kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۸۳۱۱
تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۳۹۶ - ۲۲:۲۵

اخبار ویژه



سقوط 6 پله‌ای رتبه کسب و کار
وزیر اسبق بازرگانی می‌گوید رتبه جهانی ایران در زمینه کسب و کار، طی دو سال گذشته 6 پله سقوط کرده و عمده علت آن سو‌ء تدبیر است.
یحیی آل‌اسحاق (رئیس اتاق مشترک بازرگانی ایران و عراق) در گفت‌وگو با فرهیختگان اظهار داشت: اینکه ما دو سال پیش در رتبه 118 قرار داشتیم و بعد به مرحله 120 و امروز به رتبه 124 رسیده‌ایم روند خوبی نیست. اصلا همان رتبه 118 نیز رتبه خوبی نبود؛ یعنی ما در بین 193 کشور رتبه 118 گرفته‌ایم. مفهوم آن این است که هزینه‌های تولید ما بالا و امکان مانور و قدرت رقابت‌مان پایین آمده است.
وی می‌گوید: «این صورت مسئله پاسخ روشنی دارد؛ یک عامل آن مربوط به روابط بین‌الملل رقبای ماست، یعنی رقبای ما آزادی‌های عمل بیشتر و همراهی‌های گسترده‌تری دارند. برخورد سایر کشورها با آنها و شیوه سیاسی‌کاری‌ای که با آنها دارند مشابه برخوردشان با ما نیست؛ آنها تحریم ندارند ولی متاسفانه ما دچار تحریم هستیم. آنها روابط بانکی راحت‌تری دارند ولی ما روابط بانکی سختی با بسیاری از کشورها داریم.
وی در عین حال می‌افزاید: تنها 30 درصد مشکل به تحریم‌ها مربوط می‌شود و 50 درصد به عوامل داخلی و تدبیر مربوط می‌شود.
«نظام تدبیر ما باید با واقعیت‌های امروز اقتصاد همخوانی داشته باشد اما متاسفانه هنوز که هنوز است عمده اقتصاد ما دولتی مدیریت می‌شود.»
«ما بارها اعلام کرده‌ایم باید دولت سبک‌سازی شود اما در عمل به هیچ عنوان سبک‌سازی نمی‌شود. ما در حوزه‌های نظام بهره‌وری باید تولیدمان بهتر شود، در صورتی که 500 میلیارد دلار دارایی‌های ما دولتی است، یعنی اگر حتی در حد دو درجه بهره‌وری ما بالاتر برود در حد 50 میلیارد دلار سود درآمد نفتی کشور بالاتر می‌رود.»
آل‌اسحاق خاطرنشان کرد: «ما در فعالیت‌های اقتصادی انجماد دارایی‌ها را داریم. تنها 50 درصد از دارایی‌های نظام بانکی ما منجمد شده است؛ یعنی در نظام بانکی و تسهیلاتی وقتی می‌خواهیم فعالیت کنیم 50 درصد از دارایی‌های ما از حد انتفاع خارج است ولی کشورهای دیگر از هر یک ریال یا یک سنت خود بهترین استفاده را می‌کنند.»
آل‌اسحاق این را هم گفته که «یکی از شاخص‌های بهبود تصدی کسب ‌و کار، تسهیل و شفاف شدن روابط بانکی است.

