نهنگ آبی و فیلمفارسیهای امروز سینمای ایران
فرزاد میرحمیدی
خبر خودکشی دو دختر نوجوان اصفهانی در اثر گیم(بازی اینترنتی) معروف به «نهنگ آبی»، بار دیگر این پرسش مهم و اساسی را مطرح کرد که تا چه حد میتوان به فضای مجازی و رسانههای آن، از جمله سایتها، گیمها یا شبکههای اجتماعی اطمینان داشت. ادعای آقای آذری جهرمی- وزیر ارتباطات- که عامل خودکشی این دو دختر را نه نهنگ آبی که اختلافات خانوادگی اعلام کردند، تنها موضوع را پیچیدهتر میکند و این سؤال عمده را پیش میآورد که چرا بنیانهای اخلاقی و هنجارهای خانوادگی در جامعه ما، به ویژه در چند سال اخیر، دستخوش چنین معضلات و حتی بحرانهای اجتماعی شده است، این سؤال را هم ایجاد میکند که نقش رسانههای مدرن، اعم از مجازی و غیر مجازی، در این دست مقولات فرهنگی و اجتماعی در جوامع مختلف چگونه است؟
در هر حال، جدا از ماهیت رسانهها در فضای مجازی، که به علت وسعت و گستردگی فنآوری در آن، کنترل و نظارت در این زمینه را به مراتب دشوارتر از دیگر رسانههای مدرن همچون فیلم و سریال مینماید، باید دانست که تمامی این رسانهها در نحوه کارکرد و میزان اثر گذاری بر مخاطب، به صورتی یکسان عمل میکنند. یعنی همان گونه که رسانهها در فضای مجازی با تأثیر بر ناخودآگاه مخاطب، او را غرق در اندیشه جادوئی خود میسازند و بدین شکل از مخاطبان خود در جهت اهداف سیاسی- اقتصادی و منافع تجاری- در آنچه بازار فرهنگ نامیده میشود- بهره میبرند، فیلم و سریال و دیگر رسانههای مدرن امروزی نیز، به همین شکل میتوانند بر تفکرات زیباشناختی و قضاوتهای اخلاقی جامعه مخاطب تأثیرگذار باشند و گاه باعث بروز خسارتهایی جبرانناپذیر شوند. چنانکه همین روند در سیر تاریخی سینمای ایران از فیلمفارسیهای دهههای 30 و 40 تا سینمای سالهای منتهی به انقلاب اسلامی و پس از آن تا همین امروز، قابل مشاهده و ارزیابی است.
فیلمفارسیهای قدیم ایران، اگر چه به شدت متأثر از فیلمهای پر زد و خورد آمریکائی و یا فیلمهای پر و پاچه نمای ایتالیایی بودند، با این همه زیر پرچم روشنفکری و تفکرات اجتماعی معاصر، مانند فمینیسم- که در واقع در غرب نیز به انسجام فکری لازم برای تحولات اجتماعی مطلوب نرسیده است- بن مایههای عرفی و اساس ارزشهای فرهنگی و هنجارهای خانوادگی را این گونه نمیزدند که برخی فیلمهای این روزهای سینمای ایران با ظاهر روشنفکرانه و به اصطلاح نقد اجتماعی، این بنیانهای عرفی و حتی قانونی را زیر تیغ یأس و ناامیدی میبرند.
البته زیر این تیغ یأس و بدبینیهای اجتماعی، نوعی خوشبینی تجاری نیز نهفته است که فروش و گیشه را نیز به طریق اولی، بواسطه حاشیهسازیهای پیدرپی (جشنوارههای خارجی، توقیف و رفع توقیفهای خبر ساز و...) مد نظر دارند. به علاوه جار و جنجالهای رسانهای که بماند، از مصاحبه و نقد و بازبینی که مثلاً یک فیلمساز یا یک بازیگر سینما در نقش یک متفکر اجتماعی یا حتی یک فیلسوف سیاسی راه و چاه نشان میدهد و حتی قوانین اجتماعی را به چالش میکشد! و تازه گیریم که برخی قوانین نیاز به اصلاح و بازنگری داشته باشند که آن هم پروسهای تحقیقی، زیر نظر کارشناسان قانونی را طلب میکند و نه اینکه یک شبه کل فرهنگ و نظام عرفی- اخلاقی جامعه را زیر تیغ انواع سناریوهای فرا واقعی و اغراق شده از دعواها و مشاجرات خشن خانوادگی تا خیانت و عشقهای به اصطلاح مثلثی و مربعی و هر شکل و مفهوم خیالی دیگر بکشانند؛ معلوم نیست بعدها، چند معضل اجتماعی همچون نهنگ آبی یا سرخ و سبز و هر رنگ دیگری از دل آن بیرون بیاید و آینده یک نسل را در خود ببلعد و لابد آن وقت هم همین دست فیلمسازان، فیلمهای پر آه و خشم و البته پر فروش میسازند در تقبیح مدرنیسم- همان گونه که مثلاً در سینمای اعتراضی دهههای 60 و 50 ساخته میشد- که مثلاً چرا هیچ یک از قانونگذاران و اندیشمندان مملکت چارهای برای این معضلات مدرن نیاندیشیدهاند و جلوی این فیلمها، گیمها و رسانهها را نگرفتند که امروز پایه و اساس عرفهای اخلاقی و ارزشهای فرهنگی جامعه ما چنین نلرزند و برخی جوانان ما قربانی این مدرنیسم بیسر وته- که هنوز در غرب نیز نتایج و عواقب آن به طور کامل مشخص نشده است- نشوند!
فارغ از این معضلات و عواقب نامعلوم آن در فضای مجازی، عاقبت فیلمفارسیهای ایرانی از آغاز مشخص بوده است. چه در سینمای پیش از انقلاب که زیر نقاب خوش آب و رنگ دختران خوش بر و رو یا زد و خورد قهرمانان لوطی مسلک، چشم خود را روی معضلات فرهنگی و واقعیات جامعه میبست و چه در فیلمفارسیهای امروزی که زیر نقاب نقدهای اجتماعی و ظواهر روشنفکرانه، ارزشهای فرهنگی و وقایع اجتماعی را قربانی اهداف تجاری و سودای فضل فروشی خود میکنند.