kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۷۳۷۸
تاریخ انتشار : ۰۷ تير ۱۳۹۶ - ۱۸:۰۰
نگاهی به ریشه‌ها و خاستگاه تاریخی تکفیر براساس آیات قرآن

تکفیری‌ها جویندگان فتنه


 حجت میرمحمدزاده
جریان تکفیری در طول تاریخ بشریت جنایت‌های بسیاری را به نام دین مرتکب شده‌ است. بر اساس گزارش‌های قرآنی، تکفیری‌ها حتی به تکفیر پیامبران پرداخته و آنان را به نام دین، به قتل رسانیده‌اند. جریان تکفیری همواره با تحریف لفظی و بیشتر معنوی و برداشت نادرست از آموزه‌های وحیانی، فتنه‌گری کرده و جامعه دینی را به آشوب کشانیده است. نویسنده در این مطلب، مبانی و پیشینه تاریخی جریان تکفیری و روش آنان در تکفیر دیگران را براساس آموزه‌های قرآن واکاوی کرده است.
***
جریان تاریخی تکفیر
تكفير از مادّه «كفر» به معناى پوشاندن به دو معنا آمده است:
1. پوشاندن گناه؛ 2. نسبت دادن دیگری به کفر و الحاد و بی‌دینی. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص‌714 و 717، «كفر» و دیگر منابع لغوی)
در آیات قرآن تکفیر به معنای دوم به کار نرفته است؛ ولی این مفهوم را می‌توان از آیات دیگری به دست آورد. خداوند در آیه 94 سوره نساء می‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللهِ فَتَبَيَّنُواْ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاهًْ الدُّنْيَا فَعِندَ اللهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ الله عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُواْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، چون در راه خدا سفر مى‏كنيد خوب‏ رسيدگى كنيد و به كسى كه نزد شما اظهارِ اسلام مى‏كند مگوييد: «تو مؤمن نيستى» تا بدين بهانه‏ متاع زندگى دنيا را بجوييد، چرا كه غنيمت‌هاى فراوان نزد خداست. قبلًا خودتان نيز همين گونه بوديد و خدا بر شما منّت نهاد. پس خوب رسيدگى كنيد، كه خدا همواره به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است.
در شأن نزول آیه داستان‌هایی نقل کرده‌اند که مضمون همه آنها کشتن کسی است که شهادتین بر زبان رانده و اسلام خود را علنی ساخته بود. با این همه قاتل به بهانه‌هایی از جمله گرفتن غنیمت، مسلمانی را می‌کشد. (مجمع‌البیان، ذیل آیه)
شیخ طبرسی در تفسیر خویش می‌نویسد: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه در راه خدا به جهاد و يا مأموريت‏هاى دفاعى مى‏رويد، در مورد مسائل و رويدادها تحقيق كنيد و عناصر كفرگرا و تجاوزكار را از مردم باايمان و كسانى كه خواهان زندگى مسالمت‌آميز هستند بازشناسيد و در‌يابيد كه كدامين آنان در خور كيفرند و كدام‌يك بى‌گناه، تا مبادا خون كسى به ناحق ريخته شود و به خاطر به دست آوردن سرمايه ناچيز و ناپايدار اين جهان و گرفتن غنايم يا غرض و مرض، به كسى كه اعلان صلح و مسالمت نموده و اعلان اسلام مى‏كند، نگوييد: تو مسلمان نيستى و ايمان و اسلامت دروغين و تنها براى حفظ جان و امنيت است. برخى نيز برآنند كه نگوييد: تو در امان نخواهى بود.
