشتر. این مجموعه قبلا برای کمک به تئاتری‌ها و همگانی کردن تئاتر، پلاتوهای تمرینش را به صورت رایگان در اختیار گروه‌های جوان قرار می‌داد و تالار اصلی و کوچک را نیز به صورت درصدی فروش از گیشه با گروه‌های نمایشی قرار داد می‌بست که این روش، کمکی به آنها و تئاتر بود، اما در حال حاضر همه این امکانات پولی شده است و این تالار تبدیل به محلی شده برای تجارت. این قضیه در دیگر تالارهای دولتی نیز به همین شکل است.
حالا شما ببینید در تماشاخانه‌های خصوصی که نظارتی بر آنها حاکم نیست چه می‌گذرد! کرایه این تماشاخانه‌ها از شبی حداقل 400هزار تومان شروع می‌شود و تا دو و نیم میلیون تومان به بالا نیز می‌رسد. نظارت و ساز و کار خاصی هم برای این تماشاخانه‌ها وجود ندارد. نه به لحاظ اداری و نه به لحاظ محتوایی درخصوص کارهایی که در این تالارها اجرا می‌شوند. نگاهی کنید به کارهای روی صحنه که از مفاهیم همجنسگرایانه در مثلا تماشاخانه ایرانشهر گرفته تا اجرای نمایش‌های دست چندم و چند باره خارجی که هیچ ربطی به ما و فرهنگ ایرانی اسلامی ندارند در این تماشاخانه‌ها اجرا می‌شوند و آب هم از آب تکان نمی‌خورد. ظاهرا تب روشنفکری به بازخوانان وبازبینان شورا نیز سرایت کرده!
مدیران محترم تئاتر چون نمی‌خواهند و یا نمی‌توانند خودشان دست به افتتاح تماشاخانه خصوصی بزنند، لذا درمقام مشاور و سیاستگذار و... در خدمت این تماشاخانه‌های خصوصی هستند. این گونه راه را برای صاحبان تماشاخانه‌ها که بعضا ربطی هم به تئاتر ندارند اما با رابطه و رانت و پول و... تماشاخانه دار شده‌اند باز می‌گذارند که هر کاری دلشان خواست بکنند و هر بلایی که می‌خواهند بر سر اهالی بخت برگشته تئاتر بیاورند. کافی است تا فقط یک مورد را مرور کنیم:
تماشاخانه‌ای را در نظر بگیرید که یک سال بیشتر نیست افتتاح شده و سه تالار دارد. کف کرایه برای دو تالار بزرگش حداقل دو و نیم میلیون تومان و برای تالار کوچکش یک و نیم میلیون تومان است. یعنی برای دو تا سه ساعت، دو و نیم میلیون تومان کرایه دریافت می‌کند و به هیچ چیز دیگری هم کاری ندارد. برای هر تالار سه اجرا می‌رود یعنی دو تالار بزرگ هر کدام هفت و نیم میلیون و تالار کوچک چهار و نیم میلیون تومان در هر شب پول در می‌آورند که جمعا می‌شود شبی 19 و نیم میلیون تومان؛ این بجز درآمدهای فرعی آن یعنی درآمد تریا و کرایه پلاتوها و... است. تازه این دوستان حتما از معافیت مالیاتی مراکز فرهنگی هنری نیز استفاده می‌کنند. با این هزینه تحمیلی، یک گروه تئاتری چگونه باید درآمد داشته باشد؟ اولا نرخ بلیط تئاتر به دلیل همین کرایه‌های بی‌حد و حصر در همین یکی دو سال اخیر دو تا چهار برابر شده است. یعنی از 10 تا 20 هزار تومان رسیده است به حداقل 30 تا 60 و یا 70 هزار تومان به بالا! در واقع یک خانواده چهار نفره که می‌خواهند بروند وقتشان را با یک نمایش پر کنند باید حداقل 200 هزار تومان پول بلیط بدهند. حالا شما بگوئید این کجایش با شعار دهان پر کن «تئاتر برای همه» که مسئولان تئاتر دائم جار می‌زنند همخوانی دارد؟
