به مناسبت سالگرد پاسدار شهید «رضا ملکیان»
از همه دل کندم و دل به تو بستم(حدیث دشت عشق)
پاسدار شهید «رضا ملکیان» اوّلين فرزند خانواده ملکیان در سال1336 در دامغان به دنيا آمد و رضا نام گرفت. تحصيلاتش را تا ديپلم طبيعي ادامه داد. از كودكي رنج و زحمت پدر را که ميديد، براي ياري او در هر كاري شركت ميکرد؛ كارگري ساختمان، كانال كني، كار در مرغداري و... در زمان انقلاب براي پخش اعلاميه حضرت امام خميني رحمتالله عليه به شهرهاي مختلف مثل ساري، گرگان و مشهد سفر ميكرد.
در سوم دي هزار و سيصد و پنجاه و هفت از طريق ژاندارمري دامغان به سربازي رفت. سيزدهم مهر هزار و سيصد و پنجاه و نه وارد سپاه شد. هنوز جنگ شروع نشده بود كه به همراه دوستش حسين مجد براي پاكسازي مناطق غرب كشور از وجود ضد انقلاب وارد كرمانشاه شدند. با شروع جنگ به جبهه رفت. در مناطق عملياتي پاوه، نوسود، جوانرود و اورامانات و... حضور پيدا كرده و در عملياتها شركت داشت. حدود يازده ماه و بيست روز در جبههها فعاليت داشت و به نترس و دلير بودن شهرت داشت. به او لقب ببر دلير كردستان داده بودند. هر كاري که از دستش برميآمد، انجام ميداد. با موتور كار ميكرد. تخريبچي بود. كار فرماندهي را انجام ميداد و حتي كار تداركات را هم به عهده ميگرفت.
او سرانجام در ششم شهريور 1361 بر اثر اصابت تیر و ترکش خمپاره، در پيرانشهر به شهادت رسيد. آن موقع او فرمانده گردان ویژه امام علی(ع) بود. بدنش در گلزار شهداي دامغان دفن شده است.
فرازی از وصیتنامه شهید:
خدایا! از شهر و دیار خود دور شدم، از پدر و مادرم دور شدم، از این دنیا دل کندم، آمدم تا جان ناقابلم را در طبق اخلاص ارزانی راهت که همان رسیدن به سعادت و کمال است کنم. آمدهام که با خون سرخم چراغ خطری باشم برای جنایتکاران و راهنمایی باشم برای نجات انسانیت از ظلمت و فساد به سمت حقّانیت.
ای جنایتکاران شرق و غرب! بدانید که ما از خون دادن و فدا شدن در راه آرمانها، اسلام و قرآن نمیهراسیم؛ زیرا، این شیوه رهروان راه حسین بن علی علیهالسلام است.