kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۷۵۷۵
تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱۳۹۶ - ۱۷:۴۵

چالش روزآمدی درموسیقی دفاع مقدس-بخش نخست


مصطفی محدثی خراسانی
هنر دفاع مقدس اگرچه در يك نگاه و تقسيم‌بندي كلي، شاخه اي از هنر مقاومت است، هنر مقاومتي كه در طول تاريخ شكوهمند ادب فارسي همواره با جلوه‌هاي گوناگونش حضوري نقش‌آفرين و تأثيرگذار داشته است، اما شدت و عمق فرهنگ دفاع مقدس به حدي بود كه هنر دفاع مقدس توانست تمامي جلوه‌هاي ديگر هنر مقاومت را در طول تاريخ هنر این مرز و بوم تحت‌الشعاع قرار دهد و خود تبديل به هنر مقاومت ایران زمین شود و در همین راستا اگر چه به شکل معمول هنر دفاع مقدس بخشی از هنر انقلاب اسلامی است اما از آنجا که هشت سال از سال‌های طلائی هنر پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کوران دفاع مقدس گذشت و درست در همین سال‌ها هنرمندان برآمده ازارزش‌های انقلاب اسلامی در اوج‏ جوشش و کوشش خویش قرار داشتند، بسیاری از آرمان‌ها و مضامین انقلاب اسلامی هم در هنر دفاع مقدس مجال تجلی یافت، به گونه‌ای که امروز نمی‌توان بین هنر انقلاب و هنر دفاع مقدس تفکیک قائل شد و به واقع که هنر انقلاب همان هنر دفاع مقدس است.
کانی‌مانگا، دیده‌بان، عقاب، پرواز در شب، کرکوک،
حمله به اچ3
اینها بخشی از فهرست بلند بالای فیلم‌هایی است که تصویری از دفاع مقدس به دست می‌دهند که قطعا با تصویری که فیلم‌هایی چون: «عروسی خوبان، آژانس شیشه‌ای، ازکرخه تا راین و...» به ما نشان می‌دهند متفاوت است و نیز متفاوت‌تر با تصویری که در فیلم‌هایی چون: «لیلی با من است، اخراجی‌ها و...» ازدفاع مقدس می‌بینیم.
با این حال تمامی این فیلم‌های به ظاهر متفاوت باهم، در گونه سینمای دفاع مقدس تعریف می‌شوند که هر کدام با رویکردی خاص به این مقوله نظر داشته‌اند.
شعر، سینما و موسیقی، سه شاخه هنری هستند که نسبت به سایر هنرها؛ نقش و سهم عمده‌تری دررسالت فرهنگ‌سازی و انتقال آن در حوزه دفاع مقدس برعهده داشته و دارند و طبیعی ست که متناسب با تحولات و جلوه‌های تازه این فرهنگ، آنها نیز چه به لحاظ شکلی و چه محتوایی منعطف بوده وبا پذیرش تحولات، به روز شوند.
فرض ما براین است که این انعطاف، تحول و روزآمدی دراین سه شاخه به یک اندازه نبوده و بخصوص، موسیقی در این ماراتن تحول از کارنامه موفقی برخوردار نبوده است.
شعر دفاع مقدس خود رزمنده‌اي بود كه با تمام وجود گام در طريق پاكبازي نهاده بود، رزمنده‌اي كه به تعبير شادروان دكتر سيد حسن حسيني، مدال و نشان سرفرازي و افتخارش، زخم‌هاي گلگوني بود كه در راه عشق برداشته بود و باز به تعبير همان بزرگمرد شعر دفاع مقدس رزمنده‌اي بود كه در پيش چشمان حيرت‌زده دنيا حيثيت مرگ را به بازي گرفته بود:‏
كس چون تو طريق پاكبازي نگرفت
با زخم نشان سرفرازي نگرفت
زين پيش دلاورا كسي چون تو شگفت
حيثيت مرگ را به بازي نگرفت
امروز برحسب ظاهر جنگ تمام شده است و جبهه‌اي نيست كه در آن رزمنده‌اي سنگر گرفته باشد، بجنگد، بايستد، زخم بردارد، بكشد و به شهادت برسد. اما اگر نگاه نافذي باشد و از سطح ماجرا به شطح آن سير كند خواهد ديد كه فرهنگ دفاع مقدس و رزمندگانش حضور دارند و دست از آرمان‌هاي مقدسشان برنداشته‌‌اند و در سنگرهاي ديگري به مقاومت خويش ادامه مي‌دهند و طبيعي است هنر دفاع مقدس كه همان رزمنده است نيز حضور داشته باشد و با جلوه‌ها و مصاديق ديگري به نقش‌آفريني خويش ادامه دهد؛ پس همان گونه كه خود دفاع مقدس با همان آرمان‌ها تغيير سنگر داده است، هنر دفاع مقدس را نيز با همان آرمان‌ها بايد در حوزه‌ها و جلوه‌هاي تازه‌اش جست‌وجو كنيم و انتظار نداشته باشيم هنر دفاع مقدس امروز نيز عینا همان فرم و محتوای و تعابير و تصاويري باشد كه در زمان جنگ معمول و مرسوم بود. امروز نه تنها شعر‌هایی که موضع اصلاح‌گرایانه درمسائل و معضلات اجتماعی دارد و به دنبال گسترش عدالت است ادامه همان جریان هنردفاع مقدس باید تلقی شود که چه بسا اثری هنری با تمی  حتی عاشقانه بتواند در تاویل خویش به همان فرهنگ شهادت و ایثار که موجد هنر دفاع مقدس بود برسد، این رباعی ظاهری عاشقانه دارد:
من با تو به شعر ناب تبدیل شدم
جاری شدم و به آب تبدیل شدم
مهر تو به آسمان کشیدم از خاک
تا آنکه به آفتاب تبدیل شدم
اما معشوق در این رباعی چه جایگاه و شانی دارد و عاشق از او چه بهره‌ای برده است؟ معشوق کسی است که مهر او عاشق را از خاک به افلاک کشیده و او را به آفتاب تبدیل کرده است. من بر این باورم که این رباعی متاثر از همان فرهنگ شهادت و ایثار است و عشق همان عشقی است که در دوران دفاع مقدس جوان‌های رزمنده را به ملکوت جبهه‌ها می‌کشاند و آنها را تبدیل به پاره‌های نور کرده بود، و چنین است که به نظر می‌رسد به تعریف تازه‌ای از هنر دفاع مقدس نیازمندیم، باز تعریفی تا جلوه‌های تازه هنری که متاثر از فرهنگ ایثار و شهادت است بتواند در این تعریف جایگاه خود را بیابد.