چه کسی و یا چه نهادی باید به اجاره‌های گزاف تالارهای خصوصی که مدام گرانتر می‌شود و موجب گرانی بهای بلیط تئاتر شده نیز نظارت کند و ساز و کار آن را مشخص نماید؟ این خود موجب شده است که نمایش‌های روی صحنه مبتذل و دست چندم بشود و تا حد سلیقه عوامانه و یا علایق مرفهین بی‌درد با آن ژست‌های روشنفکرمآبانه‌شان پایین بیاید، و یا برعکس به خاطر همین پزهای روشنفکر مآبانه، متون خارجی‌ای کار می‌شود که به درد هیچکس نمی‌خورد. متونی که بعضا بارها و بارها اجرا شده‌اند. مانند پا برهنه در پارک و یا دیگر متون نیل سایمون، متون ژان ژونه، نمایش بکت نوشته ژان آنوی با مسایل همجنسگرایانه که هم اکنون در ایرانشهر روی صحنه است، متون هارولد پینتر، دوید ممت و... از این دست کارها. محتوای سیاسی این نمایش‌ها به کنار اما در اکثرشان مضامین همجنسگرایانه، خیانتکارانه، روابط نامشروع و... موج می‌زند. این نوع نمایش‌ها البته از سوی قشر بورژوا و به اصطلاح منورالفکرها با استقبال مواجه می‌شود.قشری که می‌توانند بهای بلیط‌های گزاف را نه یک بار بلکه چند بار پرداخت کنند و تئاتر دیدن بیشتر برایشان یک مد روز شده است و تالارهای تئاتر را به سالن‌های مد لباس و میکاب انواع آرایش و... محلی برای عکس و امضا گرفتن از هنرپیشه‌های چهره و سلبریتی تبدیل کرده‌اند. ببینید که هنر شریف تئاتر تا چه اندازه تنزل پیداکرده و رو به سقوط و انحطاط رفته است. خب، این تماشاخانه‌ها هم برای اینکه تماشاکنان اینچنینی را جذب کنند و درآمد داشته باشند مجبور می‌شوند که از بازیگران چهره سینما که بعضا پایشان هم به یک نمایش باز نشده استفاده کنند تا به وسیله این چهره‌ها پول پارو کنند و این کار را هم انجام می‌دهند. الان وضعیت به گونه‌ای شده که یک گروه نمایشی اگر یک یا چند چهره مشهور سینمایی نداشته باشد اصلا اجازه اجرا در این تالارها پیدا نمی‌کند! شوربختانه مدیران تالارهای دولتی هم از گروه‌های تئاتر، بازیگر چهره می‌خواهند.
عواقب این وضعیت چیست؟
در این شرایط، دیگر محتوا و کیفیت متن و اجرا مد نظر نیست؛ دیگر وجوه دراماتیک، محلی از اعراب ندارد، دیگر مفاهیم ارزشی و معنوی، متون فرهنگی و ادبی و هنری و... امکانی برای بروز و ظهور پیدا نمی‌کنند. به دیگر سخن با چند هنرپیشه چهره و یک متن روشنفکرمآبانه و غرب گرایانه کافی است که فروش یک نمایش تضمین شود. در این میان تماشاخانه‌های خصوصی هم پول خودشان را در می‌آورند و هنرپیشه‌های چهره پول خود را؛ یک کاسبی پردرآمد چند جانبه. در این میان تنها سر هنرمندان واقعی تئاتر و مخاطب اصلی تئاتر است که بی‌کلاه می‌ماند. مدیران چند شغله تئاتر نیز به نحوی از آنها و از این روند پول ساز حمایت می‌کنند. چون خودشان نیز از این نمد کلاهی دارند و به لحاظ مادی برایشان منفعت دارد. پس نمی‌گذارند مشکلی به لحاظ نظارتی و ارزشیابی و... برای این تماشاخانه‌ها و کارهایی که در آنجا اجرا می‌شوند پیش بیاید.
