kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۵۴۴۰
تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۰
از هراره تا تهران - ۳۱ نزدیک به ۲ سال پس از شروع جنگ تحمیلی

وقتی صدام در خطر افتاد، شورای امنیت ظاهر شد



شش سال از شروع جنگ گذشته و شوراي امنيت، شش قطعنامه در مورد آن صادر کرده است. در نگاه اول، به نظر مي‌رسد که مساوات بين دو کشور رعايت شده، اما اين عين بي‌عدالتي است. دزدِ قلدرِ زبان‌نفهمي به يک جوانِ تنها حمله کرده، اهالي هم به کمک دزد رفته‌اند تا جوان زودتر از پا بيفتد، در اين ميان کلانتري هم ظاهر عدالت‌خواهي مي‌گيرد و از دو طرف مي‌خواهد دعوا را تمام کنند. و اي‌کاش ماجرا همين بود.
شش روز پس از آغاز جنگ، قطعنامة 479 صادر شد؛ ضعيف و منفعل و بي‌خاصيت. انگار نه انگار که يک کشور زياده‌خواه، به‌رسم مغول‌ها، به همسايه‌اش حمله کرده و هزاران نفر از مردم عادي را قتل‌عام کرده است. شوراي امنيت سازمان ملل، نامي با اين‌همه طمطراق و ادعا، خودش را جمع کرده و دربارة يک تجاوز واضح ظالمانه، قطعنامه‌اي بيرون داده که «از دو طرف خواسته مي‌شود از توسل بيشتر به زور، خودداري کنند.»
شوراي امنيت هم يک دستِ تشکيلات همان ديو جهان خواري است که دست ديگرش به ايران حمله کرده. حالا که صدام دارد پيش مي‌رود، لازم نيست کاري کرد، بگذار راحت باشد. حدود يک سال و ده ماه سکوت محض؛ خواب که نه، مرگ همه را فراگرفته.
اما همين که خرمشهر آزاد شد، آن دست ديگر هم پيدا شد. حالا ديگر او هم بايد کمک مي‌کرد. به پيشنهاد اردن! که او هم براي خود يک انگشتي است، قطعنامة 1+54 تصويب مي‌شود: «نگران کشته شدن انسان‌ها و آسيب به تأسيسات و امکانات و تهديد صلح هستيم و خواستار آتش‌بس سريع و عقب نشيني نيروهاي دو طرف به مرزهاي بين‌المللي». يک‌مرتبه انسان‌هاي کشته شده، مظلوم شدند و صلح به خطر افتاد. حال ديگر بايد جلوي ايران را مي‌گرفتند تا صدام دوباره جان بگيرد.
اما اين جوان ديگر بي‌ترمز شده بود. زخم‌ها قوي‌تَرَش کرده بودند و چشمش بازتر، عزم کرده بود که تنها، مقابل همه بايستد و چشم فتنه را کور کند.
رزمندگان ايراني وارد خاک عراق شدند تا او را تنبيه کنند. شوراي امنيت به تکاپو افتاد و دو ماه پس از قطعنامة قبلي، در تاريخ 21 مهر 1361 قطعنامة 522 را صادر و در آن از آمادگي عراق براي اجراي قطعنامة قبلي تشکر کرد و از ايران خواست که همکاري کند. فشارهاي بين‌المللي و سياسي بيشتر مي‌شوند. اما حضرت امام به‌پشتوانة‌ الهي‌اش که در وجود بسيجيان جلوه کرده بود، کاري به اين حرف‌ها و قيل‌و‌قال‌ها نداشت.
بعثي‌ها که در ميدان جنگ کم آورده بودند، حملات هوايي و موشکي به شهر‌ها را شروع کردند و هزاران نفر از مردم عادي را در خانه هايشان شهيد کردند. قطعنامة 540 در آبان 1362 صادر شد که بدون اشاره به جنايات رژيم بعثي، خواسته بود به شهر‌ها حمله نشود. و چهار روز پس از آن، چندين شهر کشور، به شدت موشک باران و بمباران شد.
در اوج حملات شيميايي به ايران، با وجود تأييد اين حملات از طرف کارشناسان اعزامي سازمان ملل، که خود شاهد دو مورد از حملات بودند، قطعنامه‌اي صادر نشد، فقط اشاره‌اي شد به محکوميت اين حملات، آن هم بدون بردن اسم استفاده کننده. اما وقتي چند کشور عربي، براي صدمه‌ديدن کشتي هايشان در خليج فارس، از ايران شکايت کردند، بلافاصله قطعنامة 552 براي اين کشتي‌ها صادر شد. ايران براي حفظ امنيت کشتي‌ها اعلام آمادگي کرد. اما با کارشکني دشمن، حمله به کشتي‌ها ادامه پيدا کرد. امنيت کشتي‌هاي تجاري، جان مردم ايران نبود که راحت از آن بگذرند، قطعنامة دوم 528 هم صادر شد تا امنيت کشتي‌ها را حفظ کند.
