کمک به اندازه معرفت(حکایت خوبان)
فرد نیازمندی نزد امام حسین(ع) رفت و از آن حضرت درخواست کمک کرد. امام حسین(ع) فرمود: چه کمکی از من ساخته است؟ عرض کرد: ضمانت کردهام یک دیه کامل و خونبها بپردازم، اما توان ندارم کمکم کنید، وگرنه بیچاره و بدبخت میشوم. امام حسین(ع) فرمود: ببین برادر روزی از جدم رسولالله(ص) شنیدم که فرمود: «المعروف بقدرالمعرفه» بخشش و نیکی باید به اندازه معرفت باشد. اکنون از تو سه سؤال میپرسم، اگر هر سه را جواب دادی همه خونبهایی را که برعهده تو است میپردازم، و اگر دو سؤال را جواب دادی دوسوم و چنانچه یکی را پاسخ گفتی یک سوم را. او گفت: خود شما معدن علم و دانش هستید، از من چه انتظاری هست؟ با این وجود بپرسید، اگر توانستم پاسخ میدهم، در غیر این صورت مطلبی از شما یاد گرفتهام. امام حسین(ع) فرمود: آیا میدانی بهترین و با فضیلتترین عمل کدام است؟ ایمان داشتن به ذات حق. امام حسین(ع): آن چیست که انسان را از سقوط در دره هلاکت نجات میدهد؟ اعتماد کردن و تکیه بر خداوند. امام حسین(ع): برای مرد چه چیزی زینت است؟ آن دانشی که با صبر و بردباری همراه باشد. امام حسین(ع): اگر آن را نداشت زینت مرد چیست؟ مال و ثروتی که توأم با مروت و جوانمردی باشد. امام حسین(ع): و اگر آن را هم نداشته باشد چه؟ اینبار مرد سرش را پایین انداخت و به فکر فرو رفت و پس از چند لحظه سرش را بلند کرد و گفت: فقری که با صبر و شکیبایی همراه باشد. امام حسین(ع) لبخندی زد و گفت: آخرین سؤال، اگر این را هم نداشت؟ زینتش این است که صاعقهای از آسمان بیاید و او را خاکستر کند. امام حسین(ع) خندید و او را به خانه برد و علاوه بر هزار دینار، انگشترش را نیز به او بخشید، سپس گفت: با پولها بدهیات را بپرداز و با فروش این انگشتر مخارج خود را تامین کن. از شدت خوشحالی و شادی اشک شوق در چشمان مرد عرب حلقه زد، دست امام را بوسید و او را در آغوش گرفت و در لحظه خداحافظی گفت: خداوند بهتر میداند که رسالتش را در کجا قرار دهد.(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج44، ص 191