مدیران دولتی چه می‌کنند؟
جالب اینجاست که این مدیران تئاتری زمانی که می‌خواهند خودشان نمایشی را کار کنند می‌روند از تالارهای دولتی استفاده می‌کنند. حتی قرارداد می‌بندند و پول هم از بودجه تئاتر دریافت می‌کنند، آن هم چه قراردادهایی! چگونه است که یک مدیر تئاتری هم در دولت دهم مقام و منصب داشته و از آن دولت حمایت می‌کرده و هم در این دولت مدیر است و از این دولت حمایت می‌کند و در آن واحد چند پست هم دارد؟! همین افراد هستند که مافیای تئاتر را می‌گردانند و اصولا دست به ایجاد مافیا در تئاتر می‌زنند تا موقعیت‌های خودشان را حفظ کنند؛ هم مدیر فلان مجموعه تئاتری هستند و هم با حفظ سمت، عضو هیئت مدیره یا هیئت امنای فلان مجموعه هنری هم هستند و باز با حفظ سمت مدیر فلان بخش سینمایی و یا شبکه نمایش خانگی‌اند و... مگر قحط الرجال است؟ هیچ‌کس نیست که بپرسد کی و چه وقت و با چه کیفیتی به همه این کار‌ها می‌رسند؟ و باز هم اینها هستند که اصلا اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی در عرصه فرهنگ و هنر و تقابل با تهاجم و ناتوی فرهنگی، فکری و هنری برایشان اهمیتی ندارد.
شاهد مثال، آثاری است که خود به روی صحنه می‌برند و یا اجازه اجرایش را در مجموعه‌ای که مدیریتش را به عهده‌دارند می‌دهند. مثلا به یک باره دست به تولید نمایشی از یک داستان معروف می‌زنند آن هم در معتبرترین تالار کشور و با چهره‌هایی چون مهناز افشار و... داستانی که ده‌ها فیلم و سریال و تئاتر از روی آن ساخته شده و شاهد آن بوده‌ایم حتی نمایش آن هم چند سال پیش توسط کارگردانی دیگر به روی صحنه رفته بود. چه ضرورتی برای اجرای این نمایش است؟ این نمایش در این برهه حساس به چه کارمان می‌آید؟ کجای دغدغه جامعه ماست؟ در راستای کدام اهداف فرهنگی هنری نظام مقدس ماست؟ برای کدام قشر از جامعه اجرا می‌شود؟ کدام طیف از آحاد جامعه توانایی خرید بلیطش را دارند؟ کدام مشکل ومعضل جامعه را مطرح می‌کند؟ برابر با کدام اسناد بالا دستی نظام و مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی است؟ و... ده‌ها پرسش دیگر از این دست. این کجایش در راستای فرمایشات رهبر معظم انقلاب و دغدغه‌های معظم‌له درخصوص تهاجم فرهنگی، هنری، فکری،دینی و مسایل فرهنگی هنری جامعه و آحاد مردم و قشر نوجوان و جوان است؟
سؤالات بی‌پاسخ از مسئولان تئاتر
به راستی چه وقت باید جلوی این مافیا بازی، شامورتی بازی واین شارلاتانیزم در تئاتر گرفته شود که همه‌اش برای حفظ موقعیت و در آوردن پول بیشتر و بیشتر است. پس تکلیف این همه فارغ‌التحصیل تئاتر و علاقمندان به این هنر شریف که نمی‌توانند از پس اجاره‌های نجومی تماشاخانه خصوصی و ایضا دولتی بر آیند چیست؟
تکلیف این قشر جوان و اصولا تئاتری‌هایی که ماخوذ به حیا هستند و جایی هم در تالارهای دولتی ندارند چون رابطه ندارند و نمی‌توانند از چهره‌ها استفاده کنند و اصلا مخالف استفاده از سلبریتی‌ها در تئاتر هستند چیست؟ تکلیف مردمی که می‌خواهند تئاتر ببینند و نمی‌توانند این بلیط‌های گزاف را بخرند چیست؟ تکلیف بازیگران خوب و حرفه‌ای تئاتر و جوانان با استعدادی که سلبریتی نیستند و بیکار شده‌اند چیست؟ یادمان باشد؛ بسیاری از اهالی تئاتر حرفه‌ای هستند؛ اما لزوما سلبریتی نیستند و قرار هم نیست چهره باشند. چون کارشان و هنرشان تئاتر است.
