به گزارش تسنیم : مراسم تشییع محسن حججی در هفتمین روز از ماه محرم‌الحرام در نجف‌آباد با حضور گسترده و بی‌نظیر مردم استان اصفهان و سراسر کشور برگزار شد و شهید بی‌سر؛ محسن حججی؛ پس از روزها انتظار خانواده و مردم ایران به وطن بازگشت و در خاک آرام گرفت.
ششم مهر، قهرمان وطن در میان استقبال بی‌نظیر مردم در خانه ابدی خود آرام گرفت، حالا مادر شهید محسن شاید کمی آرام‌تر شده باشد و می‌تواند از این پس هر زمانی که دلتنگی راه بغضش را سد کرد، به دیدار فرزندش بیاید، فرزندی که حالا دیگر فرزند یک ملت است.
شهید حججی راهی را آغاز کرد که ملتی امروز با او عهد بستند که ادامه دهنده راهش باشند.
پدر شهید حججی هم آرام داشت و هم نداشت، او از اینکه چنین فرزندی دارد به خود می‌بالد و می‌گوید: محسن را به روح اباعبدالله(ع) هدیه کردم.
پدر شهید حججی کنار پیکر فرزندش می‌نشیند و آرام آرام با او وداع می‌کند. خدا می‌داند در دل بیقرارش چه می‌گذرد.
همسر شهید حججی دقایقی قبل از آغاز مراسم تدفین در کنار محل دفن همسرش می‌نشیند، قرآن به دست می‌گیرد و برای همسرش که دلش می‌خواست قبل از رفتن کمی بیشتر به او نگاه می‌کرد، دعا می‌خواند.
او به همراه مردمی که عاشقانه شهید محسن را دوست دارند محسن را به خانه ابدی بدرقه کرد.
علی کوچولو، یادگار محسن، است. این روزها خیلی از کودکان به حالش غبطه می‌خورند و می‌گویند: پدر علی قهرمان است.
اما علی هم بی‌قرار است، خدا یارش باشد تا ادامه دهنده راه پدر قهرمان باشد.
امروز جوانان و نوجوانان نجف‌آباد با همراه داشتن عکس و پوسترهای محسن که از روزها پیش در اتاقشان به دیوار آویزان بود به مراسم تشییع شهید حججی آمدند و یکپارچه فریاد می‌زدند که راهش را ادامه خواهیم داد.
جوانان دهه هفتاد و نوجوانان دهه هشتاد نشان دادند اگر نیاز باشد حماسه دفاع مقدس توسط همین جوانان باز هم تکرار خواهد شد.
جوانان حاضر در مراسم از محسن می‌خواهند که دست آنها را هم بگیرد.
سالخوردگان بسیاری در مراسم تشییع و تدفین شهید حججی حضور داشتند، سالخوردگانی که برخی از آنها خود فرزندی در راه اسلام داده بودند و با بغض و‌اشک کاروان استقبال کنندگان را به آرامی همراهی می‌کردند. در میان این سالخوردگان فرد نابینایی وجود داشت که با در دست داشتن عکس شهید حججی میان جمعیت راه می‌رفت و عزاداری می‌کرد.
خدا یارشان بود و امروز توانستند با وجود کهولت سن در مراسم شرکت کنند و در میان جوانان قرار بگیرند.
جمعیت عزاداران امروز یکسر همراه مداح می‌خواندند و‌اشک می‌ریختند:
عجب محرمی شد امسال؛ شهید بی‌سرم برگشته، بیا بریم به استقبالش، مدافع حرم برگشته...
او به آرزو رسید، او به امام حسین(ع) رسید...
تویی که زنده هستی و ما مردیم...
داری میری سلام ما رو ببر به محضر اربابت..