این «دردکهنه» را درمان کنید !
سرویس ورزشی-
در ریشهیابی و تحلیل چرایی و چگونگی پدیدهها، اتفاقات و نتایج ورزش - وحتی غیر ورزش- به عوامل مختلف و متعددی برمیخوریم که یکی از تاثیرگذارترین و به گمان برخی کارشناسان مهمترین آنها، عامل «مدیریت» است.
این سخن بدان معنی است که مثلا اگر والیبال ایران به نتایج دلپذیری دست مییابد و در مسیر رو به جلو و بهتر شدن حرکت میکند، در میان عوامل مختلف شکل دهنده این وضع و حال برای والیبال، عامل مدیریت، مهمترین نقش را دارد و مثلا اگر در فوتبال باز به طور مشخص و عینیتر، وضع و حال تیمی مثل استقلال با آن سابقه و این هوادار و جایگاهی که در فوتبال ایران میتواند داشته باشد، به اینجا رسیده که میبینیم، باز هم علت اصلی را باید در عامل «مدیریت» جستوجو نمائیم.
تردیدی نیست که هر چقدر ما کار و بار ورزش را نه در حرف، بلکه در عمل جدی بگیریم، وضعیت ورزش ایران به مراتب بهتر میشود. ورزش در کشور ما هنوز آن طور که باید و شاید جدی گرفته نشده است و اکثر معضلات و ناهنجاریها و نابسامانیها و بداخلاقیها و درجا زدنها و... که در ورزش با آن روبهرو هستیم از جمله «معضل مدیریت»، ریشه در این موضوع یعنی «جدی نگرفتن» ورزش دارد، چه اگر ورزش را جدی گرفته بودیم و آن را واقعا همان طور که میگوئیم امری در حد خود مهم برای جامعه میدانستیم با آن اینگونه رفتار نمیکردیم و مسئولیتهای مهم آن - مثل همین مدیریت باشگاه استقلال و...- را این طور بدون حساب و کتاب، بدون رعایت ملاک لازم و تعریف شده، به توصیه این و آن و دستورات از بالا یا خواهش و تمنا از پایین، بذل و بخشش نمیکردیم.
واقعا مسئولان ورزش ما، بویژه مدیران فعلی که تازه رای اعتماد از مجلس گرفته و دولت دوازدهم را در مجلس، نمایندگی میکنند، کلاه خود را قاضی کنند، بنشینند با عدهای کارشناس واقعی و دلسوز بررسی کنند چرا کار و بار تیمی مثل استقلال با سابقهای نزدیک به 80 سال به اینجا کشیده شده است؟ چرا سه، چهار سال پیش تیم پرسپولیس با آن سابقه و این همه هوادار و افتخار، کار و بارش به آنجا کشیده بود؟ از خود سؤال کنند واقعا چه تضمینی وجود دارد و کدام تدبیر و برنامه را در نظر دارند که دوباره یکی، دو سال بعد وضع برعکس نشود؟ و شتری که امروز در خانه استقلال خوابیده، فردا دم خانه پرسپولیس نخوابد؟!
وزیر محترم ورزش تا هنوز در آغاز کار است، عنان کار و مهار مدیریت ورزش را قرص و محکم به دست بگیرد و اصول مدیریتی را در ورزش حتیالامکان رعایت کند. یکی از اصول مسلم و خیلی بدیهی مدیریتی اصل «شایستهسالاری» است.
در مملکت ما چون هنوز ورزش جدی گرفته نشده و مسئولان غالبا از کارکردهای مثبت و تاثیرگذار ورزش در عرصههای مختلف اجتماعی، غافل یا بیاطلاع هستند، خیلی از اصول از جمله اصلاشاره شده (شایستهسالاری) رعایت نمیشود و به شیوه «هرچه باداباد» و بسیاری از مدیریتها تعیین میشود و به نوعی امور به «تقدیر» و «شانس» واگذار شده تا به «تدبیر» و «برنامه» و حساب و کتاب!
