از هراره تا تهران - 4
رهبر معظم انقلاب در دوره ریاست جمهوری:
با زبان نرم نمیشود با ستمگران عالم سخن گفت
ادامه خطبههای نماز جمعه به امامت رهبر معظم انقلاب در دوره ریاست جمهوری ایشان:
«وَ اَنتٌم لِبعضِ ذِمَمِ آبائِکُم تَفزَعونَ» اما شماها که در مقابلِ پیمان الهی اینقدر بيتفاوت هستيد، اگر تعصبات جاهلي خودتان و پيمان هاي آبا و اجدادي خودتان از بين برود، داد و فرياد بهراه مياندازيد، «وَ ذِمَّـهًَْ رَسولِاللهِ مَحقورَهًٌْ وَ العُميُ وَ البُکمُ وَ الزَّمنَي فِي المَدائِنِ مُهمَلـَهًٌْ» عهد پيغمبر را شکستند، از بين بردند، مردمان فقير، مردمان مستضعف، کورها، و کر و لالها، و مردمان زمينگير در سرتاسر بلاد اسلامي افتادند، کسي به اينها اعتنا نميکند، فقرا رها شدهاند به حال خودشان، کسي از حق اينها دفاع نميکند، شما تمام اينها را رها کرديد، هيچ گونه اقدامي براي اينها نميکنيد و بيتفاوت درمقابلِ اين ظلم عظيمي که در دنيا دارد ميگذرد هستيد. «لا تُرحَمونَ» نه خودتان رحم ميکنيد، «وَ لا في مَنزِلَتِکُم تَعملونَ» نه آن منزلت و مقامي که به شما داده شده، بر طبق آن عمل ميکنيد، «وَ لا مَن عَمِلَ فيها تُعينونَ» و نه به کساني که دارند اقدام ميکنند، کمک ميکنيد، «وَ بِالاِدهانِ وَ المُصانَعـَهًِْ عِندَ الظَّلَمَـهًِْ تَأمَنونَ» و با همين تملقگوييهاي درمقابلِ ستمگران و قدرتها و قلدرها و گردنکلفتها کار را ميگذرانيد. عيناً همين وضعي که امروز بعضي از سران کشورهاي اسلامي و سران کشورهاي غيراسلاميِ مستضعف درمقابلِ آمريکا دارند، درمقابلِ قدرتهاي جهاني دارند. قلدريها آنها را ميترساند، حاضر نيستند درمقابلِ اين ظلم و ستم عالمگير هيچ گونه حرکتي از خودشان نشان بدهند. و همينطور بسياري از علما و روشنفکران و شعرا و خطبا و گويندگان دنياي اسلام که دارند اين وضع را تماشا ميکنند و مهر سکوت بر لبشان زدند و حرکتي انجام نميدهند؛ اين درس، خطاب به آنهاست.
بعد حسينبنعليعليهالسلام اين حقيقت را بيان ميکند که در راه رسيدن به ارزشهاي والا، در راه رسيدن به عدالت، در راه رسيدن به جامعة انساني، در راه ريشهکن کردن ظلم و تجاوز، بايد آزارها و سختيها را تحمل کرد. ظالمين مسلّحند، ظالمين مجهّزند، با نصيحت و به زبان نرم با ستمگران عالم نميشود حرف زد؛ بايد تحمل کنيد، بايد زحمتها را تحمل کنيد، شما تحمل کنيد تا يک جامعهاي، تا يک دنيايي، تا يک عده انسان محروم و مظلومي نجات پيدا کنند، تا دنيا آباد بشود. ميفرمايد «وَ لَو صَبرتُم عَلَي الاَذَي وَ تَحَمَّلتُمُ المَئونَـهًَْ في ذاتِ اللهِ کانَت اُمورُ اللهِ عَليکُم تَرِدُّ وَ عَنکُم تَصدُرُ وَ اِلَيکُم تَرجِعُ» اگر شما زحمات را تحمل ميکرديد، اگر به خودتان زحمت ميداديد، اگر حاضر ميشديد در راه خدا رنج و مصيبتها را تحمل کنيد، فداکاري کنيد، از رفاهها، نعمتهاي زودگذر، زندگيهاي حقيرانه و پست بگذريد، آن وقت کارها در دست شما قرار ميگرفت، شما ميشديد آن کساني که ادارة امور ملتها و دنيا را در دست ميداشتيد، حقيقت هم همين است. امروز آن کساني که در رأس کارها قرار دارند، مهرهاند، بازيچهاند، سياستهاي جهاني است که دارد ظلم ميکند، استکبار ميکند و آنها را در کشورهاي اسلامي، متأسفانه به بازي هم نميگيرند و اينها دلشان خوش است که يک چند صباحي با يک نعمتي و راحتي ميگذرانند و متمتّع ميشوند.