چه مرکزی باید به این همه بلبشو و بی‌مبالاتی و رانت خواری و سوءاستفاده‌های مالی و... رسیدگی کند؟ نظارت بر تماشاخانه‌های خصوصی با کجاست؟ رسیدگی به اوضاع تماشاخانه‌هایی که کیسه دوخته‌اند برای تئاتر و تئاتری‌ها و تماشاکنان تئاتر و به نوعی آنان را سر کیسه می‌کنند و در این میان سود خویش می‌برند با کیست و با کجاست؟ چرا باید تاوان این چشم و هم‌چشمی چهره‌‌ها و پول درآوردن هنرپیشه‌های چهره‌ای که دلشان لک زده است برای تئاتر کارکردن و پول در آوردن را تئاتر و اهالی تئاتر بدهند؟ چرا باید نظارتی مدام و همه‌جانبه بر عملکرد تماشاخانه‌های خصوصی صورت نپذیرد؟ چرا کسی این سیستم را اصلاح نمی‌کند؟ چرا ضوابط و قوانین و موازینی برای تماشاخانه‌های خصوصی تنظیم نمی‌شود که جلوی این قیمت‌های نجومی را بگیرد؟ صاحبان تماشاخانه‌ها بدون وجود هیچ ضابطه‌ای هرچقدر که دلشان می‌خواهد کرایه می‌گیرند و کیفیت نمایش‌ها فدای سود آنها می‌شود. وقتی به هر کسی که ربطی به تئاتر ندارد مجوز تاسیس تماشاخانه یا پلاتو می‌دهند، بالطبع دچار این معضلات می‌شویم. زمانی که به هر کسی که پول دارد اجازه تهیه کنندگی تئاتر را می‌دهیم باید منتظر هجوم سلبریتی‌ها و بیکاری تئاتری‌ها وتنزل و بی‌کیفیتی نمایش‌ها و اجرای متون مبتذل باشیم. چون شخصی که سرمایه می‌گذارد، می‌خواهد پول در بیاورد و کاسبی کند؛ دغدغه‌اش ارتقاء هنر و فرهنگ و تئاتر و کمک به این مقوله نیست.
چه کسی به درد دل تئاتری‌های می‌رسد؟ چه کسی مشکل و معضل تئاتری‌هایی که صاحبان واقعی تئاتر هستند و ایضا تماشاکنان و مخاطبان مشتاق تئاتر که نمی‌توانند این بلیط‌های گزاف را بخرند و می‌خواهند تئاتر به معنای واقعی کلمه ببینند ونه ابتذال، رسیدگی خواهد کرد؟ این تئاتری‌های بخت برگشته چه گناهی کرده‌اند که باید مورد سوءاستفاده مالی قرار بگیرند و آخرش هم ضرر کنند و ورشکسته شوند؟ تئاتر باید آیینه جامعه باشد و دغدغه‌های آحاد مردم را بازگو کند. محلی است برای گفتمان سازی و بازنمایی ارزش‌ها، سنت‌ها، آئین، باورها، اعتقادات و ادب واخلاق و ادبیات غنی ایرانی، بستری است جهت واگویه کردن مشکلات و معضلات اجتماعی، محلی است برای باز نمود عشق، زندگی و فرهنگ و تاریخ اصیل ایرانی اسلامی و... نه اینکه با کارهای سخیف، مبتذل، تکراری وبعضا غیر اخلاقی و ضدارزشی، تنها و فقط به فکر پول در آوردن بود.
یکی از تماشاخانه‌های خصوصی به قدری با تئاتری‌ها ناجور رفتار کرده و یک جانبه قرار داد بسته و فقط به فکر سود خود بوده و نارضایتی ایجاد کرده که حتی حکم تخریبش را نیز صادر کرده‌اند.
