ردیابی سیاستهای منطقهای آمریکا در دو فیلم هالیوود
آرش فهیم
فیلمهای سرگرمکننده هالیوود برخلاف عنوان و شمایلشان، همواره اهرمهای استراتژیک آمریکا در داخل و خارج از آن کشور بودهاند. این فیلمها به خاطر برخورداری از مخاطب انبوه و اغلب جوان خود، میتوانند در سرتاسر جهان برای سیاستهای بینالمللی آمریکا فضاسازی و تبلیغ کنند. برخلاف سینمای ایران، فیلمهای هالیوودی اغلب پروژههایی برای زمینهسازی نفوذ و سلطه آمریکا در مناطق مختلف جهان هستند. دو فیلم تجاری و سرگرمکننده اخیر آمریکا، نمونههایی از چنین جریانی هستند. دو فیلمی که به طور مختصر به آنها پرداختهایم، نگاه تبلیغاتی و تحریفآلودی به وقایع این روزهای منطقه ما دارند.
خالیبندی هالیوودی در فضا
فیلم «زندگی» از محصولات جدید هالیوود نشان میدهد که حتی در یک فیلم فضایی و بدون هیچ ارتباطی با داستان اصلی فیلم نیز میتوان درباره «سوریه» تاریخ را به سود آمریکا تحریف کرد!
فیلم «زندگی» (life) محصول 2017 سینمای آمریکا به کارگردانی دانیل اسپینوزا یک فیلم علمی-تخیلی و هیولامحور است که ماجراهای آن در فضا میگذرد. یک گروه اکتشافی در فضا، در حال بررسی وجود حیات بر کره مریخ هستند. آنها با موجودی جاندار مواجه میشوند و نام او را کالوین میگذارند. کشف این جانور، موجی از شگفتی و شادی را در این گروه و همچنین مردم زمین ایجاد میکند. اما دیری نمیگذرد که مشخص میشود کالوین، یک هیولای کوچک و خطرناک است، طوری که تکثیر سلولی آن بیوقفه انجام میشود و برای رشد خود، نیاز به تغذیه دارد و به هر چه اطرافش میبیند میچسبد و آن را میمکد. در این مسیر، همه اعضای گروه اکتشافی قربانی این هیولای فضایی میشوند. تنها دو نفر باقی میمانند که سعی دارند تا مردم زمین را باخبر کنند. اما هیولا همراه آنها به کره خاکی برمیگردد و احتمالا بقیه داستان قرار است در سری دوم فیلم به نمایش در بیاید.
فیلم «زندگی» به عنوان فیلمی فضایی-هیولایی، حرف تازهای برای گفتن ندارد. نه داستان پیچیده و پرجاذبهای در آن دیده میشود و نه موضوع یا مفهوم بکری. تقریبا همه زمان فیلم درون یک سفینه میگذرد. جلوههای بیرونی و فضایی که یکی از جذابیتهای این نوع فیلمها هستند کمتر به چشم میخورد و در مقایسه با آثار مشابه و بهویژه فیلم «جاذبه» پیشرفتی به چشم نمیخورد. ضمن اینکه -همان طور که در نقدهای منتقدان خارجی درباره این فیلم هم آمده- مضمون هیولایی این فیلم هم تقلیدی از «بیگانه» ریدلی اسکات است.
اما نکته مهم درباره این فیلم برای ما اشاره کوچک و گذرای آن به سوریه است. در یکی از سکانسهای میانی فیلم، وقتی شخصیت محوری و محبوب فیلم، دیوید جوردن با بازی جک جینلهال در حال گفت وگو با یکی از همکاران خود است، اشاره میکند که قبل از فضانورد شدن، سرباز ارتش آمریکا بوده. او تنها خاطرهای هم که از دوران خدمت در این ارتش بیان میکند این است که «در سوریه، بیمارستان ساختند»(!) همین جمله کوتاه و گذرا در فیلمی مهیج و سرگرمکننده، روی ناخودآگاه انبوه مخاطبان بینالمللی فیلم، به سود ارتش آمریکا تأثیر میگذارد. آن هم در شرایطی که همگان میدانند، نظامیان آمریکایی در جنگ اخیر، نه تنها هیچگاه در سوریه بیمارستان نساختند بلکه بارها بیمارستانها و منازل مسکونی را هدف بمباران قرار دادند! نکته جالب اینکه درست در روزهایی که فیلم «زندگی» روی پرده سینماهای جهان بود، آمریکاییها بیمارستان متعلق به پزشکان بیمرز را در سوریه بمباران کردند!