بعد باز در يک جايي ديگر ـ واقعاً چقدر شيواست و وقتي انسان اينها را ميبيند، ميفهمد که علت پيروزي ملت ما چه بود و ميفهمد که راز پيروزيِ ما در مقابلة با استکبار جهاني، در آينده چه چيزي خواهد بود. همين درس حسينبنعلي است، همين کاري است که امروز جوانهاي ما در سنگرها دارند ميکنند، بچههاي ما درمقابلِ فشار ظالمانه و متجاوزانة استکبار جهاني دارند مقاومت از خودشان نشان ميدهند، راز پيروزي آيندة ما هم همين است؛ تا حالا هم ـ ميفرمايد: «سَلَّطَهُم عَلَي ذلِکَ فِرارُکُم مِنَ المَوتِ وَ اِعجَابُکُم بِالحَياهًِْ الَّتي هِيَ مُفارَقَتُکُم» ايني که ستمگران بر ضعفا و ملتهاي مظلوم مسلط شدند، علتش اين است که شما از مرگي که يقيناً بهسراغ شما خواهد آمد، ميگريزيد، جاني که حتماً از شما جدا خواهد شد را حاضر نيستيد در راه اين ارزشهاي والا صرف کنيد.
راز ضعف ملتها همين است برادران و خواهران، راز اين ذلتي که امروز در دنياي اسلام سيطره پيدا کرده، همين است، راز باقي ماندن نظامهاي جباري مثل نظام صدام و مبارک و حسين اردني و ديگران و ديگران، در کشورهايشان همين است. اگر بهپا خيزند، اگر زحمتها و رنجها را قبول کنند، اگر از مرگ نترسند، اگر بهسراغ آن مرگي که بالاخره او بهسراغ انسان ميآيد، بروند، به خاطر اين ارزشهاي والا، يقيناً خواهند توانست ريشة ظلم را بکنند، همانطورکه تجربة ملت ماست که نشان ميدهد.
بعد که اين بيانات را اينجور تند و تيز، مثل شلاقي بر سر مخاطبين خودش حسينبن عليعليهالسلام وارد ميآورد، براي اينکه نشان بدهد که اين حرکت يک حرکت دنياطلبانه نيست، اين حرکت براي همين ارزشهاست، ديگر خطاب را از آنها برميگرداند، رو ميکند به آسمان، با خدا حرف ميزند، «اَللَّهُمَ اِنَّکَ تَعلَمُ اَنَّهُ لَم يَکُن ما کانَ مِنَّا مُنافِسَـهًًْ في سُلطانٍ وَ لَا التِماساً مِن فُضولِ الحُطامِ» خدايا تو ميداني که اين حرکت ما، اين قيام ما، اين مبارزة ما، اين مقابلة ما با ظلم و استکبار و ستم، براي اين نيست که به مقامي برسيم، براي اين نيست که براي خودمان چيزي درست کنيم، براي اين نيست که چند صباحي بيشتر متمتّع بشويم از اين زندگي زودگذر و کمارزش، بلکه براي اين است که «وَ لکِن لِنُريَ المَعالِمَ مِن دينِکَ و نُظهِرَ الاِصلاحَ في بِلادِکَ و يَأمَنَ المَظلومونَ مِن عِبادِکَ وَ يُعمَلَ بِفَرائِضِکَ وَ سُنَنِکَ و اَحکامِکَ» ما حرکت کرديم براي دفاع از مظلومين، براي حمايت از مستضعفين، براي عمل به دين، براي مستقر شدن نظام اسلامي؛ اين هدف حسينبنعليعليهالسلام است. اسلام را به عنوان يک نسخة شفابخش ملتها، که عدالت را ميتواند تأمين کند، زندگي حقيقي و انساني را ميتواند تأمين کند، انسان را به عروج معنوي ميتواند برساند، ميخواهند در جوامع حاکم کنند و اين ظلم و ستم را از جوامع بگيرند؛ اين درس حسينعليهالسلام است، اين پيام حسينبنعلي است. و حقاً و انصافاً، اين درس، يک درس زنده است و امروز، دنيا همانطورکه گفتم، به آن احتياج دارد، خود ما هم احتياج داريم.