... از طبيعى‌ترين و ابتدايى‌ترين حقوق انسان حق حيات و زندگى است. اين حق حيات موهبتى است الهى، و حقى است كه آفريدگار انسان براى تك‌تك بندگان خود تضمين فرموده است. بر اين باور، بر هر فرد و جامعه و تمدن و نظامى لازم است از اين حق طبيعى حمايت جدّى به عمل آورد و از بهترين و مؤثرترين راه‏ها آن را تأمين کند. اين حق، سرچشمه ديگر حقوق بشرى است، چرا كه اگر انسانى از حق زندگى برخوردار نباشد و حيات او تضمين نگردد، نه قدرت حركت و تكامل و ترقى خواهد داشت و نه شرايط و امكانى براى برخوردارى از ديگر حقوق خود، همچون: حق آزادى، تفكر و تعقل و انتخاب، حق امنيت، حق رفاه و حق برابرى در برابر قانون. (مجمع‌البیان، ذیل آیه)
مفسران نمونه سؤالی را مطرح می‌کنند و پاسخ می‌دهند که بسیار مفید است. اینان می‌نویسند:  ممكن است با توجه به مضمون آيه چنين ايراد شود كه اسلام با قبول ادعاهاى ظاهرى مردم در مورد پيوستن به اين آئين زمينه را براى پرورش «منافق» در محيط اسلامى آماده مىكند و با اين برنامه، ممكن است عده زيادى از آن سوءاستفاده كرده و با استتار در زير نام اسلام دست به اعمال جاسوسى و ضد اسلامى بزنند. پاسخ: شايد هيچ قانونى در جهان نيست كه راه سوءاستفاده در آن وجود نداشته باشد، مهم اين است كه قانون داراى مصالح قابل ملاحظه‌اى باشد، اگر بنا شود اظهار اسلام به بهانه عدم آگاهى از مكنون قلب طرف، قبول نگردد، مفاسد بسيارى به بار مى‌آيد كه زيان آن به مراتب بيشتر است و اصول عواطف انسانى را از بين خواهد برد، زيرا هر كس با ديگرى كينه و خرده‌حسابى داشته باشد مى‌تواند او را متهم كند كه اسلام او ظاهرى است و با مكنون دل او هماهنگ نيست و به اين ترتيب خون‌هاى بسيارى از بى‌گناهان ريخته شود. از اين گذشته در آغاز گرايش به هر آئين، افرادى هستند كه گرايش‌هاى ساده و تشريفاتى و ظاهرى دارند اما با گذشت زمان و تماس مداوم با آن آئين محكم و ريشه‌دار مى‌شوند، اين دسته را نيز نمى‌توان طرد كرد. (تفسیر نمونه، ذیل آیه)
پس در همان صدر اسلام گروهی بودند که با متهم کردن شهادتین‌گویان برای مقاصد و اغراض دنیوی و مانند آن، دست به قتل و کشتار می‌زدند.
البته خداوند ریشه تاریخی تکفیر را به پیش از آن دوره نیز ارجاع می‌دهد و می‌فرماید که در دوران‌های گذشته یهودیان پیامبران خویش را متهم می‌کردند و آنان را می‌کشتند.(بقره، آیه 61؛ آل عمران، آیات 21 و 112) خداوند در آیه 70 سوره مائده می‌فرماید: لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلاً كُلَّمَا جَاءهُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُواْ وَفَرِيقًا يَقْتُلُونَ؛ ما از فرزندان اسرائيل سخت پيمان گرفتيم و به سويشان پيامبرانى روانه كرديم. هر بار پيامبرى چيزى بر خلاف دلخواهشان برايشان آورد، گروهى را تكذيب مى‏كردند و گروهى را مى‏كشتند.
داستان سامری نیز بازگو‌کننده گرایش تکفیری در گذشته تاریخ شرایع اسلامی از یهود و نصاری است. وقتی سامری مدعی شد که گوساله زرین دست‌ساز وی همان خداوند موسی(ع) است، پیامبر خدا یعنی حضرت هارون(ع) را متهم می‌کنند که کافر است و اگر در این زمینه مخالفتی کند کشته خواهد شد و حتی اراده  کشتن ایشان را داشتند. (اعراف، آیه 150)
همچنین در آیات قرآن بیان شده که چگونه یهودیان و مسیحیان یکدیگر را تکفیر کرده و موجبات قتل همدیگر را فراهم می‌آورند. خداوند می‌فرماید: و يهوديان گفتند: «ترسايان بر حق نيستند.» و ترسایان گفتند: «يهوديان بر حق نيستند»- با آنكه آنان كتاب آسمانى‏ را مى‏خوانند. افراد نادان نيز سخنى‏ همانند گفته ايشان گفتند. پس خداوند، روز رستاخيز در آنچه با هم اختلاف مى‏كردند، ميان آنان داورى خواهد كرد.(بقره، آیه 113)
شاید مهم‌ترین هولوکاست در تاریخ قرآن، هولوکاستی است که یهودیان علیه مسیحیان نجران مرتکب شده و  خداوند در سوره بروج در داستان اصحاب اخدود بیان کرده است. در این داستان بیان شده که چگونه یهودیان با تکفیر مسیحیان موحد اهل کتاب آنان را ملحد دانسته و با انداختن مسیحیان در گودال آتش آنان را زنده زنده سوزاندند.
