مبنای رابطه با دیگران(حکایت خوبان)
روزی امامکاظم(ع) از کنار مردی ژولیده عبور نمودند، و به او سلام کردند و نزد او نشستند و با او مدتی طولانی به گفتوگو پرداختند. امامکاظم(ع) به آن مرد فرمودند: من برای خدمتگزاری حاضرم، هرگونه کاری داری بگو انجام دهم!
یک نفر از اطرافیان به امامکاظم(ع) گفت: عجیب است! شما همنشین این شخص آلوده و ژولیده شدهاید و اکنون نیز میخواهید به او خدمت کنید؟
حقیقتا او سزاوار است که به شما خدمت کند. امامکاظم(ع) در پاسخ فرمودند: این شخص بندهای از بندگان خدا، و برادر دینی من و همسایهام در شهرهای خدا میباشد. پدر من و او حضرت آدم است و او بهترین پدران است، و دین اسلام ما را به همکاری دعوت کرده است. (1)
______________________
1- اعیان الشیعه، ج 2، ص 7