ریشه مشکل کجاست؟
این مشکلات، همه ابتدا ریشه در مدیریت‌های ضعیف تئاتر دارد. مدیریت ضعیف که هنوز هم ادامه دارد ما را به این وضعیت رسانده که در ادامه به نمونه‌هایی از تأثیر مدیریت ضعیف بر انحطاط تئاتر می‌پردازیم: باید گفت تالارهای دولتی هم از این قاعده مستثنی نیستند. مدیران این تالارها نیز بیشتر با دوستان و رفقا و باند و گروه خود کار می‌کنند، نه با ضابطه‌های اداری. مدیر تئاتر دولتی که بگوید باید چهره مشهور سینما در نمایش باشد دیگر تکلیفش معلوم است؛ طی سال‌های اخیر افرادی در تئاتر شهر اجرا می‌روند که اصولا باید کار خود را از فرهنگسراها شروع می‌کردند. عدم رعایت عدالت باعث شده که وقتی یک گروه نمایشی به این تالارها مراجعه کند، به او می‌گویند تاسال 1400 همه تالارها پر است و جا نداریم.عجب! بعد متوجه می‌شوید که مثلا رئیس‌تازه وارد فلان انجمن که معلوم نیست بر اساس چه اصولی توانسته این پست حساس و استراتژیک را ‌اشغال کند برای دوستانش در آنجا اجرا می‌گیرد!
گاهی می‌بینید که یک نفر در همه جای تئاتر دست دارد؛ در حوزه هنری ، در تئاترشهر، در مرکز هنر‌های نمایشی، در شهرداری، در تالار محراب، در انجمن نمایش و... همین آدم هم کارگاه می‌گذارد، هم از انواع رانت برای خود و دوستانش استفاده می‌کند، هم در دانشگاه تدریس می‌کند، هم در آموزشگاه خصوصی و... بدون آنکه حتی سواد این هنر و تحصیلات و حتی تجربه کافی و لازم و از همه مهم‌تر شخصیت واخلاق و ادب فردی و هنری لازم را دارا باشد. گذاشتن چنین افرادی بر سر اداره تتاتر و حمایت همه‌جانبه دیگر مدیران از چنین افرادی جای تعجب دارد. آیا به غیر از حفظ موقعیت و سود، چیز دیگری درمیان است؟ چگونه است که برخی از انجمن‌ها هم از فضا و امکانات دولتی و بیت‌المال برای برگزاری کلاس‌های خصوصی تئاتر استفاده می‌کنند و هم از هنرجویان پول هنگفت می‌گیرند؟ حتی اگر مسئله در آمدزایی هم مطرح باشد، اولا انجمن‌های نمایش برای این کارها خودشان بودجه دارند. ثانیا یکی از دلایل ایجاد انجمن‌های نمایش کمک به تئاتر و علاقمندان به تئاتر است نه آنکه از آنها پول هم بگیرد. پس بودجه دولتی این انجمن‌ها صرف چه می‌شود؟ ظاهرا دوستان برای خودشان خود مختاری مدیریتی اعمال کرده‌اند و امپراطوری راه انداخته‌اند. پس تفاوت این انجمن‌ها با آموزشگاه‌های خصوصی که شهریه‌های گزاف می‌گیرند و حداقل را هم یاد نمی‌دهند و کارشان شده پول گرفتن از علاقمندان به بازیگری و هنر تئاتر چیست؟ وقتی که مراکز دولتی این گونه پول می‌گیرند، شما از مراکز و تماشاخانه‌های خصوصی چه انتظاری دارید؟ پر واضح است که می‌گویند ابتدا بروید خودتان را درست کنید.
اصلا مگر می‌شود رئیس‌یک مجموعه‌ای که زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است برای نمایش‌ها به صورت خصوصی تهیه کنندگی کند؟
اگر قرار است مثلا انجمن نمایش از تئاترها حمایت کند پس باید طبق موازین و ضوابط اداری از همه کارها حمایت به عمل آورد نه کارهایی که متعلق به افرادی خاص است. باید فرصت‌ها وامکانات به صورت مساوی وعادلانه در اختیار همه قرار گیرد.