گزارش تلویزیون فرانسه از اتحاد راهبردی ایران و روسیه
تلویزیون فرانسه اعلام کرد مهم‌ترین دستاورد سفر رئیس‌جمهور روسیه به ایران، اتحاد راهبردی است.
شبکه پنج تلویزیون فرانسه در گزارشی که به سفر ولادیمیر پوتین به تهران اختصاص داشت، ضمن مهم ارزیابی کردن این سفر گفت: رئیس‌جمهور روسیه هفته گذشته برای شرکت در اجلاس سه‌جانبه ایران، روسیه، جمهوری آذربایجان به تهران رفت. وی در بدو سفر با آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر و حسن روحانی، رئیس‌جمهوری ایران دیدار و گفت‌وگو کرد.
با اینکه گفته می‌شود این سفر به منظور گفت‌وگو میان سه کشور همسایه دریای خزر بر سر «هاب ترانزیتی ایران» انجام شده، اما به نظر می‌رسد دیدار رئیس‌جمهوری روسیه با مقامات عالی‌رتبه ایران بیشتر جنبه رایزنی درباره مسائل مهم منطقه‌ای و بین‌المللی داشته است.
پیروزی‌های پی‌درپی ارتش سوریه و ائتلاف علیه داعش موجب شکست این گروه و خروج آنها از بخش‌های زیادی از این کشور شده است.
شهر رقه، پایتخت خودخوانده داعش سقوط کرد و اکنون کانون درگیری‌ها به منطقه دیرالزور منتقل شده است که آن هم احتمالا به زودی از کنترل داعش خارج خواهد شد. از این رو به نظر می‌رسد جنگ داخلی سوریه روزهای واپسین خود را طی می‌کند. در نتیجه به نظر می‌رسد دیدار پوتین با مقامات عالی‌رتبه ایران در همین رابطه تفسیر شود. علاوه بر این آینده سیاسی و بازسازی اقتصاد سوریه نیز احتمالا یکی دیگر از رئوس گفت‌وگو میان دو طرف است.
برخلاف سال‌های پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روسیه تحت رهبری پوتین به سرعت در حال تبدیل شدن به یک قدرت اصلی در معادلات بین‌المللی است.
در سال‌های اخیر نقش‌آفرینی مسکو در معادلات بین‌المللی و منطقه‌ای به شدت افزایش یافته و برخلاف سال‌های نخست هزاره جدید حضور فعالی در عرصه بین‌المللی پیدا کرده است. به این منظور به نظر می‌رسد نقش ایران در منطقه حیاتی است. ایران به لحاظ موقعیت ژئوپولیتیک بر سایر کشورهای منطقه برتری دارد.  جمعیت کشور به تنهایی از مجموع جمعیت کشورهای حاشیه خلیج فارس بیشتر است و تمام ساحل شمالی خلیج فارس و دریای عمان در اختیار ایران قرار دارد. به اینها باید همسایگی با تنگه هرمز، مهم‌ترین محل انتقال عمده نفت جهان را افزود.
علاوه بر این، تهران نفوذ زیادی در سوریه و عراق دارد و یکی از مهم‌ترین نقش‌آفرینان در این دو کشور است.
این در حالیست که کشورهای حاشیه خلیج فارس، برخلاف ایران، نزدیکی به غرب و در راس آنها آمریکا را ترجیح می‌دهند. به همین دلیل به نظر می‌رسد که روسیه لاجرم باید همکاری‌های خود با ایران را افزایش دهد. چیزی که تهران نیز مایل به انجام آن است. همکاری موفق ایران و روسیه در سوریه نشان داد که حضور این دو کشور در کنار یکدیگر به تقویت موقعیت منطقه‌ای آنان می‌انجامد.
این پیروزی نقش روسیه را در منطقه به کلی دگرگون کرد و موقعیت آن را استحکامی کم‌سابقه بخشید. در مقابل، اتحاد با روسیه، ایران را در برابر تهدیدهای آمریکا و غرب تا حدی بیمه می‌کند.

اصرار عجیب زیباکلام به ماله‌کشی نقش انگلیس در اشغالگری اسرائيل
ماله‌کشی صادق زیباکلام به اشغالگری صهیونیست‌ها با وجود اسناد روشن تاریخی، صدای اعتراض روزنامه اصلاح‌طلب را هم درآورد.
روزنامه اعتماد با اشاره به صدمین سالگرد صدور اعلامیه بالفور نوشت: هزاران فلسطینی در همین پنجشنبه در شهر رام‌الله به مناسبت یکصدمین سالگرد صدور اعلامیه بالفور تظاهرات کردند. همزمان نخست‌وزیر انگلیس در جلسه پارلمان این کشور و در آستانه صدمین سال انتشار اعلامیه بالفور گفت «افتخار می‌کند کشورش نقشی در تشکیل رژیم صهیونیستی داشته است.»
با خواندن این خبر به یاد مواضع دکتر صادق زیباکلام درباره نقش نداشتن انگلیس در تولد اسرائیل افتادم. او در کتاب «تولد اسرائیل» سعی دارد نقش انگلیس را در ایجاد اسرائيل بسیار کمرنگ کند و در فصل آخر آن کتاب می‌نویسد: «از میان مجموعه عواملی که در فاصله 1897 تا 1948 تاثیرات مستقیم و موثری روی به وجود آمدن یک کشور مستقل یهودی در فلسطین گذارد از دو عامل باید نام برد:‌ نفوذ یهودی‌ها در آمریکا و به روی کار آمدن نازی‌ها در آلمان. البته در ایران بسیاری به عکس، این نظر را داشته و معتقدند که مهم‌ترین عامل در به وجود آمدن کشور یهود، سیاست انگلستان بود؛ از سال 1917 به بعد یعنی از مقطعی که در جریان جنگ جهانی اول آن کشور توانست با شکست امپراتوری عثمانی،‌ حاکمیت فلسطین را به دست گیرد. به زعم آنان از این مقطع بود که عملا تشکیل کشور اسرائیل رقم خورد. واضح است که این نظریه خیلی درست نیست.» در حالی که هم اسرائیلی‌ها و هم فلسطینی‌ها و هم انگلیسی‌ها و هم آمریکایی‌ها خوب می‌دانند که مهم‌ترین عامل تشکیل دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین، انگلیس است ولی نمی‌دانم چرا آقای زیباکلام اصرار دارد نقش انگلیس را در ایجاد اسرائیل، فرعی جلوه دهد و حتی نادیده بگیرد؟
فلسطین در آن زمان تحت‌الحمایه انگلیس قرار داشت. اعلامیه بالفور که از آن به عنوان سرآغاز تاسیس دولت صهیونیستی اسرائیل در سرزمین فلسطین یاد می‌شود، در 2 نوامبر 1917 خطاب به والتر روچیلد، نماینده یهودی عضو مجلس عوام انگلستان نوشته شد و طی آن بالفور، وزیر امور خارجه انگلیس نظر مساعد دولتش برای تشکیل دولتی یهودی در سرزمین فلسطین را اعلام کرد. از آن پس آنقدر ارتش انگلیس در فلسطین ماند تا مهاجرت یهودیان به فلسطین و توان مهاجران برای در اختیار گرفتن این سرزمین افزایش یابد. اسرائیلی‌ها ممنون انگلیسی‌ها هستند و کاری به تحلیل زیباکلام ندارند.