ریشه‌ها و خاستگاه تکفیر
در آیات قرآن به خاستگاه و ریشه‌های تکفیر اشاره شده است. خداوند در همین آیات پیش‌گفته بیان کرده که منشأ و اصول تکفیر، به شیطنت عالمانی چون سامری، کسب مقام و منزلت، کسب مال و غنمیت دنیوی، هواهای نفسانی و مانند آن بازمی‌گردد.
یکی از مهم‌ترین عوامل گرایش تکفیری، تحریف‌گری و برداشت‌های گزینشی و ناروا از آموزه‌های وحیانی است. خداوند در آیات قرآن بیان می‌کند که چگونه تحریف به عنوان عاملی مهم در انحراف و کژی افکار و رفتار متدینان تاثیر‌گذار است.
تحريف از مادّه «حَرْف» به معناى كژ كردن و برگردانيدن چيزى و تحريف كلام، تغيير معناى آن است. (ابن منظور، لسان‌العرب، ج‌3، ص‌129، «حرف») به گفته شيخ طوسى تحريف به دو وسيله محقّق مى‌شود: يكى تأويل ناروا و بد (بدون تغيير در ساختار كلام) و ديگرى تغيير و تبديل آن.(طوسی، التبيان، ج‌3، ص‌470) از مجموع آياتى كه در قرآن مجيد درباره تحريف‌هاى يهود آمده، استفاده مى‌شود كه گاهى تحريف آنها معنوى بوده؛ بدين گونه كه معانى الفاظ را دگرگون مى‌ساختند و گاهى تحريف لفظى مى‌كردند و گاهى به مخفى ساختن قسمتى از آيات دست مى‌زدند. (مکارم و دیگران، تفسير نمونه، ج‌4، ص‌313‌-‌314)
تحریف‌گران گاه با تحریف کتاب خدا بر آن هستند تا مومنان و متدینان به کتاب را در مسیری پیش برند که خواسته‌های آنان را تامین کند. بنابراین ممکن است که در کتاب خدا تحریف کنند تا دیگران نتوانند مقاصد حق را بر اساس آن برای مردمان آشکار سازند. به عنوان نمونه مسیحیان با تحریف در انجیل کوشیدند تا دلیلی در دست مسلمانان برای حقانیت اسلام محمدی(ص) قرار ندهند.(آل عمران، آیات 75 و 78)
قرآن بیان می‌کند که تحریف‌گران دنبال مقاصدی از جمله فریب مردم هستند(آل عمران، آیات 75 تا 78) تا توده‌های مردم در همان مسیری بروند که آنان تعیین کرده‌اند. بیشترین و مهم‌ترین هدف تحریف‌گران مقاصد دنیوی است (همان)؛ زیرا آزمندی و حرص تحریف‌گران نسبت به دنیا و مادیات و اعتباریات چنان است که ترس از قیامت و مواخذه خداوند را فراموش می‌کنند و به دو روزه دنیا می‌چسبند.(همان)
تمسک به متشابهات از سوی تکفیری‌ها
تکفیرگرایان غیر از تحریف‌گری و کتمان حقایق، گرایش شگفتی به متشابهات در آموزه‌های وحیانی دارند. از آنجایی که حقایق هستی بی‌نهایت است، بیان این حقایق در مجموعه کوچک و در قالبی از الفاظ، دشوار است. هر واژه‌ای گاه به شکل اشتراک لفظی دارای چند معنا است؛ به عنوان نمونه شیر در زبان فارسی به شیر آب و شیر جنگل و شیر خوراکی اطلاق می‌شود. واژگان عربی چون عین در بیش از هفتاد معنا به کار رفته است. از سوی دیگر اشتراک معنوی که بیان درجات و مراتب یک حقیقت است نیز خود عامل دیگری است که باید در معناشناسی و مفهوم‌شناسی مورد توجه قرار گیرد.