امروز پرسپولیس فقط شانس آورده است که از مدیریتی کارآمد و مدبر و معقول بهرهمند است. این تیم شانس آورده است که مدیریت فعلی در تندباد باند بازیها و رفیقبازیها و روابط و توصیهها و دستورات و التماسها و... گزندی نخورده است. در حالی که همه ما میدانیم که بعید نبود این اتفاق برای این تیم و مدیریت موفق آن بیفتد. وقتی که همین دو، سه ماه پیش زمزمه و شایعه تغییر مدیریتی در این تیم بر سر زبانها افتاد و در رسانهها منعکس شد و حتی معاون وزیر ورزش در جایی صحت این اخبار و شایعات را تأیید کرد و حتی اسم جانشین مدیر فعلی پرسپولیس را هم بر سر زبان آورد که... هر چه بود به خیر گذشت و فعلا خطر از سر این تیم رفع شده است!
وقتی ورزش جدی گرفته نشود، به طور طبیعی مدیریت آن هم جدی گرفته نمیشود و وقتی مدیریت جدی نباشد، در حد و اندازه آن مسئولیت نباشد، انتظار پیشرفت و آبادانی و پیروزی و توفیق و... کاملا غیرمنطقی است. وقتی مدیریتها در ورزش نه براساس تخصص و کاردانی و شناخت - و صرفا براساس رابطه و باندبازی و جناح محوری وسیاسیکاری - تعیین شود، معلوم است که بسیاری از مشکلات ورزش حل ناشده، باقی میماند و کارهایی که برای تحکیم ساختار ورزش لازم است، اصولا مورد توجه قرار نمیگیرد.
سالهاست اهالی فن، کارشناسان، دلسوزان به سهم و وظیفه خودش از کارهایی که در ورزش لازم است حتما انجام شود تا گیرها و موانع بر سر راه آن کنار روند و چرخهای ورزش روانتر بچرخد، اما انجام نمیشود و معطل مانده، سخن میگویند و به مسئولان درباره لزوم انجام آن هشدار میدهند و توصیه میکنند، اما چون غالبا مدیریتها ورزشی نبوده، شناخت لازم را نداشته، اصلا نمیدانسته کجا و برای چه کاری آمده! و خود را مهمان چند روزه ورزش میدانسته و ورزش را سکویی برای پرش به مناصب بالاتر میدیده، گوش شنوایی هم درباره آن هشدارها پیدا نشده و سیاست «روزمرگی» بر کار و بار مدیریت ورزش ما حاکم بوده است.
مسئله باشگاهداری به طور اعم و موضوع و مالکیت و مدیریت دو تیم استقلال و پرسپولیس به طور اخص یکی از همان موضوعاتی است که سالهاست درباره سر و سامان دادن به آن سخن در میان است، اما اقدام و عملی کارساز و بایسته صورت نگرفته است.
این تیمها نمونه عینی مدیریت به روش «هرچه باداباد» و حاکم بودن سیاست «روزمرگی» بر ورزش هستند. معنی ندارد با گذشت نزدیک به چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز تکلیف مدیریت این تیمها معلوم نیست و بیثباتی و تزلزل مدیریتی کار و بار آنها را نگرانکننده یا بحرانی ساخته است. در نگاهی عمیقتر و با تحلیلی علمی و عینی باید بدانیم مشکل تیم استقلال، مشکل یک تیم و یک مقطع نیست، مشکل کل فوتبال ماست، مشکل نحوه اعمال مدیریت بر فوتبال ماست و نمادی از وجود مشکلات ریشهای در ورزش است. مدیریت ورزش و وزیر محترم، اگر واقعا قرار است کاری برای ورزش انجام دهند، باید ورزش را از قبل خیلی جدیتر بگیرند و به طور اساسی با تکیه بر اصول شناخته شده و بدیهی مدیریتی به حل معضلات و انجام کارهای معطل مانده آن، اقدام نمایند و اگر نه که...!