kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۴۰۹۳
تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۸:۰۲

هوای حرم عشق


  طیبه عباسی

  برداشت به امید تو ساک سفرش را
ناگفته‌ترین خاطره دوروبرش را

برگشت نگاهی به من انداخت و خندید
بوسید در آن لحظه آخر پسرش را

برخاسته بود العطش از مجلس روضه
آتش زده بود آه دل شعله‌ورش را

پر زد به هوای حرم عشق که شاید
یک روز بریزد همه جا بال و پرش را

آهسته فقط گفت امان از دل زینب
وقتی که رساندند به مادر خبرش را

این کرب‌وبلا نیست دمشق است که هر بار
یک جور شکسته دل هر رهگذرش را

آیا تن بی‌جان تو هم زیر سُم اسب
بگذار نگویم از این بیشترش را

در راه دفاع از حرم عشق چه خوب است
عاشق بدهد مثل تو صدبار سرش را
پوکه ...
گالیا توانگر


پوکه فشنگ‌ها
آویخته از سرشاخه درختان جنگل
چونان ناقوس‌های کوچک رقصان در باد.
بودا بیدار نشسته
و آخرین قطرات اشک کودکان را
به تسبیح می‌کشد.
«قولوا لااله‌الاالله»
در دهان تبت می‌پیچد؛
و بغض‌های فرو خورده جهان
از گلوگاهش
فوران می‌کنند.