kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۳۶۷۸
تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۸:۲۳

بازتاب‌ رفتار انسان در زندگی و هستی


  امیر صداقت
 
  در مطلب حاضر نویسنده درباره قانون «کنش و واکنش» جاری در هستی و تأثیر اعمال و رفتار آدمی در زندگی خود و محیط پیرامون و هستی و نیز راه رهایی از خصائص نفس انسانی سخن گفته است.
***
اینکه دنیا، متاثر از هر حرکت و فعل و انفعالی است، امری پوشیده نیست. از این رو برخی‌ها قانون «هر کنشی واکنشی در خود دارد» و یا قانون «عکس‌العمل‌ها» را در همه جا و همه چیز جاری می‌دانند. هر چند که به نظر می‌رسد که افتادن برگی در ژرفای چاهی تاثیری بر کائنات ندارد، ولی اگر به دقت در این مسئله کوچک نگریسته شود، می‌توان دریافت که آثار آن بر کلیت هستی در یک فرآیند تاثیر و تاثر متغیرات کم نیست. به این معنا که هر تغییری هر چند کوچک در مسیر هستی آثاری از خود به جا می‌گذارد که بسیاری از آنها بر ما پوشیده است.
انسان‌ها بیشتر، تنها تغییرات بزرگ را درک می‌کنند و از تغییرات کوچک یا غافل هستند و یا آنها را نمی‌بینند. افزون بر آن انسان‌ها تنها در مسئله تغییرات و تاثیرات، علل و عوامل نزدیک را درک می‌کنند و از سلسله تغییرات خرد و کلانی که پیش از این عامل نزدیک رخ داده بی‌خبر و غافل می‌باشند. این گونه است که در رشد گیاهان تنها عواملی چون آب و خورشید و خاک را می‌بینند و قضاوت آنها بر این پایه است.
این گونه است که در برابر آموزه‌ای چون تاثیر زکات در افزایش باران و یا خشکسالی، از خود واکنشی منفی نشان می‌دهند و این قبیل مطالب را در حوزه افسانه‌ها و خرافات به شمار می‌آورند و برای آن هیچ ارزش علمی و حقیقی قائل نمی‌شوند.
در نوشته‌های بسیاری از روشنفکران دینی با مجموعه‌ای از این مطالب رو به رو می‌شویم که منکر تاثیرات دعا و یا نماز در ریزش باران و افزایش محصولات کشاورزی و دامی می‌شوند و دعاهایی که درباره بیماری و دردها وارد شده را به تمسخر می‌گیرند و حتی آنها را از مفاتیح الجنان به همین دلیل خرافی بودن حذف می‌کنند.
تأثیرگذاری اعمال انسان بر هستی
در بینش توحیدی شیعی که بر اساس اصول اساسی ربوبیت الهی در همه هستی بنیادگذاری شده است، نه تنها تاثیر اعمال ریز و درشت در زندگی خود شخص ظهور و بروز می‌کند بلکه در محیط اطراف و حتی کائنات نیز ادامه می‌یابد.
بسیاری از مشکلات و گرفتاری‌های شخصی و اجتماعی که انسان با آن روزانه مواجه می‌شود،‌ بازتابی از اعمال و رفتارهای ماست که در یک فرآیندی به خود ما باز می‌گردد. حتی می‌توان گفت که بسیاری از تباهی‌ها و فسادهایی که در خشکی و بیابان، موجودات دیگر دریایی و خشکی را گرفتار و مبتلا می‌کند به سبب کارها و اعمال انسانی است. از این رو خداوند می‌فرماید: ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس (روم/ 41)؛ فساد در خشکی و دریا به سبب کارهای مردمان ظاهر شد.
کسانی که گرفتار خواری در زندگی هستند و در جامعه از عزتی برخوردار نمی‌باشند به وضعیت رفتاری و کرداری خود توجه داشته باشند؛ زیرا ریشه مذلت انسان، رفتار ضد دینی است که شخص مرتکب می‌شود.
