آرمانگرایی در ورزش چگونه محقق میشود؟!(نکته ورزشی)
سرویس ورزشی-
محمد انصاری مدافع خوش اخلاق و بلند بالای تیم پرسپولیس در بخشی از مصاحبهای که چند روز قبل از او منتشر شد، مثل خیلی از اهالی ورزش - و برخلاف تعدادی انگشت شمار که اظهاراتشان واقعاً باعث تأسف شد- درباره شهادت شهید سرفراز، محسن حججی که در نبردی قهرمانانه، به دست عوامل گروه صهیونیستی و آدمکش داعش، به طور وحشیانه، شهید شد، اظهار نظر کرده و گفته است: «شهادت شهید حججی این مسئله را به ما گوشزد کرد که در مورد شهدا با معرفتتر باشیم، مخصوصاً در مورد شهدای مظلوم مدافع حرم».
محمد انصاری میافزاید: «شهدای مدافع حرم به خاطر امنیت کشور و دفاع از حرم میجنگند و برخی اوقات در مورد آنها کم لطفی میشود.» و بالاخره انصاری میگوید: «مهمتر از خون شهیدان، ادامه راه آنان است، ما باید علم شهدا را همیشه بالا نگه داریم...»
درباره کاری که شهدا و از جمله شهید سرفراز «محسن حججی» کردند، این قلم را نرسد، چیزی به رشته تحریر درآورد چون نه توانش هست و نه لیاقتش، حرفهای جوان خوش اخلاق فوتبالمان را بهانه کردیم تا بگوئیم، این مملکت هر چه دارد، از برکت خون شهیدان دارد.
امروز اگر امنیت و آسایشی هست، تا بنده قلمفرسایی کنم، تو مدیریت کنی، او فوتبال بازی کند و... همه در این دنیای پرآشوب و ناامن شده توسط حرامیان و دشمنان بشریت «زندگی» کنیم، برای آن است که مردان مرد، قهرمانان واقعی و جوانمردان بیادعا، اما باغیرت و بیتوقع، برای دفاع از امنیت و آسایش و حراست از شرف و ناموس این ملک و ملت سینه سپر کرده و سخاوتمندانه و شجاعانه به مرگ یورش میبرند... مردانگی و انصاف نیست، این تلاشها، ایثارها، شهادتها و... فراموش شود. مسلمانی و انسانی، نیست اجازه دهیم این علم غیرت و مردانگی روی زمین بیفتد و... هرگز نباید از یاد شهیدان و کاری که مجاهدان و رزمندگان انجام میدهند، غفلت کنیم، پرچم افراشته در دست آنها، زمانی همیشه و در همه جا در اهتزاز خواهد بود که هر کجا هستیم در مسیر و جهت آن عزیزان حرکت کنیم.
سخن را کوتاه کنیم، ورزش ما - مثل هر جا و عرصه دیگری- اگر میخواهد در مسیر تعالی و پیشرفت قرار بگیرد، در عرصههای فنی و فرهنگی، نقش و کارکرد خود را ایفا کند و به ملک و ملت و جوانان و بچههای این مردم خدمت کند، باید راه خود را از راه شهدا و هدف و آرمانهای آنان و همچنین روش و اخلاص و پاکبازی آنان جدا نکند... شعار نمیدهیم و انشاء هم نمینویسیم، ریشه درد و گرفتاریهای ورزش ما این است که به جای آرمانگرایی و جدیت در پیمودن مسیر منتهی به هدف، هرهری مسلکی و شلختگی و در خیلی جاها لاابالیگری را در پیش گرفته است و... بدون رودربایستی ریشه ایجاد چنین وضعیتی بیش از هر چیز و پیش از هر کس و هر کجا، در دیدگاه و روشهای «مدیریتی» ورزش است که... بارها درباره این درد نوشتهایم و... عمری باشد، باز هم خواهیم نوشت.