آسیب شناسی سریالهای شبکه نمایش خانگی -بخش پایانی
ولنگاری فرهنگی در حیاط خلوت فیلمسازان
این روزها بسیاری از ما در کنار خرید مواد غذایی از سوپرمارکتها، فیلم یا سریالهایی که در این فروشگاهها عرضه میشود را هم تهیه میکنیم.
قرار گرفتن دیویدیها در کنار خوردنیها استعارهای است از اینکه فیلمها هم خوراک روح و فکر ما هستند. همان طور که مصرف مواد غذایی تأثیر مستقیمی بر سلامت جسم و جان ما دارد، محصولات فرهنگی هم میتوانند موجب تقویت یا تضعیف روح و فکر بشوند. بهخصوص اگر این محصولات، جنبه داستانی یا دراماتیک داشته باشند. چرا که هر داستان و نمایشی، الهام گرفته از زندگی واقعی است و الهامبخش زندگی هم هست.
بنابراین فیلمها و سریالها صرفا ابزاری برای تفریح و سرگرمی نیستند، بلکه بستههایی برای ترویج یا تخریب سبک زندگی هم هستند. سریالهایی که خارج از محدوده صداوسیما و توسط بخش خصوصی تولید و در سوپرمارکتها یا اینترنت منتشر میشوند نیز از نظر الگوسازی رفتاری و شخصیتی و ترویج سبک زندگی، اهمیت بسیار زیادی دارند.
در قسمت اول این گزارش گفتیم که این سریالها تحت تأثیر حامیان مالی و پشتیبانان اقتصادی خود هستند. در ادامه، به سبک زندگی و شاخصهای فکری و فرهنگی سریالهای شبکه نمایش خانگی میپردازیم.
الگوسازی معکوس در سبک زندگی
ما در دورانی به سر میبریم که آموزگارهای اصلی سبک زندگی در سطح جوامع، رسانهها و بهویژه سینما و تلویزیون هستند. یکی از قابلیتهای رسانهها، ذهنیت سازی و آموزش الگوهای رفتاری و زیستی است. این قابلیت در فیلمها و سریالها بیشتر است؛ قدرت سرگرم سازی، جذابیت، طرح غیرمستقیم افکار و اندیشهها، نفوذ و رسوخ در ضمیرناخودآگاه مخاطب و برخورداری از گستره وسیع مخاطبان، از ظرفیتهای قابل توجه این محصولات است. به همین دلیل هم نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی در مراسم نخستین سالگرد واقعه 11 سپتامبر، به صراحت گفت که به جای حمله نظامی باید با تلویزیون به ایران حمله کرد و با پخش فیلمها و سریالهایی که نوع خاصی از سبک زندگی را رواج میدهند، بر این کشور مسلط شد. (نقل به مضمون)
اما نگاه مسلط بر سریالهای شبکه نمایش خانگی چیست؟ اغلب سریالهای شبکه نمایش خانگی، به رغم موضوعات و داستانهای متفاوت اما نگاه تقریبا ثابتی به مقولات اخلاقی دارند.
مجید معافی، بازیگر سینما و تلویزیون در گفت وگو با گزارشگر روزنامه کیهان، درباره شاخصهای محتوایی سریالهای شبکه نمایش خانگی میگوید: «متأسفانه در برخی از این سریالها شاهد هنجارشکنی هستیم. به طور مثال، یکی از مواردی که در سریالهای شبکه نمایش خانگی دیده میشود، عدم رعایت پوشش بازیگران است. حتی یکی از این سریالها به خاطر افراط در ولنگاری، بعدا مجبور شدند با استفاده از فن آوری، پوشش بانوان را اصلاح کنند که خیلی هم توی ذوق میزد. در همین سریال دیده میشد که برخلاف واقعیت، مردان برای رفت و آمدهای معمولی و حتی در محل کار خود از کراوات استفاده میکردند!»
بازیگر «قلادههای طلا» حضور کمرنگ ارزشهای مذهبی را دیگر شاخصه محتوایی این سریالها بر میشمرد و بیان میکند: «در برخی از این سریالها هیچ نشانی از مذهب و شاخصهای فرهنگ دینی ما دیده نمیشود. حتی در یکی از آنها به افراد مذهبی، صفات غیراخلاقی و نامتعارفی نسبت داده میشود. به طوری که شخصیت مذهبی در یکی از این سریالها تمام ویژگیهای اخلاقی منفی را یکجا با هم دارد!»
محمد کوچک، دبیر جایزه سینمایی ققنوس هم به همین نکته اشاره میکند و به گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «در یکی از سریالهای شبکه نمایش خانگی، آدمهای موجه مرسوم در جامعه، در شمایل جنایتکارترین افراد به تصویر کشیده شدهاند و در مقابل، آدمهای شارلاتانی که نزد افکار عمومی به عنوان «فاسد» شناخته میشوند به عنوان الگو به جوانان معرفی میشوند. اینکه تلاش شده تا نفرت مخاطب علیه بخشی از جامعه و علاقه مخاطب به آدمهای فاسد در جامعه برانگیخته شود، جای تأمل دارد.»