کسانی که رفتارهای ضد دینی را در پیش می‌گیرند و از خداوند دور می‌شوند،‌ به دست خود لباس مسکنت و ناداری و بینوایی بر تن می‌کنند؛ زیرا هر چند که رحمت رحمانی و عام خداوند همه موجودات حتی گناهکاران و کافران را در بر می‌گیرد ولی ابزار و اسباب دسترسی را بر او سخت‌تر می‌کند و اگر شخص از اسلام و دینداری به دور باشد برای اینکه سرش به سنگ بخورد و از بیراهه و کژراهه به سوی خداوند بازگردد، او را در تنگنای شدیدتری قرار می‌دهد.
علت مرگ دل‌ها
بنابراین، هر مسلمان در هر درجه‌ای که قرار دارد باید به وضعیت خود توجه کند که چه کرده است که خداوند بر او سخت گرفته و دچار مسکنت و بینوایی کرده است؟ زیرا خداوند به کسانی که هنوز مهر بر دل‌هایشان نگذاشته است این فرصت را می‌بخشد تا توبه و بازگشت کنند و با استغفار، راه خویش را به سوی حق باز نمایند.
اصولا خداوند کسانی را که مهر بر دل‌هایشان زده است از نعمت چنان می‌دهد تا سر به سوی آسمان بلند نکنند و به پیشگاه خداوند انابه ننمایند؛ اما به کسانی که در راه هستند و هرازگاهی به غفلتی و وسوسه شیطانی از راه به در می‌شوند و گام ک‍‍ژ می‌گذارند با سختگیری و تنبیه می‌کوشد تا به راه در آیند و به سوی حق بازگردند.
ارتکاب برخی از جرایم و جنایات در یک فرآیند طولانی دل‌ها را می‌میراند. در این زمان است که بر دل‌ها مهر نهاده می‌شود و شخص هر چند که جزئیات مسائل را می‌تواند درک و فهم کند ولی توانایی تحلیل و ترکیب آن جزئیات را ندارد تا به قانونی کلی دست یابد و به حقایق کلی آگاهی پیدا کند.
در تحلیلی که امام سجاد علی بن حسین(ع) درباره علل و عوامل مهرشدن دلها بیان می‌کند، بر این نکته تاکید شده است که انسان با خطاها و ‌اشتباهات خویش گام در مسیر خواری و ذلت می‌گذارد و پس از آنکه از چشم خداوند افتاد از چشم خلق خدا نیز می‌افتد و در میان مردم از اعتبار و منزلت اجتماعی بلکه انسانی نیز ساقط می‌شود و خوار و ذلیل می‌گردد. سپس با افزایش گناهان و دوری از خداوند، گرفتار مسکنت و بینوایی کمرشکن می‌شود و در نهایت به جایی می‌رسد که بر دلش به سبب جنایاتی که مرتکب می‌شود مهر نهاده می‌شود. از این رو در دعای نخست مناجات خمس عشره از خداوند خواهان رهایی از این مسائل می‌شود و می‌فرماید: الهی البستنی الخطایا ثوب مذلتی و جللنی التباعد منک لباس مسکنتی و امات قلبی عظیم جنایتی.
در حقیقت مرگ دل‌ها و ناتوانی در شناخت حقایق هستی و تحلیل درست نسبت به موقعیت خود و خدا، زمانی است که انسان مرتکب جنایتی شود که در پی خطاها و دوری از خداوند پدید می‌آید.
تنها راه رهایی از چنین مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها آن است که شخص به سوی او بازگردد و از او بخواهد تا دلش را به نور خویش روشن و زنده گرداند تا بتواند در مسیر کمالی گام بردارد.  از این رو امام می‌فرماید: فاحیه بتوبه منک؛ خدایا دلم را به توبه و بازگشت به خودت زنده گردان. این بدان معناست که توبه تنها راه زنده شدن دل مرده است. چنانکه از کلام حضرت نیز فهمیده می‌شود که توفیق توبه از او و پذیرش آن نیز از اوست.
به هر حال، در تحلیلی که امام سجاد(ع) در این دعا بر اساس تفسیر انفسی و قدسی از قرآن بیان می‌کند معلوم می‌شود که انسان هر گرفتاری و خواری و تنگدستی و نفهمی که گرفتار آن است، به سبب گناه و خطا و دوری از خداوند و انجام جنایات است. بنابراین برای رهایی از همه گرفتاری‌های خویش باید به سوی خداوند توبه کند و بازگردد.