در این فیلم هم برتری نژادی آمریکاییها به مخاطب القا میشود. طوری که همه اعضای گروه اکتشافی که متعلق به نژادها و ملیتهای دیگر هستند توسط هیولای مریخی به قتل میرسند. تنها دو نیروی آمریکایی هستند که تا پایان به نبرد با کالوین ادامه میدهند و زنده میمانند.
حمله آمریکا به «حرم» در مومیایی
فیلم «مومیایی» نشانه تازهای از امنیتی بودن سینمای آمریکا و پیوند آن با مراکز حاکمیتی و نظامی آن کشور است. وقتی در یک فیلم تماما سرگرمکننده و مهیج و تجاری که هیچ نسبتی با اندیشه و حداقل قرابت با هنر را دارد، بدون هیچ ارتباط و الزام دراماتیک، ماجرا از نینوا و «حرم» سر درمیآورد، نمیتوان نظامی بودن هالیوودیسم را توهم توطئه دانست.
سری جدید سلسله فیلمهای «مومیایی»، این بار به کارگردانی الکس کورتزمن، تکرار نقشمایهای قدیمی، سطحی و شعارزده درباره اهریمنی دانستن خاستگاههای تمدنی مشرقزمین دارد. در فیلمهای متعددی، این مضمون به تصویر کشیده شده که روح شیطان پس از هزاران سال از آسیای میانه سر برمیآورد و تبدیل به تهدیدی برای امنیت جهان میشود. ازقضا، این کلیشه، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و ظهور جنبشهای رهاییبخش در آسیای غربی، به هالیوود راه یافت. ازجمله این فیلمها میتوان به سری «بیگانه»، «جنگیر» و... اشاره کرد.
فیلم «مومیایی» نیز ضمن دستمایه قرار دادن این موضوع کهنه، این بار محل ظهور دوباره روح شیطان را از دل مکانی که «حرم» نام دارد، معرفی میکند! این فیلم داستان دو مأمور نظامی آمریکایی است که همراه با یک زن باستانشناس، بهطور اتفاقی و در جریان حمله آمریکا به یک روستا در نینوای عراق، مدفن یکی از شاهزادگان مصر باستان را کشف میکنند. شاهزادهای با روح شیطانی که معلوم نمیشود چگونه و با چه منطقی، بعد از چند هزار سال زنده میشود و به جان انسانها میافتد!
«مومیایی» فیلمی سطحی، فاقد خلاقیت و پر از کلیشههای هالیوودی مثل خشونت و استفاده از بازیگران مطرحی چون تام کروز و راسل کرو و... است. بیشتر فضای فیلم را بهجای داستان، زد و خورد در بر گرفته است. حتی بازیگران فیلم و بهخصوص تام کروز نیز بازیهایی بسیار بد و ضعیف را از خود نشان میدهند. جلوههای ویژه فیلم نیز بسیار مضحک و ابتدایی هستند. «مومیایی» نمونه آن دسته از فیلمهایی است که از آنها با عنوان «آشغالهای هالیوودی» یاد میشود. فیلمهایی که اغلب در فصل بهار و تابستان و به عنوان پیشغذایی برای فرارسیدن آثار مهم و برجسته، قبل از فصل جوایز، سینمای جهان را پر میکنند. اما با توجه به قدرت فیلم در جذب مخاطب عام و بهویژه نوجوانان، سازندگان فیلم از این فرصت برای ترویج نگاه خود درباره مسائل استراتژیک هم استفاده کردهاند. این روزها «مدافعان حرم» اصلیترین بازیگرانی هستند که نقشههای غرب برای خاورمیانه را نقش بر آب میکنند. چند گروه تروریستی با حمایت آمریکا و تحت عناوینی چون النصره، داعش و ارتش آزاد قرار بود کار دولت مستقل سوریه، گروه رهاییبخش حزبالله لبنان و نظام جمهوری اسلامی را تمام کنند. اما با ورود مردانی ملقب به «مدافعان حرم» نه تنها راه آنها را سد کرد که نفوذ و محبوبیت دشمنان غرب در منطقه را هم افزایش داد. بیدلیل نیست که هالیوود این بار در یک فیلم عامهپسند و مخصوص نوجوانان، «حرم» را هدف قرار داده است و آن را محل ظهور دوباره آنچه به زعم آنها اهریمن است معرفی میکنند.
نکته دیگر اینکه، شاهزاده اهریمنی، آمنه (با تلفظ انگلیسی آمِنِت) نام دارد! او زاینده شیاطین باستانی است که در لولههای فاضلاب اروپا (لندن) یک به یک ظاهر میشوند و نیروهای نظامی و امنیتی آمریکا با همراهی یک باستانشناس، جهان را از شر آنها نجات میدهند و بار دیگر امنیت را به مردم دنیا هدیه میدهند!