از سوی دیگر هر واژه‌ای دارای معنای حقیقی موضوع له و معانی مجازی چندی است که به سبب وجه یا وجوه شباهتی واژه، در معنایی دیگر غیر از موضوع له به کار رفته است. از سویی هر کسی برای تبیین مقاصد خاص خود اصطلاحی را می‌سازد که از مهم‌ترین کاربردهای واژگان، کاربردهای اصطلاحی آن در علوم گوناگون است به طوری که یک لفظ در علمی معنایی و در علم دیگر معنایی دیگر دارد. نادیده گرفتن این تفاوت‌ها و عدم تفکیک، خود عاملی برای تحریف‌گری و سوء‌استفاده خواهد بود.
خداوند برای بیان حقایق هستی ناچار است تا از همین حروف و کلمات استفاده کند. از همین روست که آیات قرآن به گونه‌ای خواهد بود که نمی‌توان همه را در یک سطح دانست. بر اساس روایات، قرآن دست کم در چهار مرتبه حامل معانی و مفاهیم است. امام صادق(ع) می‌فرماید: كِتابُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ عَلَي اَرْبَعَهًْ اَشْياءٍ عَلَي الْعِبارَهًْ ًوَ الْاِشارَهًْ وَ اللَّطائِفِ وَ الْحَقايِقِ؛ وَ الْعِبارَهًْ لِلْعَوامِّ وَ الاِشارَهًْ لِلْخَواصِّ وَ اللَّطائِفُ لِلْاَولِياءِ وَ الْحَقايِقُ لِلاَنْبِياءِ؛ «كتاب خداوند، عزَّوجلّ، داراي چهار مرتبه است: عبارات و اشارات و لطايف و حقايق. عبارات آن نصيب عوامّ مردم است كه مي‌توانند با الفاظ و خطوط و نقوش قرآن در تماسّ باشند، الفاظ آن را تلفّظ كنند و به خاطر بسپارند و نقوش آن را روي صفحاتي ببينند و قرائت كنند، اشاراتي كه به حقايق عقلاني مربوط است، در خور خواصّ از انديشمندان است. مطالب عالي‌تري كه درك آن نياز به لطافت روحي خاصّي دارد از آن اولياء است و حقايق آن، كه مرتبه‌ عميق‌تر است براي انبياء‌ (علیهم‌السلام) است». (بحارالانوار، ج 92، ص 103، حديث 81 )
امیرمومنان علی(ع) می‌فرماید: «وَ إِنَّ القُرآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ، وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ، لاَ تَفْنَي عَجَائِبُهُ، وَلاَ تَنْقَضِى غَرَائِبُهُ، وَلاَ تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إلاَّ بِهِ؛ براستی كه ظاهر قرآن زيبا و باطن آن ژرف است، شگفتي‌هاي آن فناناپذير و اسرار آن تمام‌نشدني است و تاريكي‌هاي ‌گمراهي بدون آن برطرف نخواهد شد». (نهج‌البلاغه، خطبه 18)
پيامبر(صلى‌الله عليه وآله) فرموده‌اند: «ان للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطن الي سبعهًْ‌ابطن؛ همانا براي قرآن ظاهري و باطني است و براي باطن آن باطني است تا هفت بطن»؛(بن ابي جمهور، غوالي اللئالي العزيزيه في الاحاديث الدينيه، ج4، ص107 )
خداوند بصراحت در آیه 7 سوره آل عمران درباره اینکه قرآن دارای دو دسته از آیات محکم و متشابه است می‌فرماید: هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ؛ اوست كسى كه اين كتاب قرآن‏ را بر تو فرو فرستاد. پاره‏اى از آن، آيات محكم، صريح و روشن‏ است. آنها اساس كتابند و پاره‏اى‏ ديگر متشابهاتند كه تأويل‏پذيرند.