این مطالب که در این کلام نورانی بیان شده به خوبی روشن می‌سازد که چگونه اعمال بلکه حتی نیات انسان در زندگی روزانه وی تاثیر می‌گذارد و او را به سوی خواری و عزت سوق می‌دهد و یا وی را به سوی آرامش و آسایش و یا تنگدستی و سختی می‌کشاند.
از آنجا که انسان همواره در غفلت و خطا بر اثر وسوسه شیاطین انسی و جنی به سر می‌برد باید دایم در استغفار و توبه باشد؛ زیرا با توبه و استغفار است که از غفلت و از آثار و تبعات گناه و خطا رهایی می‌یابد. خداوند به سبب رحمت واسعه خویش باب عفو و گذشت را بر روی انسان گشوده است. و آن در توبه است. چنانکه می‌فرماید: توبوا الی الله توبه نصوحا (تحریم/ 8)؛ به سوی خداوند بازگشتی خالص و حقیقی بکنید.
خصوصیات نفس انسانی
 و لزوم پناه بردن به خدا از شر آن
انسان دارای نفسی است که امرکننده به بدی‌ و زشتی است و به کارهای زشت و گناه گرایش سریع دارد و به معصیت حریص می‌باشد و ناخود‌آگاه دوست می‌دارد تا خشم و غضب الهی را بر آدمی برانگیزد و در راه هلاکت بکشاند تا شخص خوارترین موجود در پیشگاه الهی شود.
مشکل اساسی انسان با چنین نفسی است که از درون بر او فشار می‌رود و در کنار وسوسه‌های شیطانی چنان وضعیت را بر وی سخت و دشوار می‌کند که اگر خداوند بر آدمی رحم نیاورد هیچ‌گاه رهایی و نجات نمی‌یابد.
از خصوصیات نفس انسانی این است که بسیار بیمار خصلت است و آرزوهای بلند و زیاد دارد. بسیار به خود مغرور می‌باشد با این حال مانند کودکان تا بدی به او برسد شروع به ناله و جزع می‌کند و اگر خیری به او برسد نمی‌گذارد نمی ‌از این دریای خیر به کسی دیگر برسد. همانند کودکان بازیگوش است و لهو و لعب را دوست می‌دارد. آن چنان آدمی را سرگرم بازیگوشی و لذت‌های دنیا می‌کند که غفلت و ‌اشتباه سراسر وجود انسان را فرا می‌گیرد و به جای نیکوکاری به سوی گناه و خطا شتاب دارد. این گونه است که نفس و هواهای آن میان آدمی و خدا فاصله می‌شود و با جلوه دادن دنیا و گناه، وی را از خداوند دور می‌سازد.
بنابراین شخص می‌بایست تنها به خداوند پناه برد تا او را از شر نفس درون و وسوسه‌های شیطانی بیرون محافظت کند.
خداوند با آگاهی از این آفریده و وسوسه‌های درونی و بیرونی است که از وی می‌خواهد که دایم در ذکر و توبه و استغفار باشد و در شبانه‌روز دست کم هفتاد بار به سوی خداوند استغفار و توبه کند تا خداوند دستگیرش شود و از شر اعمال زشت و تبعات و پیامدهای آن در امان نگه دارد.
امام زین العابدین(ع) در دعای دوم مناجات خمس عشره خویش می‌فرماید: الهی لا حول لی و لا قوه الا بقدرتک و لانجاه لی من مکاره الدنیا الا بعصمتک؛ خداوندا هیچ جنبش و توانایی جز به قدرتت نیست و هیچ راه نجات و رهایی برایم از گرفتاریی‌ها و زشتی‌ها و ناپسندی‌های دنیا جز به مانع شدن تو نیست.
در حقیقت انسان برای حفظ خود از گناه و نیز آثار و پیامدهای زشت آن راهی جز پناه بردن به عصمت الهی ندارد. برای رهایی از بازتاب اعمال و کارهای خویش می‌بایست به خدا پناه برد و از او یاری جست. این مسئله‌ای است که آموزه‌های قرآنی بر آن تاکید دارند  و سیره پیامبران و معصومان (ع) و ادعیه و کلامشان بر آن بوده است.