چرایی عدم بیعت با یزید(پرسش و پاسخ)
پرسش:
امام حسین(ع) با كدام توجيه منطقىحاضر نشد همچون امام حسن(ع) که با معاویه مصالحه کرد، با یزید از روی مصلحت بیعت کند؟
پاسخ:
شرایط عصر امام حسین(ع)
نخست بايد دانست، هر تصميم تاريخساز، در يك موقعيت حساس و در پى مجموعهاى از علل و حوادثى اتخاذ مىشود كه طرفين منتظر چنين فرصتى از قبل بودهاند.
زاويه انحراف از سنت نبوى و عدالت علوى، از زمان گذشته آغاز شده بود؛ اما با ظاهرفريبى روند خود را ادامه مىداد. اهلبيت(ع) و صحابه پاك- همچون سلمان، ابوذر، عمار و ... - در هر فرصتى به ابراز حق و آگاه كردن مردم مىپرداختند. اما نقطهاى از تاريخ فرا مىرسد كه طرفين احساس مىكنند، بايد حرف آخر را بزنند و كار را يكسره كنند. پس از درگذشت معاويه و روى كار آمدن يزيد، چنين موقعيتى ظاهر شد. از يك سو يزيد منكر همه چيز شد و اعلام كرد: «بنىهاشم با حكومت بازىكردند و هيچ خبرى از آسمان نيامد و هيچ وحيى نازل نشد».
او تصميم قاطع گرفته بود كه با تهديد و يا قتل، اجازه هيچگونه فعاليت را به ديگران ندهد؛ به طورى كه قبل از انتشار خبر مرگ معاويه سعى داشت از امام حسين(ع)، عبدالله بن زبير و عبد الله بن عمر بيعت بگيرد؛ حتى با تهديد به قتل. اينجا بود كه امام حسين(ع) نيز بايد تصميم جدى خود را بگيرد. هنر آن حضرت در اين بود كه «حقانيت» خود را با پاسخ به دعوت كوفيان، با تدبير و «عقلانيت» پيش برد؛ به گونهاى كه بر همگان اتمام حجت شد و نهضت خود را با «مظلوميت» آميخته كرد تا چهره ظالمان هر چه منفورتر در طول تاريخ باقى بماند و قابل محو شدن و كم رنگ شدن نباشد. لذا اين رنگ الهى تنها با «شهادت و اسارت» جاودانه میماند.
از ديدگاه امام حسين(ع)- كه آيينه وحى است و در خانه وحى و محل رفت و آمد فرشتگان الهى است- امامت و رهبرى امت اسلامى صلاحيتهايى را مىطلبد كه يزيد و هر كس كه مثل يزيد فاقد آن بوده است. امام حسين(ع) مىفرمود: «مَا الإْمامُ اِلاَّ الْعامِلُ بِالْكِتابِ وَ الْقائِمُ بِالْقِسْطِ بِدينِ الْحَقِّ وَ الْحابِسُ نَفْسَهُ عَلى ذاتِ اللّه». امام نیست مگر آنکه به کتاب خدا حکم کند و عدل و داد برپا نماید و دین حق را گردن نهد و خویشتن را وقف رضای خدا کند.
وقتى وليد استاندار مدينه طيبه، امام حسين(ع) را به سوى استاندارى دعوت كرد و خبر مرگ معاويه را به آن حضرت داد و نامهاى را كه يزيد براى گرفتن بيعت به او نوشته بود قرائت كرد؛ امام در پاسخش فرمود: اينكه من در پنهانى و خلوت بيعت كنم، براى تو كافى نخواهد بود؛ مگر آنكه آشكارا بيعت كنم و مردم آگاه شوند. وليد گفت: آرى! فرمود: تا بامداد صبر كن و در اين موضوع تصميم بگير!
مروان گفت: به خدا سوگند! اگر حسين در اين ساعت بيعت نكند و از تو جدا شود، ديگر بر او قدرت نخواهى يافت. او را حبس كن و نگذار از اينجا خارج شود؛ مگر آنكه بيعت كند يا گردنش را بزن!
امام حسين(ع) فرمود: واى بر تو اى پسر زرقاء! آيا تو امر مىكنى به كشتن من؟ دروغ گفتى و پستى كردى. سپس روى به وليد كرد و فرمود: «اى امير! ما خاندان نبوت و معدن رسالتيم. محل آمد و شد فرشتگان و محل فرود رحمت خدا هستيم. خدا با ما (فيض وجود را) آغاز كرده و با ما به پايان مىرساند. يزيد فاسق، فاجر، شرابخوار، قاتل بى گناهان و متجاهر به فسق و فجور است. كسى مانند من با مثل او بيعت نكند؛ ولى بامدادان خواهيم ديد كه كدام يك از ما سزاوار و شايسته بيعت و خلافت است». ادامه دارد