زیرپوست جنگ - ۱۱
رئیس ستاد کل حزب بعث عراق روایت میکند
چرا صدام در حلبچه از سلاح شیمیایی استفاده کرد؟
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتگوی سوم از سلسله گفتگوهای زیر پوست جنگ که روایت جنگ تحمیلی از آن سوی خاکریز است به مصاحبه عنان شربل با نزار الخزرجی اختصاص دارد:
* غسان شربل: کی برای اولین بار در جنگ عراق و ایران از سلاح شیمیایی استفاده شد؟
-نزار الخزرجی: [بار اول] در اواسط دهه هشتاد [میلادی/ دهه شصت شمسی] در پاسخ به امواج انسانی پشت سر هم ایرانیها از سلاح شیمیایی استفاده شد. سلاح شیمیایی اکثرا به وسیله نیروی هوایی و برخی وقتها هم از طریق نیروی موشکی [ارتش عراق] استفاده میشد ... فکر میکنم سلاح شیمیایی اولین بار در سال 1984 استفاده شد. زمانش را دقیق به خاطر ندارم. ...
* چه کسی میتواند در عراق از سلاح شیمیایی استفاده کند و روند کار چگونه است؟
-بهکارگیری این سلاح ذیل عنوان «حملات ویژه» تعریف میشود. و دستور این حملات فقط و تنها فقط میتواند از طرف فرمانده کل قوا صادر گردد. استفاده و تعیین زمان و کنترل عملیات، اموری است که به فرمانده کل برمیگردد. این سلاح در هیئت صنایع نظامی ساخته میشود، ولی از دو طریق استفاده میشود: نیروی هوایی، یا سلاحهای پرتابیابی که گارد ویژه ریاست جمهوری در اختیار دارند. و جابهجایی سلاح شیمیایی و سوار کردن آن و زمان شلیکش و استفادهاش جزو اختیارات اختصاصی شخص فرمانده کل است.
* میتوان بمباران [شیمیایی] حلبچه را هم در همین چارچوب دانست؟
- حلبچه به دستور فرمانده کل قوا مورد حمله هوایی قرار گرفت. راستش چیزی که رخ داد، عجیب و غریب بود. علی حسن المجید، مسئول [ناحیه] شمال بود و اختیارات ویژه کاملی هم به او داده شده بود. در آن زمان، ایرانیها در آن منطقه حملاتی داشتند. نیروهای امنیتی و حزبی به علی حسن المجید خبر میدهند که حلبچه به دست ایرانیها افتاده است. او هم به صدام خبر میدهد. صدام وقتی خبر را میشنود دستور انجام «حمله ویژه» به حلبچه را صادر میکند، با این خیال که تلفات سنگینی از ایرانیها خواهد گرفت. حمله، هوایی بود. و عجیب اینکه حلبچه در آن ساعتی که مورد حمله قرار گرفت هنوز به دست ایرانیها نیفتاده بود و هنوز در آن تعدادی از سربازان عراقی حضور داشتند. و برخی از رهبران کردها تأیید نمودند که در بین قربانیان حلبچه، جسد چند سرباز عراقی را هم پیدا کردند. نه فرمانده لشگری که مسئول تأمین امنیت آن منطقه بود از این حمله خبر داشتند، نه فرمانده سپاه[ی که آن لشگر ذیل آن قرار داشت] و نه من (رئیس ستاد کل) و نه وزیر دفاع ارتشبد ستاد عدنان خیرالله (که جانشین فرمانده کل هم بود).
بعد از اینکه حمله صورت گرفت خبرش را شنیدیم. فرمانده سپاه اول، سپهبد کامل ساجد مشغول فرماندهی نبردی در آن بخش بود و مقداری نیرو هم در حلبچه داشت.
یک دسته نیروی حزبی بودند (از بخشهای سیاسی نظامی و غیر نظامی) که مستقیما با علی حسن المجید (که مسئول حزب [در آن منطقه] و مقرش در کرکوک بود) تماس داشتند. آنها به او خبر داده بودند که حلبچه سقوط کرده و او هم با صدام تماس گرفته و پیشنهاد انجام «حمله ویژه» را داده بود و صدام هم به نیروی هوایی دستور داده بود که حمله کند. فکر میکنم این جریان در روز 16 مارس 1988 [26 اسفند 1366] بود. یاد هست که سپهبد کامل ساجد با من تماس گرفته بود و هیچ چیز از حمله نمیدانست. صدام او را در سال 1998 اعدام کرد.
* درباره داستان سلاح شیمیایی در جلسه افسران ارشدی بحثی نشد؟
- این موضوع خارج از اختیارات و صلاحیت و چارچوب ارتش بود.
* صدام با تو که رئیس ستاد کل ارتش بودی درباره سلاح شیمیایی صحبتی نکرده بود؟
- صدام با هر فرمانده نظامی درباره چیزهایی که به نیروهای تحت امر آن فرمانده مربوط بود حرف میزد. با هیچ فرمانده نیرویی درباره چیزی که به نیروی دیگر مربوط بود حرف نمیزد. میخواست هر کس نقش محدودی داشته باشد و شناخت هر فرمانده منحصر باشد به نیرویی که در اختیارش است. هیچ کس نبود که همه چیز را بداند جز فرمانده کل قوا. آیا کسی باورش میشود که مثلا عزت ابراهیم الدوری، معاون رئیس شورای رهبری انقلاب، در روز 17 آپریل 1988 [28 فروردین 1367] از رادیو بشنود که فاو آزاد شده است؟ در وهله اول، مردم خیال میکنند که کسی در حد و جایگاه عزت ابراهیم الدوری باید در بزرگترین نبرد جنگ عراق و ایران [یعنی نبرد فاو] دخیل بوده باشد ولی میبینیم که او خبر آزادسازی فاو را همانطور میشنود که هر شخص دور [از موضوعی] میشنود. این روش صدام حسین بود. مثلا من به عنوان فرمانده ستاد کل، نمیتوانستم چیزی از فرمانده نیروی هوایی بخواهم. نمیتوانستم به او یا به مدیر دستگاه اطلاعات دستوری بدهم.
* هدف از این روش چه بود؟
-جلوگیری از هرگونه دور هم جمع شدن و «گروه شدن» در بین فرماندهان نیروها؛ و اینکه ارتباط همه مستقیما با رئیس جمهور باشد. فرماندهان نیروهای هوایی و دریایی و رئیس ستاد کل و مدیر دستگاه اطلاعاتی و [هیئت] صنایع نظامی و بخش سیاسی ارتش و گارد ریاست جمهوری و گارد ویژه ریاست جمهوری و دستگاه اطلاعات نظامی همه با [شخص] فرمانده کل مرتبط بودند. و این تقسیم بنده باعث ضررها [و تلفات] فراوانی برای ما شد چون فرماندهان نیروهای مختلف با هم هماهنگی نداشتند.