kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۷۱۷۷
تاریخ انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۶ - ۲۱:۳۱
به مناسبت سالگرد شهادت آیت‌الله مصطفی خمینی

ساواک : از سعودی قول گرفتیم فرزند خمینی را شدیدا مجازات کند!


سیدروح الله امین‌آبادی
یکم آبان ماه 1356 به ناگهان خبری از نجف مخابره و به زودی وضعیت ایران را متحول و اوضاع را بر رژیم طاغوت سخت و نگران‌کننده کرد ، « پهلوی » گمان می‌کرد با از سر راه برداشتن فرزند امام خمینی(ره) که اسناد ساواک او را جایگزین رهبر نهضت در ایران و میان مردم قلمداد می‌کرد می‌تواند به مبارزین و شخص رهبر انقلاب هشدار دهد ، هشداری که اگر پیام آن دریافت می‌شد از فروغ نهضت روز به روز کاسته شده و در نهایت چون بسیاری از قیام‌ها و انقلاب‌های تاریخ به پایان می‌رسید بی‌آنکه نتیجه‌ای در بر داشته باشد.
نگاهی به اسناد ساواک نشان می‌دهد رژیم از همان سال 1342 روی «آیت‌الله مصطفی خمینی» حساسیتی خاص داشته است. در یکی از اسناد ساواک به تاریخ 19 تیر ماه 1342 آمده است: «بعد از دستگیری و بازداشت آیت‌الله خمینی پسر وی به نام سید مصطفی که معمم نیز می‌باشد امور جاریه را انجام می‌دهد...»(1) و یا در یک سند دیگر به تاریخ 22 تیر همین سال تصریح شده است: «طبق اطلاع واصله اخیرا پسر آیت‌الله خمینی با افراد منتفذ و مخالف دولت در تماس می‌باشد چون مشارالیه می‌تواند با پدرش ملاقات نماید از این لحاظ رابط بین پدرش و افراد مخالف دولت است.» (2)
در یک سند محرمانه دیگر به تاریخ 28 مرداد 1342 صریحا مامور ساواک گزارش کرده است: «در شهرستان قم پسر آیت‌الله خمینی که معمم می‌باشد به جای وی نشسته و دستورهای او را به مورد اجرا می‌گذارد و اعلامیه‌هایی تهیه و برای روحانیون می‌فرستند.»(3)
در یک سند دیگر که به متن بازجویی از آیت‌الله مصطفی خمینی اختصاص دارد این شهید در پاسخ به بازجوی ساواک به شدت از کاپیتولاسیون که اعتراض به آن باعث دستگیری و تبعید امام به ترکیه شد انتقاد می‌کند و در پاسخ به بازجو که ایشان را به تحریک مردم متهم کرده بود می‌گوید: «این عنوان که من عده‌ای را دور خود جمع کرده بودم که تشنجاتی در بازار روی دهد صحیح نیست زیرا مردم خودشان جمع شده بودند و طبعاً هرجا که من می‌رفتم خودشان بدنبال من تا منزل آقای آملی آمدند» (4)
در یکی از اسناد ساواک اتهامات ایشان پس از دستگیری و تبعید امام این گونه برشمرده شده است : « ‏‏طبق محتویات پرونده نامبرده متهم است باینکه پس از دستگیری پدرش (آقای خمینی)... با جمع‌آوری‌اشخاص و مراجعه به منزل آقایان روحانیون و تحریک بازاریان درقم ایجاد تشنج می‌نمود که بوسیله مامورین انتظامی دستگیر و در ساعت 21:00 روز مزبور به زندان قزل قلعه تحویل می‌گردد.‏»(5)
آیت‌الله مصطفی خمینی در روز تبعید امام بازداشت و زندانی شد و پس از چندی در 13 دیماه 1343 به ترکیه نزد پدر تبعید گردید.(6) در یکی از اسناد ساواک پیرامون این موضوع آمده است : « نامبرده... اظهار داشته است که در صورت امکان ترتیبی داده شود تا بتوانم به نزد پدر خود به ترکیه عزیمت نمایم. به مشارالیه گفته شد که در این باره کتبا تقاضا نماید و کوشش خواهد شد که در صورت امکان موافقت مقامات بالا جلب شود...»
