فقط این دو فوتبالیست مقصر نیستند...
سرویس ورزشی-
بازی کردن دو فوتبالیست ایرانی مقابل تیمی از رژیم جعلی و جنایتکار صهیونیستی در طول چند روز اخیر نقل محافل ورزشی و غیر ورزشی بوده است. بدون شک این اتفاق و بازی کردن این دو بازیکن سرتاپا محکوم است و باید با این بازیکنان برخورد قاطع و قانونی بشود و آنها باید در این باره به مراجع ذیربط پاسخگو باشند و مثلا این سؤال را پاسخ دهند که چرا در موقع انعقاد قرارداد با تیم یونانی، صریح و محکم نگفتهاند از بازی دربرابر چنین تیمی، چه در خانه و چه در بیرون از خانه، معذورند و...؟! چطور آنها پیراهن تیم ملی فوتبال ایران را میپوشند، اما به اعتقادات و ارزشها و آرمانهای ملی و انقلابی و فرهنگی آن پایبندی لازم را نشان نمیدهند و....؟
اما نکتهای که در اینجا باید از آن غفلت نکرد، این است که در بررسی و تحلیل چنین اتفاقاتی نباید یکجانبهنگری کرد و تک عاملی به موضوع نگریست. در این ماجرا فقط این دو بازیکن نیستند که باید پاسخگو باشند، بلکه خیلیهای دیگر که معمولا اینطور مواقع ژست حق به جانبی میگیرند باید جواب بدهند.
ضمن اینکه ما میدانیم این اولین بار نبود که این اتفاق میافتاد، بلکه چند سال پیش هم یکی دیگر از فوتبالیستهای شاغل در تیمی اروپایی (اتریش) عین همین عمل را انجام داد و... چند روزی مثل امروز دادوقال و سروصدا و هیاهو و... راه افتاد و بعد هم هیچ!
جامعهشناسان و متخصصان علوم انسانی و اجتماعی معتقدند در بررسی و تحلیل مسائل و پدیدههای اجتماعی همواره باید دو دسته عوامل را درنظر گرفت، علل قریب (نزدیک) و علل بعید (دور و دورتر)، ما در ماجرای پیش آمده فقط به علل و عوامل قریب و نزدیک که این دو بازیکن هستند پرداخته و بسنده کردهایم، اما از عوامل بعید و دورتر، یعنی عواملی که بازیکنان ما را به سوی خارج «هل» میدهند و لیگ داخلی را از اعتبار میاندازند، اصلا یادی نکردهایم.
مثلا نپرسیدهایم چرا کار به جایی رسیده که بازیکن فوتبال، برای ملیپوش شدن و حداقل دعوت شدن به اردوی تیم ملی، باید قید بازی در «لیگ داخلی» را بزند و به «لیگ خارجی» برود...؟
و... خلاصه اینکه باید بپرسیم، چه دست و دستهایی در فوتبال ما این «هدفگذاری غلط» را - که بارها خود ما در روزنامه کیهان درباره آن هشدار و تذکر داده است - حاکم کرده و به مسئولان ما تحمیل کرده...؟!
آری، در ماجرای رخ داده این دو بازیکن مقصرند، اما آنها فقط نیستند که مقصرند، بزرگترین مقصر، هدفگذاری غلط است که کمیتگرایی افراطی و نتیجه محوری دیوانهوار و بیتوجهی به ارزشهای اخلاقی و فرهنگی و اقتصادی از ملزومات آن است...