محمد محسنی تنکابنی، کارشناس ارشد ارتباطات در گفت وگو با گزارشگر روزنامه کیهان درباره بازنمایی اخلاق در این محصولات میگوید: «در سريالهاي نمايش خانگي فارغ از برهه زماني داستان اعم از زمان حال و يا دوره تاريخي گذشته، بسياري از امور اجتماعي و شخصي و همچنين نوع نگاه اجتماعي و رفتارهاي شخصي بهشدت خارج از قواعد مرسوم و پذيرفته شده اجتماعي نشان داده شده و اتفاقا بر عادي بودن و بياشكال بودن آن نيز تاكيد ميشود. بسياري از رفتارهاي شخصي خاص و نامتعارف يا انواع خاص ارتباطات اجتماعي افراد با يكديگر با تبليغ اين سريالها و بازيگران آنها به عنوان اموري عادي و پذيرفته شده در جامعه نشان داده ميشوند كه ميتواند الگوي جوانان و رفتارهاي آنها باشد. نكته مهم اين مسئله تاكيد بر پذيرفته شدن اين رفتارها در خانوادههاي سنتي و از طرف ديگر نمايش وجود رفتارهاي اينچنيني و اتفاقاتي خارج از عرف در خانوادههاي بهظاهر مذهبي براي تاكيد بر همهگير بودن اين مسائل است.»
لوکسگرایی در زرورق سریال
اما شاخص دیگری که به طور مشخص در برخی از سریالهای شبکه نمایش خانگی آشکار است، تشویق مخاطب به زندگی لوکس و پرزرق و برق است. اتفاقی که نتیجهاش، افزایش مصرفگرایی است.
احسان سالمی، کارشناس رسانه و فعال فرهنگی در گفت وگو با گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «فضای ترسیم شده در این سریالها، فضایی دور از زندگی عموم مردم جامعه است. فضایی که محو نمایش زندگی لاکچری و مرفه با آدمهایی که دغدغههایشان از زندگی مردم جامعه فاصله دارد و اصلا نوع نگاهشان به زندگی با مردم عادی متفاوت است. وقتی سطح دغدغه شخصیتهای این آثار در این حد است که مثلا فردی به سگش بیشتر از همسرش اهمیت میدهد و سگش را همچون فرزندش دوست دارد، آیا میتوان این اثر را به عنوان یک محصول فرهنگی به مردم و خانواده ایرانی معرفی کرد؟»
تنکابنی نیز در این باره میگوید: «همواره در آثار سينمايي و سريالهای تلویزیونی ما مرزبندي مشخصي براي سبك زندگي طبقه پايين، متوسط و بالاي جامعه وجود داشته است، به طوري كه مخاطب بهراحتي متوجه طبقه اجتماعي مورد نظر شده و نوع برخورد مخاطب با شخصيتهاي نمايش داده شده يا براساس همذات پنداري با كاراكترهاي همطبقه و يا آشنايي و مواجهه با كاراكترهاي طبقات اجتماعي متفاوت با مخاطب بوده است كه نسبت به طبقات پايينتر حس ترحم و نسبت به طبقات بالاتر هم تا حدودي آرزوپروري را در آنها ايجاد ميكرده است. اما اتفاقي كه اينروزها، بخصوص در سريالهاي شبكه نمايش خانگي شاهد آن هستيم ترويج سبك زندگي لاكچري و الگوسازي آن براي طبقه متوسط و پايين جامعه است. بطوريكه ديگر مخاطب با نگاه آشنايي و يا آرزوپروري با آن مواجه نميشود بلكه احساس پياده سازي اين مدل زندگي متناسب با هروضعيت اقتصادي و اجتماعي براي او ايجاد ميشود.
كاراكترهاي تعريف شده در اين سريالها ديگر بچهپولدارهاي شمالشهري نيستند كه صرفا سبك زندگي مدرن را نمايش دهند بلكه اتفاقي كه شاهد آن هستيم اين است كه كاراكترهاي مورد نظر، آدمهاي معمولي و از طبقه متوسط و بعضا حتي از طبقه پايين جامعه هستن كه مدل زندگي، رفتار و گفتار آنها الگوبرداري شده از سبك زندگي لاكچري است.»
تهدید نهاد خانواده
این سریالها به طور مستقیم وارد هسته اصلی جامعه یعنی خانواده میشوند. با توجه به اینکه سریالهای شبکه نمایش خانگی با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در قالب محصول فرهنگی مجاز در دسترس قرار میگیرند، خانوادهها هیچ حساسیتی روی آنها ندارند و آنها را به عنوان خوراک فکری و سرگرمی سالم مصرف میکنند.