ما هم در مقابلة با استکبار جهاني، اين درس را بايد همواره تکرار کنيم، اين يک درس فراموش نشدني است. شهداي عزيز ما در طول انقلاب و در طول جنگ تحميلي، ببينيد اين انقلاب را به کجا رساندند، ببينيد اين جمهوري اسلامي را، اين ملت را به چه عزتي رساندند، کي کرد؟ همان فداکاران، همان جاننثاران، همين خونهاي پاک، همين شهداي عزيز، همين شاگردان باوفاي حسينبنعلي. ما هم بايد آرزو کنيم که همينطور شاگرد باوفا و درسآموزي باشيم. اين حرکت بايد ادامه پيدا کند تا به فضل الهي، ريشة استکبار و ظلم کنده بشود. و حسينبنعلي اين درس را عملاً به ما داد، فقط قولاً هم نداد؛ ماجراي عاشورا و آن صحنة عظيم فاجعهآميز و آن شهامتها و آن مصيبتها، همه نمونههاي عملي است. ايني که من بيايم بگويم راه بيفتيد، خودم بنشينم، اين کار نيست. رهبري که خود او حرکت نکند، رهبر نيست. اگر در آن روزي که اين حرکت عظيم شروع شد، امام ما ميرفت يک گوشهاي مينشست، نصيحت ميکرد و خودش را در معرض خطر قرار نميداد، بدانيد که اين حرکت راه نميافتاد. اول خود امام عزيز ما و رهبر ما وارد ميدان شد، هنوز هيچ کس از اين مردم وارد ميدان نبود، هنوز اين امواج حرکت نکرده بود، آن روزي که در قم، در پايگاه قيام و روحانيت، به پيروي از حسينبنعلي، امام عزيز ما فرمود: «من قلبم براي سرنيزههاي شما آماده است، اما براي قبول حرفهاي زور شما آماده نيست»؛ ايستاد، بزرگ ترين خطرها را بهجان خريد و در معرض مرگ قطعي و حتمي قرار داد خودش را، و جان خودش را در معرض نثار قرار داد. البته خداي متعال اين ذخيرة خودش را حفظ کرد براي ما، واِلّا يقيناً آنها تصميم قطعي داشتند بر اينکه اين شخصيت عظيم را از جهان اسلام و از ملت ايران بگيرند که تا همين امروز هم استکبار جهاني همين نيت را دارد و آن روز هم از اول انقلاب و حرکت در سال 1341 همين تصميم را داشتند. لذا ساليان دراز امام عزيز ما رنج زندان و تبعيد و مشکلات فراوان ديگر و دادن فرزند و ديگر چيزها را تحمل کرد؛ حسينبنعلي اينجور وارد ميدان شد.
البته فداکاريهايي که در طول تاريخ شده، قابل مقايسة با فداکاري امام حسين نيست، امروز هم هنوز ما آن نقطة اوج ايثاري را که در کربلا ديديم، در هيچ جاي دنيا و جامعة خودمان مشاهده نميکنيم؛ که اينجا بحث جداگانهاي دارد، شايد من يک وقتي هم اشاره کرده باشم. فداکاران ما، شهداي ما از شهداي زمان پيغمبر، در مواردي فداکارترند و خانوادهها در مواردي از آنها شجاعتر و ايثارگرترند، اما مسئلة عاشورا يک مسئلة ديگري است و حادثة کربلا يک حادثة استثنايي است و هيچ حرکتي شبيه اين حرکت نيست، که خب شرح اين ماجرا را بهتفصيل شنيديد.