نگاهی تطبیقی به بحرانهای کریمه و کوزوو
اشره:
امروزه بحران کریمه به یکی از مهمترین رویدادهای بینالمللی بهویژه میان شرق و غرب و به محلی برای تقابل میان این دو رقیب دیرینه تبدیل شده است. تا بدین حد که برخی تحلیلگران از آن بهعنوان «جنگ سرد دوم» نیز یاد کردهاند، همانگونه که بحران کوزوو در زمان خود به مهمترین رویداد تبدیل شده بود و این جنگ همچنان ادامه دارد.
ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در اولین واکنش خود به جداییطلبی جمهوری کریمه، با استناد به مسئله کوزوو گفت: همه شهروندان اوکراین در هر کجا زندگی میکنند، بایستی این حق را داشته باشند که درمورد آینده خود تصمیم بگیرند.وی ادامه داد، اگر آلبانی تباران کوزوو حق داشتند به «اصل خود تصمیمی» استدلال نمایند و این اصل در بسیاری از دیگر نقاط جهان اعمال گردد، بدین معناست که هیچکس اصل خود تصمیمی را باطل نکرده و منکر آن نشده است.
پوتین با استناد به این استدلالها از یکسو ضمن گوشزد کردن اعمال استانداردهای دوگانه در جهان بهویژه از سوی غرب و خاصه آمریکا، تلاش کرد بهنوعی انتقام کوزوو را از غرب بگیرد و تأکید کند که روسیه قصد توسعهطلبی ندارد و اقدامی بیش از آنچه غرب درقبال کوزوو انجام داده، اتخاذ نمیکند.از سوی دیگر وی خواست به غرب تفهیم نماید که یا به حقوق بینالملل در همه جا احترام بگذارد و یا اگر مسیر تشویق و ترغیب تجزیهطلبی را در پیش گیرد، سایرین نیز چنین کاری خواهند کرد. با عنایت به مقدمه کوتاه فوق، آیا دو بحران کوزوو و کریمه، موضوعی هستند که با هم قابل مقایسه باشند یا این دو، موضوعی مجزا بوده و با هم قابل مقایسه نیستند؟ بررسی مقایسهای این دو بحران در ابعاد مختلف میتواند پاسخگوی سوال فوقالذکر باشد.
از لحاظ تاریخی، روسها حضور خود در کریمه را از قرن 18 میلادی توسعه دادند و پایگاه دریایی خود در کریمه را در سال 1783 تاسیس کردند. جمهوری خودمختار کریمه، شبهجزیرهای در شمال ساحل دریای سیاه است. از نظر سیاسی تا چند ماه قبل کریمه، بهعنوان بخشی از خاک اوکراین، و منطقهای خودمختار محسوب میشد که جدا از حکومت اوکراین دارای مجلس و دولتی مستقل بود.
البته کریمه تا حدود 60 سال قبل یعنی تا سال 1954 بخشی از روسیه بوده و در زمان حکومت شوروی سابق توسط نیکیتا خروشچف به اوکراین هدیه شد. درحالحاضر بیش از 60 درصد جمعیت دو میلیون نفری آن را روستبارها تشکیل میدهند.
بهدنبال چند ماه کشمکش داخلی در اوکراین و نهایتا با سقوط رئیس جمهور قانونی این کشور، شبهجزیره کریمه و مردم آن و همچنین ساختارهای دولتی خواستار جدایی از کریمه و اعلام استقلال و الحاق به روسیه شدند که سرانجام با برگزاری همهپرسی در کریمه با هدف پیوستن به روسیه در 16 مارس 2014 بالغ بر 96.77درصد مردم به الحاق این شبهجزیره به روسیه رأی مثبت دادند.
ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه نیز در روز 18 مارس پس از رأی مثبت مردم کریمه و درخواست دولتمردان جمهوری خودمختار کریمه برای الحاق این منطقه به فدراسیون، رسما سند الحاق کریمه به روسیه را امضا کرد و کریمه را جزء جداییناپذیر روسیه خواند و در حکم دیگری بهرسمیت شناختن استقلال جمهوری کریمه را امضا کرد. با اعلام استقلال کریمه مقامات این جمهوری خواهان شناسایی استقلالشان توسط سازمان ملل متحد و پیوستن به روسیه شدند.
کوزوو نیز از لحاظ تاریخی زمانی تحت استیلای تزارهای بلغاری و امپراطوری روم شرقی (بیزانس) و از سال 1216 به بعد تا سال 1389 تحت سلطه صربستان قرار داشت. با ورود امپراطوری عثمانی به بالکان و تصرف کوزوو، این منطقه تا سال 1878 تحت سلطه ترکهای عثمانی تحت عنوان ولایت کوزوو در بخش آلبانی نشین عثمانی باقیماند.