سيد حسن حسيني در كوران جنگ تحميلي سروده بود:
مي‌روم مادر كه اينك كربلا مي‌خواندم

از ديار دوست يار آشنا مي‌خواندم
مهلت چون و چرايي نيست مادر الوداع
زآنكه آن جانانه بي‌چون و چرا مي‌خواندم
واي من گر در طريق عشق كوتاهي كنم
خاصه وقتي يار با بانگ رسا مي‌خواندم

ذوالجناح رزم را گاه سحر زين مي‌كنم
مي‌روم آنجا كه ناي نينوا مي‌خواندم
........

جنگ كه تمام شد اين مثنوي زمزمه‌اش بود:

بيا عاشقي را رعايت كنيم
ز ياران عاشق حكايت كنيم

از آنها كه خونين سفر كرده‌اند  
سفر بر مدار خطر كرده‌اند
از آنها كه خورشيد فريادشان
 دميد از گلوي سحرزادشان

عزاي كهنسال را عيد كرد   
شب تيره را غرق خورشيد كرد

از آنها كه پيمانه لا زدند  
 دل عاشقي را به دريا زدند

بيا با گل لاله بيعت كنيم  
که آلاله‌ها را حمايت كنيم

حمايت ز گلها گل‌ افشاندن است
هم‌آواز با باغبان خواندن است
يك دهه پس از جنگ خروش برآورد:
ماجرا اين است كم‌كم كميت بالا گرفت
جاي ارزش‌هاي ما را عرضه كالا گرفت

احترام يا علی در ذهن بازوها شكست
دست مردي خسته شد، پاي ترازوها شكست

فرق مولاي عدالت بار ديگر چاك خورد
خطبه‌هاي آتشين متروك ماند و خاك خورد

زير بارانهاي جاهل سقف تقوا نم كشيد
 سقف‌هاي سخت، مانند مقوا نم كشيد

با كدامين سحر از دلها محبت غيب شد
 ناجوانمردي هنر، مردانگيها عيب شد

خانة دلهاي ما راعشق خالي كرد و رفت
ناگهان برق محبت اتصالي كرد و رفت

سرسراي سينه‌ها را رنگ خاموشي گرفت
صورت آئينه‌ها زنگ فراموشي گرفت

آتشي بي‌رنگ در ديوان و دفترها زدند
 مهر باطل شد به روي بال كفترها زدند

كارگردانان بازي باز با ما جر زدند
پنج نوبت را به نام كاسب و تاجر زدند

روزگار كينه‌پرور عشق را از ياد برد
 باز چون سابق كلاه عاشقان را باد برد

تا هواي صاف را بال پر كركس گرفت
 آسمان از سينه‌ها خورشيد خود را پس گرفت
برخی از ابیات همین مثنوی شادروان سید حسن حسینی در قالب یک اثرموسیقی با صدای محمد اصفهانی اجرا شد که به نوعی نشان‌دهنده لزوم و نیز نمونه‌ای ازتحول در موسیقی دفاع مقدس بود اما باید پذیرفت که وقتی همین اثر محمد اصفهانی که بنظر می‌رسد شکل جدیدی از موسیقی دفاع مقدس است را گوش می‌کنیم، می‌بینیم موسیقی تغییر چندانی نکرده و اگر صدای متفاوتی به گوش می‌رسد، همان تفاوت و تحولی است که در شعر دفاع مقدس رخ داده که در متن شعر این اثر موسیقایی به جلوه آمده است.
آیا همین که در آثارموسیقی از شعرهای تازه‌ای استفاده کنیم که متناسب با فرهنگ به روز شده دفاع مقدس سروده شده‌اند به موسیقی روزآمد دفاع مقدس رسیده ایم یا باید این تغییر و تحول در ذات و اساس خود موسیقی، فارغ از کلام نیز افتاده باشد؟ چرا کماکان آثار درخشان و زمزمه شونده موسیقی دفاع مقدس همان آثاری هستند که در کوران جنگ تحمیلی خلق شدند و موسیقی دفاع مقدس نتوانست جایگاه بلند خویش را در تغییر و تحولاتی که لازمه پویایی و حیات یک گونه هنریست حفظ کند؟