با اجراي عمليات والفجر هشت و تصرف فاو، نفس صدام و حاميانش بند‌ آمد و شروع کردند به دست و پا زدن. شوراي امنيت به پيشنهاد عراق و هفت کشور عرب، جلسه‌اي با شرکت آنان تشکيل داد و قطعنامة 582 را در 5 اسفند 1364 صادر کرد تا جنگ به هر شکل تمام شود. حالا که فاو در دست نيروهاي اسلام بود، تصرف زمين از راه زور، غير قابل قبول شد و طولاني شدن جنگ نگران‌کننده!
 اين روال، يکي از مصاديق بارز بي‌مصرف‌بودن شوراي امنيت و ضد صلح بودن آن بود و به هر وجدان بيدار و عقل منصفي ثابت مي‌کرد که در اين نظام ظالمانه، مظلوم بايد حقش را خودش بگيرد، حتي به قيمت جان.
[ادامه سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای در اجلاس هراره:] يکى از مشکلات ما متأسفانه ناشى از دوگانگى معيار قضاوت در برخورد با اصل مسئلة جنگ بوده است. مثلاً درحالي‌که طبق اطلاعية 1942 متفقين در لندن، تعقيب هيتلر به‌عنوان جنايتکار جنگى، از مهم ترين هدف‌هاى ادامة جنگ شمرده شده، که خود يک سابقة حقوقى در اين خصوص است، نسبت به اعمال مشابه عراق در طول جنگ، قضاوت و تصميم مشابه معمول نگرديده است. همان کشورهايى که کاربرد سلاح هسته‌اى از سوى آمريکا در هيروشيما را يک عکس‌العمل عادلانه در قبال شروع جنگ تلقى کرده‌اند، پنج‌سال‌ونيم بعد از آغاز جنگ از سوى عراق، در نتيجة فشار افکار عمومى، تنها به اشاره‌اى بسيار ضعيف در مورد جنايت آغاز جنگ رضايت داده و حتى به جاى يک تعبير صحيح، عبارت «اعمال اوليه» را در آخرين قطعنامة غيرعادلانة شوراى امنيت گنجاندند. متأسفانه همين دوگانگىِ معيارِ قضاوت، در مواضع برخى از کشورهاى غيرمتعهد هم مشاهده شده است.
«ترومن» رئيس‌جمهور آمريکا، علناً و با افتخار اعلام کرد که دستور بمباران اتمي ژاپن را راحت صادر کرده و آن شب، آسوده خوابيده.
در ميانة جنگ دوم جهاني، گروهي از يهوديان مهاجر به آمريکا، به دولت خبر دادند که آلماني‌ها دنبال ساختن بمب اتم هستند. آن‌وقت همه مي‌دانستند که مي‌توان از انرژي اتمي استفاده کرد، اما کسي به فکر ساخت بمب نيفتاده بود. بزرگ ترين پروژة علمي آمريکا آغاز شد. بيش از صد هزار دانشمند استخدام و سي‌وهفت مرکز تحقيقاتي و دوازده آزمايشگاه دانشگاهي، مشغول به کار شدند. نام اين برنامه «پروژة مَنهَتَن» بود. سه سال پس از آغاز پروژه، اولين بمب اتم آماده بود. حالا به‌هر قيمتي، اين بمب بايد آزمايش مي‌شد، تا قدرت تخريبي آن براي دولت آمريكا و دشمنانش مشخص شود.
آلمان تسليم شد و جنگ را تمام کرد، اما ژاپن هنوز مقاومت مي‌کرد. دو بمب اتم جنگ را تمام کرد. پس اين يک عمل انسان‌دوستانه و خدا‌پسندانه بود، چون بدترين جنگ تاريخ را تمام کرد! سران لجباز ژاپن بايد سر عقل مي‌آمدند، به هر قيمتي. اين‌طور مردم کمتري کشته مي‌شدند، حتي از خود ژاپني‌ها.
به همين سادگي و راحتي! کسي هم اعتراضي به اين حرف‌ها و استدلال‌هاي عوام‌فريبانه نکرد. اينکه جنگ بايد تمام مي‌شد و متجاوز تنبيه، دليل مقبول و جهان‌پسندي شد براي نابود کردنِ دو شهر با مردمانش، توجيهي شد براي کشتن صدها هزار زن و کودک بي‌پناه، در چند ثانيه! و هر چند سال هم که از آن روزها مي‎گذرد، هنوز کسي اعتراض ندارد. رئيس‌جمهور آمريکا، حق به جانب و مغرور، اين توان تخريبيِ وحشيانه و ظالمانه را نعمت خدا مي‌داند: «خدا را شکر که سلاح اتمي به دست ما افتاد، نه دشمنان ما؛ خدا کمک کند تا آن را به‌درستي استفاده کنيم.» و بمباران هيروشيما و ناکازاکي از مصاديق آن استفادة درست بود!
تبليغات آن قدر شديد بود که حتي خود ژاپني‌ها هم نتوانستند از آمريکا جواب بخواهند و اعتراض کنند. عکس‌العمل ژاپن محدود شد به مراسم سکوت و دعا و ساختن دُرناهاي کاغذي. و در کنارش، روابط حسنه با آمريکا!