با اعلام استقلال آلبانی طی جنگهای بالکان(1913ـ 1912) آلبانی تبارهای کوزوو خواستار بازگشت به هویت خود شدند که در سال 1941 به آن پیوستند ولی با تأسیس یوگسلاوی سابق در سال 1945 به رهبری مارشال تیتو و در قانون اساسی 1963 جمهوری فدرال یوگسلاوی، منطقه کوزوو بهعنوان یک استان خودمختار با اختیارات محدود شناخته شد.
با مرگ مارشال تیتو در سال 1980 اعتراضات و تظاهرات گسترده در کوزوو آغاز و طی آن آلبانی تبارهای کوزوو خواستار اعلام جمهوری با حق و حقوق مشابه شش جمهوری دیگر تشکیلدهنده یوگسلاوی سابق شدند. با تشدید موج استقلالخواهی کشورهای تابعه یوگسلاوی سابق و کوزوو اسلوبودان میلوشویچ رئیس جمهور وقت صربستان «خودمختاری محدود» کوزوو را نیز در سال 1989 لغو نمود.بعد از حدود 9 سال رایزنی سیاسی و شکست طرحهای مختلف سیاسی نهایتا پارلمان کوزوو با حمایتهای کشورهای غربی و بهویژه آمریکا در فوریه 2008 (بهمن 1386) استقلال یکجانبه کوزوو را اعلام کرد که تاکنون 108 کشور جهان استقلال آن را شناسایی کردهاند.
از بعد استراتژیکی و ژئوپلیتیکی، شبهجزیره کریمه در حاشیه دریای سیاه از اهمیت استراتژیکی برای روسیه و حتی غرب برخوردار است. اوکراین، بهویژه شبهجزیره کریمه از نظر موقعیت جغرافیایی در دریای سیاه و منطقه اوراسیا یعنی حدفاصل بین اروپا و آسیا موقعیت منحصربهفردی دارد.
با نگاهی به موقعیت اوکراین و کریمه در نقشه جهان، میتوان گفت هر قدرتی بر این منطقه مسلط باشد میتواند «سلطان دریای سیاه» در منطقه اوراسیا باشد. مکیندر جغرافیدان مشهور از این منطقه بهعنوان «هارتلند» جهان و اسپایکمن جغرافیدان دیگر نیز حاشیههای اوراسیا را «ریملند» مینامد که تسلط بر آنها به معنای تسلط بر قلب جهان است.
کوزوو نیز از بعد استراتژیکی در نقطهای از منطقه مهم و استراتژیک بالکان واقع شده است که از شرق به دریای سیاه و اژه، از غرب به دریای آدریاتیک و از جنوب به دریای مدیترانه یعنی از سه جهت به دریا و آبراههای مهم جهانی محدود شده است.بالکان نیز همانند اوکراین بهدلیل اهمیت و موقعیت ژئوپلیتیکی همواره موضوعی جهانی و بینالمللی و همواره محل تقابل قدرتهای بزرگ بوده است و بحران کوزوو نیز طی دهههای گذشته این منطقه و کوزوو را ذاتا به موضوعی بینالمللی تبدیل کرده است.
از بعد نظامی و امنیتی اینکه در هر دو منطقه خودمختار، دو پایگاه نظامی خارجی مستقر است که پایگاه بوندستیل آمریکا در کوزوو و پایگاه دریایی روسیه در سواستوپل کریمه قرار دارد. بوندستیل به آمریکا این اجازه را میدهد که حوزه گستردهای از مدیترانه و خاورمیانه، شمال آفریقا و قفقاز و همچنین مسیر عبور انرژی از منطقه دریای خزر و آسیای مرکزی را تحت کنترل قرار دهد.
اهمیت پایگاه دریای روسیه در سواستوپل نیز به آن دلیل است که امکان دسترسی سریع روسیه به شرق مدیترانه، بالکان و خاورمیانه را برای کشتیهای روسی فراهم میکند. مهمترین ناوگان نظامی دریایی و هوایی روسیه با امکانات نظامی گسترده در بندر سواستوپل و درکنار همین شبهجزیره قرار دارد.
به عبارتی این بندر و پایگاه، شریان حیاتی برای امنیت روسیه محسوب میشوند. لذا کریمه در سال 1991 میلادی و بعد از استقلال اوکراین از اتحاد جماهیر شوروی، از بعد امینتی و نظامی از اهمیت ویژهای برای روسیه برخوردار شد.