خداوند در همین آیه همچنین بیان می‌کند که بیماردلان فتنه‌جو به جای گرفتن محکمات و ارجاع متشابهات به محکمات، به متشابهات متسمک می‌شوند و آن را مبنای اعتقاد و عمل خود قرار می‌دهند تا فتنه‌جویی کنند: فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ؛ اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه‏جويى و طلب تأويل آن به دلخواه خود، از متشابه آن پيروى مى‏كنند.(آل‌عمران، آیه 7)
اینان به جای آنکه مواردی متشابه را به ام‌الکتاب به عنوان مادر و مرجع تبیین الفاظ و مفاهیم متشابه ارجاع دهند و مفهوم حقیقتی و درست را دریابند، به همان تمسک می‌جویند تا تاویل‌‌گری کرده و فتنه‌جویی کنند.
به عنوان نمونه خداوند در آیه 18 سوره جن می‌فرماید: وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا؛ و مساجد ويژه خداست، پس هيچ كس را با خدا مخوانيد.
توسل؛ فرمان قرآنی
وهابیون و تکفیری‌ها با تمسک به این آیه هر گونه توسل را رد کرده و گفتن یا علی! یا محمد! و مانند آن را شرک و کفر دانسته و از اهل توحید بیرون می‌دانند. این‌گونه است که حکم به تکفیر یا علی‌گویان می‌کنند. این در حالی است که خداوند در آیات بسیار دیگری به صراحت بیان می‌کند که مراد از آیه 18 سوره جن چیست. به عنوان نمونه در آیه 213 سوره شعراء می‌فرماید: فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ؛ پس با الله خدای دیگری را مخوان! این مطلب در آیات دیگری چون آیه 88 سوره قصص، 117 سوره مؤمنون ، 96 سوره حجر، 22  و 39 سوره اسراء، 26 سوره ق  و 51 سوره ذاریات بیان شده است.
از نظر قرآن آن چیزی که جایز و روا نیست، قراردادن کسی دیگر در عرض خداوند به عنوان « اله و معبود» است، در حالی که اهل توسل به حکم الهی نه تنها محمد، علی و دیگر اهل بیت(ع) را در عرض خداوند قرار نمی‌دهند، بلکه در طول قرار می‌دهند، آنان را اله نمی‌دانند، بلکه تنها وسایل و اسباب الهی می‌دانند؛ زیرا خداوند در آیه 35 سوره مائده فرمان می‌دهد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ؛‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید تقوای الهی پیشه کنید و به سوی او وسیله بجویید.
خداوند همچنین در آیات دیگر فرمان می‌دهد که به پیامبر(ص) تمسک و توسل جویید تا مورد رحمت و مغفرت خداوندی قرار گیرید. به عنوان نمونه در آیه 12 سوره ممتحنه به پیامبر(ص) فرمان می‌دهد که برای زنان در پیشگاه خداوند استغفار کند تا خداوند آنان را ببخشاید: وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.
در آیه 5 سوره منافقون نیز می‌فرماید: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ؛ و چون به آنها گفته شود: «بياييد تا پيامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد»، سرهاى خود را بر مى‏گردانند و آنان را مى‏بينى كه تكبّركنان روى برمى‏تابند.
اصولا جهان دار‌الاسباب و وسایل است و خداوند کارهایش را با اسبابی چون مدبرات امر و جنود فرشتگان و غیر آنان انجام می‌دهد؛ بنابراین تمسک جستن به اسباب و وسائل امری طبیعی است بویژه آنکه خدا خود در آیاتی فرمان داده از چه چیزها و یا چه کسانی به عنوان اسباب و وسایل سود جویید و بهره گیرید.