هنرمندان متعهد
 چگونه منزوی می‌شوند؟
بیائید با خودمان و با اهالی تئاتر صادق باشیم؛ دیگر پس از این سال‌ها همه می‌دانیم که رای‌گیری‌ها در برخی از انجمن‌های تئاتر به لابی‌گری وابسته است. این گونه است که هنرمندان ارزشی ،متعهد ،متخصص، با سواد، تحصیل کرده و با تجربه منزوی شده‌اند. باید گفت سواد و تحصیلات در تئاتر دو چیز است. امکان دارد فردی تحصیلات عالیه تئاتری نداشته باشد اما دارای سواد تئاتری باشد. شوربختانه فراوانند افرادی که نه تحصیلات درست و حسابی دارند و نه سواد دانشگاهی؛ فقط رابطه دارند!
اگرخدای ناکرده چنین کسانی بر مسند مدیریت بخشی از تئاتر و یا انجمن‌های تئاتری بنشینند باید فاتحه آن تئاتر و انجمن را خواند. این افراد زمانی که با لابی به مدیریت می‌رسند، بلافاصله شروع به مافیابازی می‌کنند و چون اختاپوس به همه جا چنگ می‌اندازند و باند خود را درست می‌کنند و به لابی‌های مختلف می‌پردازند. به همین دلیل هم افرادی خاص و تکراری، در همه جا هستند و با همه مدیران تئاتری بده بستان دارند.
چه باید کرد؟
باید گفت که تماشاخانه‌های خصوصی و نحوه عملکردشان چه به لحاظ مادی، چه هنری و چه فرهنگی، نحوه عملکرد مدیران تئاتری‌ای که سالهاست بر چند پست مدیریتی تکیه زده‌اند، شورای نظارت و ارزشیابی مرکز هنرهای نمایشی، عملکرد انجمن‌ها و نحوه انتخابات و روابط و مافیاها و لابی‌هایی که در آن‌ها ایجاد شده است و همه و همه می‌باید بدون تعارف مورد نظارت استصوابی قرار بگیرند. چندی پیش دیدیم که کلیپ مایکل جکسون و بخش‌هایی از یک فیلم هالیوودی را برداشتند و آن را تبدیل به یک کار به اصطلاح خیابانی کردند و بودجه آنچنانی گرفتند و به عنوان یک کار ارزشی جا زدند و فکر کردند که کسی هم نفهمیده است! بعد از همین طریق شروع به لابی بازی وموقعیت سازی کردند؛ به همین سادگی به همه جا چنگ می‌اندازند و نیروهای ولایی و با تجربه و متخصص و متعهد را منزوی می‌کنند. این روند همیشه تکرار می‌شود. باید جلوی این رانت خواری‌ها، سوءاستفاده‌ها، لابی‌گری‌ها، مافیا بازی‌ها، حذف نیروهای ارزشی وکار آمد، نرخ گران و گزاف و غیر واقعی بلیط‌های تئاتر، کرایه بالا و گزاف تماشاخانه‌های خصوصی، هجوم سلبریتی‌ها به تئاتر که موجب بیکاری مفرط تئاتری‌ها واعتراض آنان شده است، نوع ومحتوای نمایشنامه‌هایی که در این تماشاخانه اجرا می‌شود و.... مورد نظارت مدام ، دقیق وموشکافانه قرار گیرند.
این مشکلات، افزون بر ایجاد نارضایتی در بین اهالی تئاتر و هنرمندان وتماشاکنان، موجب حذف تئاتر از سبد فرهنگی خانواده‌ها شده و این هنر را مختص گروه‌ها واقشار خاص اجتماعی و پولدارها کرده است. همین‌ها هستند که خواسته و ناخواسته تبدیل به بازوی اجرایی بیگانگان و دشمنان در جهت نفوذ فرهنگی،فکری ،هنری و سیاسی شده‌اند. پس باید به سرعت مورد ارزیابی ونظارت جدی قرار گیرند.