وحید کرایلی، نویسنده و فعال فرهنگی در گفت وگو با گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «درگیر کردن ذهن مخاطب در طول هفته بر حساسیت سریالهایی که به صورت هفتگی منتشر میشوند میافزاید. اما با وجود این حساسیت متاسفانه شاهد آن هستیم که بر خلاف آنچه باید اتفاق بیفتد نظارت بر این حوزه بسیار کمتر از سایر قالبهای عرضه آثار هنری مانند سینما و تلویزیون است. همین سهلانگاریها و خواب غفلت مسئولین فرهنگی باعث شده تا آثاری به این شبکه راه پیدا کنند که نه تنها تناسبی با فرهنگ و سبک زندگی ایرانی-اسلامی ندارند بلکه در تضاد با آن هم هستند. در برخی موارد حتی کار به جایی کشیده شده که مدیران ارشاد با این استدلال که جلوی ضرر را هر وقت بگیری منفعت است! تلاش کردند با ممیزیهای سطحی و ظاهری، اندکی از حجم این مشکلات بکاهند اما غافل از آنکه خانه از پای بست ویران است!»
وی میافزاید: «رنگ باختن مفاهیمی مانند خانواده، پدر و مادر و در عین حال عادی سازی روابط نامتعارف در جامعه تنها یکی از دستاوردهای(!) این قبیل محصولات برای سبک زندگی جامعه ایرانی است. خانواده به عنوان رکن اصلی جامعه بشری در تمامی فرهنگها و از جمله دین مبین اسلام از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. این مهم در بیانات رهبر معظم انقلاب نیز به صراحت تمام مطرح شده است. حال با تمام این اهمیت و تاکیدات مکرر رهبری بر تقویت خانواده، متاسفانه شاهد آن هستیم که برخی سریالهای نمایش خانگی گویا به جنگ این نهاد اساسی جامعه آمدهاند. بدیهی است که پایه و اساس تاسیس و حفظ نهاد خانواده، عشق و اعتماد یک زوج است. وقتی تم اصلی سریالهای نمایش خانگی بر خیانت و عشقهای مثلثی و مربعی استوار است نتیجهاش همان جنگی میشود که ابزارش این روزها در هر مغازه و کوی و برزنی در دسترس عموم قرار گرفته است و بیشک یکی از مسببان اصلی این جنگ نیز مدیران فرهنگی هستند که قطعا مسئولیت تبعات آن نیز به گردنشان خواهد بود.»
ترویج پندارهای انحرافی
یکی از اتفاقات قابل تأمل درباره برخی از سریالهای شبکه نمایش خانگی، هماهنگی شعارهای بازیگران برخی از این سریالها با شخصیت واقعی آنهاست. بازیگران مشهوری که از آنها با عنوان سلبریتی یاد میشود، در سریال، همان نقشی را ایفا میکنند که در زندگی واقعی و در فضای مجازی مشغول به آن هستند.
کوچک درباره این مسئله هم میگوید: «بازیگر یکی از این سریالها با نماد فمینیستی در محافل عمومی حاضر میشد و بعد هم به قاطعیت حمایت خود از این نحله فکری انحرافی را بیان کرد. نکته قابل تأمل این است که او در این سریال هم در نقش یک فمینیست حضور یافت و به ترویج این گرایش فکری پرداخت. کاراکتری که وی نقش آن را ایفا میکند با حضور در کافههای دوران پهلوی درباره تساوی حقوق زن و مرد سخنرانی میکند، آن هم با دیدگاههای کاملا فمینیستی. به همین دلیل هم این سریال در فصل دوم خود به شدت افت پیدا کرد، چون داستان رها شد و به یک سری شعار و بیانیه سوق یافت. وقتی این گرایش را با نوع ارتباطات آدمهای سریال کنار هم قرار میدهیم به تصویر مشخصی در حوزه مسائل جنسی و ساختار خانواده میرسیم. در این سریال، نهاد خانواده سست است و همه افراد به صورت تحمیلی و با فردی که به او علاقهای ندارند ازدواج میکنند، اما بعد دوباره با معشوق دوران جوانی خود ارتباط برقرار میکنند. یعنی نوع ارتباط آدمها با هم با فرهنگ ما تضاد دارد و این همه مانور روی چنین مسائلی در درازمدت به فرهنگ ما آسیب وارد میکند.»
احسان سالمی، نیز معتقد است: «ترسیم بیانیههای فمنیستی نیز در برخی از این آثار به شکل چشمگیری وجود دارد که برای نمونه میتوان به شخصیت اصلی یکی از این سریالها اشاره کرد که زن جوانی است که در دوران پس از کودتای 28 مرداد زندگی میکند و او در برنامههایی همچون کلوپ بانوان حضور فعالی دارد و در ارتباط با حقوق زنان و ظلم مردان به زنان سخنرانی میکند و همه شخصیتهای سریال نیز از او به عنوان یک زن نمونه و فعال که همه به او غبطه میخورند یاد میکنند!»