یکی از مهم‌ترین آیات در‌باره توسل، توسلی است که مردم مصر به حضرت موسی(ع) برای رهایی از عذاب‌های گوناگون جسته‌اند. خداوند در آیه 134 سوره اعراف نقل می‌کند: وَلَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قَالُواْ يَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ لَئِن كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَلَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسْرَآئِيلَ؛ و هنگامى كه عذاب بر آنان فرود آمد، گفتند: «اى موسى، پروردگارت را به عهدى كه نزد تو دارد براى ما بخوان، اگر اين عذاب را از ما برطرف كنى حتماً به تو ايمان خواهيم آورد و بنى اسرائيل را قطعاً با تو روانه خواهيم ساخت.»
در این آیه مردم مصر و فرعونیان به حضرت موسی(ع) توسل جستند تا بر اساس عهدی که با خدای خود دارد آنان را از عذاب برهاند. آیه 61 سوره بقره نیز مصداقی از توسل به دیگرانی غیر از خدا برای شفاعت‌جویی و مانند آن است که خداوند آن را مورد تاکید قرار داده است. آیه 96 سوره یوسف و 21 سوره نور و 64 سوره نساء و آیات دیگر نیز بر جواز توسل برای دیگران برای استغفار و مانند آن تاکید دارند.
جالب آنکه خداوند در بیش از سی آیه پیامبرش را در کنار خود یاد کرده است و هرگز این به معنای آن نیست که پیامبر(ص) خدایی چون رب‌العالمین است. بنابراین صرف یاد کرد کسی در کنار و عرض خدا به معنای آن نیست که او را خدا و اله بدانند و مشرک شوند، بلکه اصولا کسانی که به توسل و شفاعت قائل هستند، به حکم الهی عمل کرده و در جستجوی اسباب بر آمده‌اند تا این گونه به مقصد برسند. اگر خداوند توسل را شرک می‌دانست که فرمان توسل نمی‌داد و از پیامبر(ص) نمی‌خواست تا برای دیگران استغفار کند بلکه خودش مستقیم می‌بخشید.
ثقلین، راه رهایی از آیات متشابه و تفکر تکفیری
از آنجا که قرآن به سبب مقاصد عالی و برتر و فلسفه و اهداف بسیار گفته و ناگفته، می‌بایست دارای آیات متشابه باشد، ولی چون کتاب مبین روشنگر است، خود به حل و فصل معضل آیات متشابهات پرداخته است. از آیات قرآن به دست می‌آید که دو راه برای حل و فصل آیات متشابه و درک مفهوم راستین وجود دارد که رجوع به ثقلین، کتاب الله به عنوان ثقل اکبر و عترت رسول الله به عنوان ثقل اصغر است.
1- تفسیر قرآن به قرآن: خداوند در آیات بسیاری بیان کرده که برای حل مشکلات و معضلات فهم و ادراک آیات قرآن به ویژه آیات متشابهات باید به تفسیر قرآن به قرآن رو آورد و آیات عام و خاص، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ، مجمل و مبین و مانند آنها را به یکدیگر نسبت داد تا حکم واقعی و حقیقی به دست آید.
خداوند در آیه 7 آل عمران می‌فرماید: هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ؛ اوست كسى كه اين كتاب قرآن‏ را بر تو فرو فرستاد. پاره‏اى از آن، آيات محكم صريح و روشن‏ است. آنها اساس كتابند و پاره‏اى‏ ديگر متشابهاتند كه تأويل‏پذيرند. در این آیه بیان شده که آیات محکمات به عنوان ام‌الکتاب مطرح هستند و باید متشابهات را به آن ارجاع داد.
در آیه 23 سوره زمر می‌فرماید: اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ؛ خداوند بهترين گفتار را فرو فرستاده به صورت كتابى كه تمام آيات آن در فصاحت لفظ و متانت بيان و عمق محتوى شبيه يكديگر است كه هر يك از آياتش معطوف به ديگرى و روشنگر و مفسّر ديگرى است.
مثانی در ساختمان به طاق‌های اطلاق می‌شود که متناظر به هم هستند و هر کدام با تکیه بر دیگری موجب می‌شوند تا طاق به کمال برسد. در حقیقت هر آیه با تکیه بر آیه دیگر به کمال می‌رسد و درک درستی از آن به دست می‌آید.