متعاقب تقاضای او، ساواک استان مرکزی به « تیمسار ریاست ساواک اداره کل سوم‏ » اعلام می‌کند: «پیرو تصمیماتی که در حضور تیمسار قائم‌مقام درباره نامبرده بالا بعمل آمد قسمت دوم یعنی اعزام نامبرده به ترکیه مورد تصویب واقع شد» (7)
آیت‌الله مصطفی خمینی سرانجام «در تاریخ 13 دی 1343 جهت عزیمت به ترکیه... به وسیله ساواک قم به تهران وارد و شب را در باشگاه نخست‌وزیری استراحت نموده و در ساعت 5/30 روز 14‌/10/43 با هواپیما به طرف استانبول پرواز نمود.»(8)
وی در ترکیه و سپس عراق به شدت از سوی ساواک تحت کنترل بود تا حدی که به دنبال عزیمت ایشان برای سفر حج ساواک دستور می‌دهد: «با توجه به اینکه امکان دارد در کشور مزبور مبادرت به فعالیتهایی علیه مصالح کشور شاهنشاهی بنماید لذا با ایفاد دو قطعه عکس مشارالیه به پیوست خواهشمند است دستور فرمائید به نمایندگی آن اداره کل در کشور عربستان سعودی اعلام گردد که اعمال و رفتار شخص مورد بحث و همراهان وی را به نحو مقتضی تحت نظر قرار داده و نتیجه را به این اداره کل اعلام فرمایند.»(9)
مقامات سعودی نیز متعاقب پیگیری و اعلام رژیم قول می‌دهند که شدیدا حرکات و اقدامات فرزند امام را کنترل کرده و اجازه هیچ‌گونه فعالیتی به ایشان ندهند : « در ملاقاتی که جناب آقای سفیر کبیر شاهنشاهی در جده با امیر مکه و مدینه به عمل آورده‌اند موضوع را با نامبردگان در میان گذارده و آنان اطمینان داده‌اند که به هیچ وجه به چنین افرادی اجازه نخواهند داد که فعالیتی علیه مصالح ایران بنمایند و چون هرگونه تحریک یا اهانتی به مقامات عالیه ایران به منزله اهانت به شخص ملک فیصل و عربستان سعودی تلقی خواهد شد اینگونه ‌اشخاص به شدیدترین وضعی مجازات خواهند گردید. ‏»(10)
تاثیرات شهید در سفر زیارتی حج بر روی مسلمانان اهل سنت تا بدان حدی بود که ساواک در گزارشی پیرامون یکی از حجاج سنی اعلام می‌کند : «‏‏طبق اطلاع واصله نامبرده بالا که از ایرانیان سنی مذهب مقیم هندوستان است در سال جاری با سید مصطفی خمینی... در مکه تماس گرفته و آمادگی خود را جهت اجرای منویات آیت‌الله خمینی و تهیه نشریاتی در هند و توزیع آن به هر نقطه‌ای منجمله سفارتخانه‌های خارجی به نفع آیت‌الله خمینی اعلام داشته است.»(11)
در تبعید عراق رژیم این کشور تلاش فراوانی داشت امام خمینی(ره) را به نفع خود مصادره کند و از این رو شهید آیت‌الله مصطفی خمینی را به حضور احمد حسن‌البکر می‌برند، در یکی از اسناد ساواک پیرامون این رویداد آمده است: «مصطفی را پیش احمد حسن‌البکر می‌برند احمد حسن‌البکر...اظهار میدارد که ما چندین بار از پدر شما خواستیم که به نفع دولت عراق و بر علیه کشور شاهنشاهی ایران اقداماتی معمول دارد و هر بار از این امر شانه خالی کرده‌اند شما از پدرتان بخواهید که در تأمین نظر ما اقدام نماید مصطفی اظهار میدارد که من اجازه ندارم که از طرف پدرم به شما قولی بدهم و تصور می‌کنم حرف ایشان همان حرف اولی باشد و سپس از پیش احمد حسن‌البکر مرخص می‌شود.» (12)
تلاش‌های رژیم عراق برای مصادره امام تا به جایی ادامه می‌یابد که فرزند ایشان را دستگیر می‌کنند : « آقا مصطفی فرزند خمینی به وسیله مقامات عراقی دستگیر و پس از 24 ساعت آزاد گردید و در خلال این مدت از او خواسته شده که پدرش را وادار نماید اعلامیه‌ای علیه دولت ایران صادر و بستگی خود را به دولت عراق اعلام نماید و در ازای این عمل به وی قول داده‌اند که آیت‌الله حکیم را از عراق اخراج و ترتیب جانشینی خمینی را به جای آقای حکیم بدهند. آقای خمینی پاسخ داده است که آقای حکیم بزرگ ماست و این کار را نمی‌تواند انجام دهد»(13)
با نزدیک شدن به پیروزی انقلاب رژیم هر روز بیشتر از دیروز نسبت به آیت‌الله مصطفی خمینی نگران می‌شود، در یکی از گزارشات ساواک به تاریخ 12 اسفند 1351 آمده است: «تمام طرفداران خمینی اطراف پسرش جمع شده‌اند.‏» (14)، سرانجام یک آبان ماه 1356 و بنا به گزارش ساواک: «هنگامی که خانواده خمینی وارد اطاق مصطفی پسر بزرگ [امام] خمینی شده با جسد او روبرو می‌شوند»(15)
روابط رژیم شاه با حکومت بعث عراق در این روزها علی‌رغم گذشته به شدت حسنه بوده و صدام نایب‌رئیس‌جمهوری وقت عراق نیز اردیبهشت 1354 به ایران مسافرت کرده بود، حکومت بعث تصمیم داشت تا به بهانه مشکوک بودن فوت آیت‌الله مصطفی خمینی تنی چند از اعضای بیت امام را دستگیر کرده و ماجرا را لوث نماید و از این رو امام خمینی(ره) چنین اجازه‌ای نداده و دستور دفن شهید را صادر می‌کنند، چند روز پس از این رویداد نیز امام خمینی شهادت فرزند برومندشان را از «الطاف خفیه الهی»(16) نامیدند.
 رژیم که تصور می‌کرد «فقدان شخصیت سید مصطفی خمینی که امید آینده‌ انقلاب اسلامی بود، می‌تواند امام خمینی را دچار شکست روحی و نهایتاً آسیب‌پذیر ‌کند » ناگهان در برابر صلابت امام که در کمال آرامش این رخداد را لطف خفی الهی دانست، قرار گرفت. در این بین نیروهای مردمی و مذهبی با الهام از پیام امام خمینی به خوبی موقعیت را درک کردند و مهم‌ترین استفاده را از فرصت نمودند. تظاهرات پی‌در‌پی، جلسات زنجیره‌ای و سخنرانی‌های کوبنده رژیم را به ستوه آورد. در ادامه پس از درگذشت سید مصطفی، اعتراضات مردمی به شکل تحصن، راهپیمایی، تظاهرات و اعتصابات شدت یافت و هر روز بر گستره و سرعت آن افزوده شد. این اعتراضات پی‌در‌پی، موجب گسترش بحران برای رژیم شده و در نهایت به سقوط پهلوی منتهی گردید. (17)
ـــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت‌ها در دفتر روزنامه موجود است