kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۸۲۱۷
تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۳۹۶ - ۱۸:۵۵

سخنان غیرمستند منتسب به امام حسین(ع)(2)(پرسش و پاسخ)


پرسش:
در محافل مذهبی و روضه‌خوانی و نگارش برخی متون سخنانی را در قالب نظم و نثر به امام حسین(ع) نسبت می‌دهند که در کتاب‌های مرجع هیچ سند و مدرکی برای آنها یافت نمی‌شود. لطفا اهم مصادیق این نوع مطالب را بیان کنید؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سؤال ضمن تاکید بر پالایش برخی مشهودات منتسب به امام حسین(ع) که سند معتبری ندارد، به یکی از آنها (ان‌الحیاهًْ عقیدهًْ و الجهاد) اشاره کردیم. اینک در ادامه دنباله مطلب را پی می‌گیریم.
2- ان کان دین محمد(ص) لم یستقم الّا بقتلی...
با مراجعه به کتابهایی که در این چند دهه اخیر نوشته شده‌، مشخص شد که هیچ‌کدام سند و مأخذ این سخن را ذکر نکرده‌اند. البته پس از بررسی معلوم می‌شد همه آنان که این سخن را نوشته‌اند، فقط با اتکا به شهرت و آوازه‌ای که این سخن دارد، آن را با عنوان یکی از سخنان امام حسین(ع) در آثار خود آورده‌اند! بعضی از نویسندگان هم که اهل تحقیق و دقت بودند، هنگام نقل این سخن بعضی از عبارت‌ها را به کار برده بودند که دوپهلو می‌نمود و پس از اندکی تأمل حکایت از نوعی تردید و تشکیک نویسنده می‌کرد.
سرانجام روزی هنگام تحقیق درباره شعرای کربلا، وقتی که می‌خواستیم برای تکمیل و تألیف «سیمای کربلا، حریم حریت»، فصلی را درباره شاعران برخاسته از شهر کربلا ترتیب دهیم، به شاعری به نام شیخ محسن ابوالحب حویزی برخوردیم که از شعرا و خطبای کربلا بود و در سال‌های (1305-1235 ق) زندگی می‌کرد. همان وقت پی‌بردیم که سخن مورد بحث، بیتی از یک قطعه از اشعار اوست و همان‌جا نوشتیم:
شیخ محسن هویزی حائری، معروف به «ابوالحب حویزی»، از خطبای بنام حسینی و از شاعران شیعه، دارای دیوان شعری به نام «الحائریات» است. در فضل و کرامت این شاعر همین بس که بیتی از یک قصیده غرای او، چنان شهرت شگفت‌انگیزی پیدا کرد که در همه‌جا و در بیشتر نوشته‌ها به نام امام‌حسین(ع) و به عنوان حدیث و روایتی از سخنان سید‌الشهدا(ع) نقل و ثبت می‌شود؛ یعنی چنان زبان حالی در حق ابوالاحرار(ع) گفته است که به جای نقل روایت و حدیث مسلم نشسته است؛ آنجا که می‌گوید: اعطیت ربی موثقاً لا ینتهی الا بقتلی فاصعدی و ذرینی
من عهدی با پروردگارم بسته‌ام که هیچ‌گاه تمام شدنی نیست مگر با کشتن من، پس ای نفس بالا برو و مرا رها کن! ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی. فیا سیوف خذینی
 دین محمد برپا نمی‌شود مگر با ریختن خون من پس ای شمشیرها مرا دریابید! (پیام عاشورا، عباس عزیزی، قم، دارالنشر، 1373)
ادامه دارد