گزیدهای از رازهای دهه شصت -بخش پایانی
رنجنامة یادگار امام از همراهی برخی با لیبرالها
مرتضی صفار هرندی
تودهايها همچنين به يك دستهبندي جعلي در بين نيروهاي خط امامي (حجتيهاي و غيرحجتيهاي) به شدت علاقهمند بودند. شايد به همين دليل بود كه رئيسجمهور وقت (حضرت آيتالله سيدعلي خامنهاي) با به جان خريدن تهمتها، در مقابل اين دستهبندي ايستادند. ايشان به صراحت فرموده بودند:
به نظر من در ميان افرادي كه در انجمن حجتيه هستند عناصر انقلابي، مؤمن، صادق، دلسوز براي انقلاب، مؤمن به امام و ولايتفقيه و در خدمت كشور پيدا ميشوند. همچنان كه افرادي منفي، بدبين، كمفهم، بياعتقاد و در حال نقزدن و اعتراض هم پيدا
ميشوند.
اين سخن آيتالله خامنهاي در واقع نشاندهنده تمايل به جذب افرادي از انجمن حجتيه بود كه به تدريج در حال فاصله گرفتن از اين تشكيلات و نظرات رهبري آن بودند. البته رهبري انجمن حجتيه همواره مسيري غير از راه ترسيم شده از سوي حضرت امام(ره) را ميرفت.
نامه 6 فروردين، رنجنامه و باقي قضايا
ارديبهشت ماه 1368 زماني كه «رنجنامه مرحوم حجتالاسلام والمسلمين حاج سيداحمد خميني» در مطبوعات منتشر شد، بسياري از دلها شكست! پس از آگاه شدن مردم از جفاي چندين ساله يك يار ديرين انقلاب با امام، لحن مرحوم حاج سيداحمد خميني نشان ميداد كه موضوع آقاي منتظري پيچيدهتر از چيزي است كه در نامه (8/1/68) امام به آقاي منتظري به آن اشاره شده بود.
اين نامه در واقع در اثر اصرار و التماس ياران امام جايگزين نامه (6/1/68) شده بود. بايستي قريب يك دهه از رحلت امام ميگذشت تا ادامه عملكرد غلط آقاي منتظري، بزرگان نظام و نيز مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني را به نظر آن راحل عظيمالشأن درباره لزوم انتشار نامه 6/1/68 متقاعد سازد. اين نامه حاوي حقايق تكان دهندهاي درباره منتظري بود:
از آنجايي كه شما اين كشور و انقلاب اسلامي عزيز و مردم مسلمان ايران را پس از من به ليبرالها و از كانال آنها به منافقين ميسپاريد، صلاحيت و مشروعيت رهبري آينده نظام را از دست دادهايد...، مطالبي كه ميگفتيد ديكته شده منافقين بود، معتقديد منافقين و ليبرالها بايد بر كشور حكومت كنند.
امام در همين نامه خطاب به منتظري پيشبيني كرده بودند:
شما مشغول نوشتن چيزهايي ميشويد كه آخرتتان را خرابتر ميكند.
سادهلوح بودن و سريعاً تحريك شدن، خيانت بزرگ به خونهاي پاك شهدا از طريق نامهها و سخنرانيهاي منافقين كه به وسيله او و از رسانههاي گروهي به مردم ميرسيد و لزوم اعتراف او به اشتباه و گناه براي اينكه در قعر جهنم نسوزد، دقيقاً تعابيري بود كه امام در اين نامه درباره منتظري به كار برده بودند. فراز پاياني اين نامه امام بسيار دردناك بود:
از خدا ميخواهم كه به پدر پير مردم عزيز ايران صبر و تحمل عطا فرمايد و او را بخشيده و از اين دنيا ببرد تا طعم تلخ خيانت دوستان را بيش از اين نچشد.
بسياري از عوام و حتي خواص كه در جريان اين نامه قرار نگرفته بودند، شايد از لحن تند رنجنامه مرحوم حاج سيداحمدخميني متعجب و حتي گلايهمند شدند، اما واقعيت رفتار لجاجتآميز و چندين ساله منتظري با امام، فرجامي جز نامه حزنآور 6/1/68 امام(ره) و رنجنامه مرحوم حاج سيداحمد خميني نميتوانست داشته باشد.
همسويي انتقادهاي منتظري با ليبرالها در سال پاياني دفاع مقدس، بازگويي ادعاهاي ليبرالها در مواردي مثل قتل دكتركاظم سامي و نيز اعدام گروه معدودي از منافقين (كه همزمان با تجاوز نيروهاي منافقين به شهر اسلامآباد غرب قصد شورش در زندان را داشتند) و به تعبير حضرت امام به «آلاف والوف [هزاران] رساندن» اين تعداد معدود، گواه روشني بر ارتباط مستمر و اثرگذار ليبرالها با منتظري بود. مردم در اين ميانه فقط شاهد لحن انتقادي منتظري بودند كه صداوسيما به دليل عنوان قائم مقام رهبري و بهرغم تعارض آشكار آن با منويات حضرت امام، مجبور به پخش آن بود و كمترين حذف آن با عكسالعمل غوغاسالارانه وي مواجه ميشد. لذا بسياري از مردم و حتي خواص متوجه نشدند كه مخاطب اين سخن امام در پيام به روحانيون، مراجع، مدرسين و طلاب در سوم اسفند 1367 كسي جز منتظري نبوده است:
نبايد براي رضايت چند ليبرال خود فروخته در اظهار نظرها و ابراز عقيدهها به گونهاي غلط عمل كنيم كه حزبالله عزيز احساس كند جمهوري اسلامي دارد از مواضع اصولياش عدول ميكند. تحليل اين مطلب كه جمهوري اسلامي ايران چيزي به دست نياورده و ناموفق بوده است آيا به سستي نظام و سلب اعتماد مردم منجر نميشود؟
منتظري در سخنراني بهمن ماه 1367 در دفاع از همنشيني خود با ليبرالها از آنان با عنوان «عقلاي قوم» ياد كرده بود. امام در همين پيام تصريح كرده بودند:
من به طلاب عزيز هشدار ميدهم كه علاوه براينكه بايد مواظب القائات روحاني نماها و مقدس مآبها باشند، از تجربه تلخ روي كارآمدن انقلابينماها و به ظاهر عقلاي قوم كه هرگز با اصول و اهداف روحانيت آشتي نكردهاند، عبرت بگيرند كه مبادا گذشته تفكر و خيانت آنان فراموش و دلسوزيهاي بيمورد و ساده انديشانه سبب مراجعت آنان به پستهاي كليدي و سرنوشتساز نظام شود.