اعتراض سایت اصلاح‌طلب به سپنتا بازی افراطیون مدعی اصلاحات
پرداختن افراطیون مدعی اصلاحات و اعتدال به سوژه‌های حاشیه‌ای و پرت کردن حواس مردم از مسائل مهم کشور، صدای سایت اصلاح‌طلب را هم درآورد.
سایت خرداد نیوز در این زمینه در یادداشتی باعنوان «حاشیه‌های سیاسی برای فرار از مسائل اقتصادی؛ چالش‌های اقتصادی فراتر از منازعات دیرپای اقتصادی» نوشت: گاهی نیز برخی اتفاقات نشانه‌های ناخوشایندی از فرافکنی در راستای تشویش اذهان عمومی و انحراف از اتفاقات اصلی و به بیراه بردن افکار عمومی دارد که شاید تقویت‌کننده و تأییدکننده صحت‌گاه و بیگاه نظریه توهم توطئه باشد!
در همین رابطه مرور چند اتفاق این چند روز اخیر سپهر سیاسی شاید جالب توجه باشد، جایی که اتفاقات رخ داده نه موضوعیت و نه بار ارزشی نه اولویت زمانی نه هیچ شاخصه قابل توجهی دارند اما به یکباره به صدر مسائل روز سیاسی برکشیده شده و همه اذهان را به سمت و سوی خود جلب می‌کنند.
موضوع سپنتا از همین دست مسائل است، فارغ از اینکه دفاع از حقوق شهروندی از مرتبه و جایگاه بسیار بالایی برخوردار است، اینکه چنین موضوعی به یکباره به صدر مسائل روز سیاسی کشور کشیده می‌شود، جای تعجب بسیار دارد، در واقع فارغ از گزینه‌های فرامتنی حذف یا عدم حذف یک عضو منتخب شورای شهر یزد، هیچ اهمیت و نقش‌آفرینی بسزایی در فضای کلان سیاسی کشور نداشته و ندارد اما به یکباره به اولویت اصلی تبدیل می‌شود.
موضوع اصلی این روزها آنست که با کاهش قیمت نفت، عدم سرمایه‌گذاری خارجی در حد انتظار در دوران پسابرجام، چگونه اقتصاد ایران می‌بایست از زیر بار سنگینی دولت فربه نفتی که دیگر خبری از درآمدهای افسانه‌ای آن نیز نیست، رهایی یافته و از رکود اقتصادی با استفاده از بهره‌وری و سیاست‌های اقتصادی معطوف به داخل یا همان اقتصاد مقاومتی تبیینی خارج شود.
فارغ از این جنجال‌های گاه و بیگاه در فضای سیاسی، اهالی فن و کارشناسان خبره می‌دانند که دوران تازه‌ای پیش روی اقتصاد ایران گشوده شده، دورانی که نه فقط ایران که تمامی صادرکنندگان عمده نفت از جمله عربستان با آن روبه‌رو هستند، دورانی که درآمدهای بی‌حساب و کتاب و بریز و بپاش‌های مترتب با آن خبری نخواهد بود، دورانی که با توجه به فشارهای بین‌المللی که پیش روی ماست برای ایران گذر از آن با توجه به فقدان سرمایه‌گذاری خارجی سخت‌تر است، دورانی که باید تصمیمات شجاعانه و البته شاید هزینه‌ساز برای کوچک کردن دولت و کاستن از هزینه‌های زاید و مضاعف می‌بایست گرفت و...
البته اینها مسائل مهم و اصلی هستند که خواسته یا ناخواسته آنان را در هیاهوهای مسائل پیش‌پا افتاده سیاسی گم می‌کنیم، نکاتی که البته شاید در چند دهه گذشته موضوعیت پرداختن به آنها نیز وجود داشته اما این روزها بی‌گمان چالش‌های اقتصادی پیش‌رو مهم‌ترین دغدغه و مسئله روز در کشور ماست.