روسها علاوه بر این، به حمایت از اتباع روس و درخواست دولت میزبان و همچنین اصل دمکراسیخواهی که بهنوعی از جمله محورهای راهبردی غرب در ملتسازی و تجزیه کشورها بهشمار میآید نیز استناد میکنند.
غربیها هم علاوه بر استناد به اصل تمامیت ارضی، مجوز اعمال صلاحیت دیوان در قضیه کوزوو و عدم الحاق آن به کشور دیگر را از دیگر استدلالات خود برمیشمرند. در پاسخ به این ادعای غرب، برخی تأکید میکنند، از نقطهنظر حقوقی زمانیکه دیوان بینالمللی دادگستری در رأی سال 2010 خود بر اعلام استقلال کوزوو از صربستان مهر تأیید زد، بهنوعی استمرار چنین رویهای را نیز تأیید کرد و این اقدام دیوان مورد حمایت گسترده غربیها قرار داشت.
در آن زمان، دولتهای غربی بودند که به کمک کوزوو رفتند و اکنون مقامهای روسیه همان راهی را میروند که کشورهای غربی در آن زمان رفتند. پارلمان کوزوو رأی به اعلام استقلال یکجانبه آن داد و پارلمان کریمه هم بههمین شیوه عمل کرد.
لذا همان سناریوی وضعیت کوزوو اینبار بهنفع روسها در کریمه رقم خورد. یا برخی در پاسخ به ادعاهای غرب درخصوص نقض حقوق بینالملل، این سوال را مطرح میکنند مگر زمانیکه ناتو با حمایت غرب به صربها در کوزوو در سال 1999 حمله کرد و حقوق بشر را بر اصل حاکمیت و حقوق بینالملل ترجیح داد، این حقوق دفن نگردید؟
آیا زمانیکه همین کشورها در سال 2008 استقلال کوزوو را برسمیت شناختند، حقوق بینالملل زیر پا گذاشته نشد؟ چگونه در جایی مثل اوکراین و گرجستان حاکمیت حقوق بینالملل اعتبار دارد ولی در جایی دیگر مثل حاکمیت یوگسلاوی و یا صربستان اعتبار ندارد؟. آیا این چیزی غیراستانداردهای دوگانه است؟
جمع بندی
از ویژگیهای دورانگذار و انتقالی در نظام بینالملل، عدم وجود ساختار بینالمللی مشخص، وجود بیثباتی و ناامنی، قدرتطلبی و فزونطلبی قدرتها و بازیگران مهم جهانی برای افزایش قدرت و نهایتا تثبیت قدرت خود است.
درهمینراستا برخی مناطق مهم و استراتژیک جهانی در دوره انتقالی کنونی، میتوانند به آوردگاه و محل تقابل قدرتهای بزرگ که داعیه جهانی و رهبری جهان را دارند و بهدنبال تثبیت قدرت خود هستند، تبدیل شود. مناطق خودمختار میتوانند، یکی از اهرمهای طرفین منازعه در دوره کنونی باشند.
کوزوو و کریمه یکی از نمونههای مزبور هستند. کما اینکه در بحران اوستیای جنوبی نیز قبلا چنین تجربهای تکرار شده بود. امروزه اوکراین نیز بعد از 160 سال مجددا آوردگاه تقابل غرب و شرق (روسیه) شده است. شاید اقدام روسیه درقبال موضوع کریمه از نظر سیاسی و معادلات بینالمللی صحیح باشد ولی از نظر حقوقی جای اما و اگر بسیار است، کما اینکه اقدامات غرب درقبال کوزوو نیز از بعد حقوقی جای اما و اگر بسیار دارد.بهعبارت دیگر، بیش از آنکه بخواهیم تحولات اوکراین و نقش روسیه و همچنین تحولات کوزوو و نقش غرب و بهویژه آمریکا در آن را از زاویه حقوقی بنگریم، باید بیشتر درقالب نظریههای سیاسی و مناسبات بینالمللی و همچنین برپایه قدرت نگریست؛ چرا که اقدام روسیه بهنوعی واکنشی به اقدامات غرب درقبال موضوع کوزوو بود و اظهارات مقامات ارشد روس از جمله لاوروف وزیر خارجه روسیه مبنیبر اینکه اگر کوزوو موردی ویژه بود، کریمه نیز باید ویژه باشد، برهمین استدلال استوار است.
منبع: فارس