اما پافشاري منتظري بر مقابله با نظر صائب امام در اين مورد، امام راحل را واداشت در پيام به مهاجرين جنگ تحميلي نيز چنين بنگارند:
نفوذيها بارها اعلام كردهاند كه حرف خود را از دهان سادهانديشان موجه ميزنند... ما بايد دشمن سرسخت كساني باشيم كه پرونده همكاري آنان با آمريكا از لانهجاسوسي بيرون آمد. ما بايد تمام عشقمان به خدا باشد نه تاريخ، كساني كه از منافقين و ليبرالها دفاع ميكنند پيش ملت عزيز و شهيد داده ما راهي ندارند. اگر ايادي بيگانه و ناآگاهان گول خورده كه بدون توجه، بلندگوي ديگران شدهاند از اين حركات دست برندارند مردم آنها را بدون هيچگونه گذشتي طرد خواهند كرد.
به اين ترتيب پيوند با ليبرالها و بهطور مشخص نهضت آزادي، موضوع نهايي عزل كسي بود كه عنوان قائم مقامي رهبري بر وي نهاده شده بود و آنچه در سالهاي بعد، به شكلگيري ائتلاف نهضت آزادي با برخي از عناصر خط امامي سابق منجر شد، داراي ريشههاي مشترك با رفتارهايي بود كه آن گونه باعث نگراني حضرت امام در واپسين هفتههاي عمر پر بركتش شده بود. بيجهت نبود كه قدرت يافتن برخي از جريانهاي سياسي پس از سال 1376 ميدان داري همزمان باند مهدي هاشمي و نهضت آزادي را به دنبال داشت. «ائتلاف اصلاح طلبان» پس از پايان دوران حاكميت خود در اواخر دهه 1380 به صراحت اعلام كرد كه آماده ائتلاف با نهضت آزادي در صورت همراهي با نظرات سيد محمّد خاتمي است و اين درحالي بود كه اين جريان سياسي در موضعگيريهاي خود بازگشت به «خط امام» را در صدر عناوين تبليغات سياسي خود قرارداده بود. بدين سان، معلوم نبود چگونه ميتوان با داشتن داعيه خط امامي، با گروهي همراه شد كه حضرت امام در نامه 6/1/68 -يعني فقط دو ماه و هشت روز قبل از رحلت- به منتظري درباره آنها تصريح كرده بودند:
سخت معتقدم كه آنان به چيزي كمتر از انحراف انقلاب از تمام اصولش و حركت به سوي آمريكاي جهانخوار قناعت نميكنند... تا من هستم نخواهم گذاشت حكومت به دست ليبرالها بيفتد.
ظاهر قضيه اين است كه منتظري پس از اطلاع از نامه (6/1/68) برخلاف موضعگيريهاي قبلي، خود را ملزم به اطاعت و اجراي دستورات امام دانست و از «مرتفع كردن ضعف و اشتباهها، با رهبريهاي حضرت امام»، سخن به ميان آورد اما اين سؤال وجود داشت كه چرا يادگار امام بهرغم اين موضعگيري منتظري، رنجنامه را انتشار داد. منتظري به دنبال تبادل نامههاي ششم تا هشتم فروردين و پس از آنكه با اقداماتي مثل كاستن از نيروهاي حفاظت بيت خود موافقت نمود، به ناگاه تهديد كرد كه اگر اين اقدامات انجام شود، در پيام به مردم از در خطر بودن جانش شكايت خواهد كرد!
هادي هاشمي داماد وي نيز در گفتوگو با مرحوم حاج سيداحمد خميني خواستار ادامه پخش دروس منتظري از راديو، ادامه كار هيئت استفتا و ادامه فعاليت خودش ـ كه حتي مهدي هاشمي به توطئهگرياش شهادت داده بود ـ شد. اين قرائن نشان ميداد، فتنه جويان پيرامون منتظري، كماكان نقشههاي گذشته را در سردارند. اين نقشهها چه بود؟ به عقيده مرحوم حاج سيد احمد خميني، آنها با باور به طولاني نشدن عمر امام، براي پس از آن بزرگمرد، قصد داشتند با استفاده از رسانههاي بيگانه و سياستهاي خارجي ابتدا با معرفي چهرهاي خشن از امام و بيان متفاوت بودن منتظري با امام از اين حيث، وي را بهطور كامل از نظام جداكنند و سپس با كشتن او ومعرفي طرفداران امام به عنوان عامل آن، زمينه را براي يك آشوب دامنهدار در كشور آماده سازند.
خميني بزرگ به ملكوت اعلي پيوست، ولي آنچه پس ازآن رخ داد با آمال شياطين، فاصلهاي از زمين تا آسمان داشت. رهبرمحبوب امت اسلامي در وصيتنامهاش اين اطمينان را داده بود كه با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا به ديار ابدي سفر ميكند.