2- تفسیر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع): دومین مرجع برای آیات متشابه و اصولا تفسیر قرآن، اهل بیت عصمت و طهارت هستند. خداوند در آیاتی از قرآن پیامبر(ص) را به عنوان مفسر قرآن معرفی می‌کند و می‌فرماید: أَنْزَلْنا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَکَّرُونَ؛ و این قرآن را که وسیله یادآورى است به سوى تو نازل کردیم، تا براى مردم آنچه را که به سوى آنان نازل شده است تبیین کنی تا شاید درباره تو و محیط زندگى تو بیندیشند و دریابند که قرآن ساخته و پرداخته تو نیست.(نحل، آیه 44)
پیامبر(ص) با علم خاصی که خداوند به ایشان داده از عهده تفسیر آیات قرآن بر می‌آید. خداوند در این باره می‌فرماید: وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ؛ و به تو تعلیم داد آنچه را نمی‌توانستی بدانی.(نساء، آیه 113) از همین رو سخن پیامبر(ص) همه نطق الهی و وحی است (نجم، آیه 4) و احکامی که پیامبر (ص) می‌دهد همان حکم الله است.(حشر، آیه 7)
غیر از پیامبر(ص) تنها اهل بیت عصمت و طهارت (احزاب، آیه 33) که نفس و جان پیامبر(ص) هستند (آل عمران، آیه 61) به عنوان راسخون در علم و اهل ذکر می‌توانند به تفسیر آیات بپردازند و متشابهات را به محکمات ارجاع دهند و حقایق را آشکار سازند؛ چنانکه خداوند در آیه 7 سوره آل عمران می‌فرماید: وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ؛ تأویل آیات قرآن را جز خدا و ريشه‏داران در دانش كسى نمى‏داند.
جویندگان فتنه براساس متشابهات
بر اساس آیات قرآن کسانی که صرفاً بر متشابهات قرآن تکیه می‌کنند بیمار دل و گمراه هستند. اینان به هدف فتنه‌جویی به این کار اقدام می‌کنند و به جای آنکه در موارد مشکوک به پیامبر(ص) و صاحبان تفسیر از اولوا الامر و  اهل بیت عصمت و طهارت مراجعه کنند (نساء، آیه 59) و از ثقلین بیاموزند تا هرگز گمراه نشوند چنانکه در روایت از پیامبر(ص) آمده است، به دنبال متشابهات می‌روند و فتنه‌گری می‌کنند.
خداوند در آیه 7 سوره آل عمران وضعیت تکفیری‌ها و تحریفی‌ها و پیروان متشابهات قرآنی را بیان می‌کند و می‌فرماید که آنان دنبال فتنه جویی و تاویلات باطل خود هستند. هر چند که فتنه به معنای قراردادن طلا و زر در آتش برای جدا کردن سره از ناسره و خالص از ناخالصی است ولی در آیات قرآن به معنای ابتلاء و امتحان ، عذاب و بلا و نیز آشوب و اخلال در امور دین و مردم نیز به کار رفته است(مفردات، ص 623 و 624، «فتن»; التفسير الكبير، ج 4، ص 406؛ مجمع البيان، ج 1 - 2، ص 511 و 513 ؛ تفسير التحريروالتنوير، ج 4، جزء 6 ، ص 276)، به طوری که برخی گفته‌اند اصل در مادّه «فتن» چيزى است كه موجب اختلال و هرج‌ومرج همراه با اضطراب مى شود.( التحقيق، ج 9، ص 23 - 25، «فتن»)
از نظر آموزه‌های قرآنی فتنه و اختلال و هرج‌ومرج در امور مردم و جامعه و دولت بدتراز قتل و کشتار است.(بقره، آیه 217) از همین شناسایی فتنه جویان و مقابله و طرد اجتماعی و حتی قتل آنان در شرایطی مجاز دانسته شده است.(بقره، آیه 217  و  191 تا 193؛ انفال، آیه 39)
خداوند بیان می‌کند که ریشه فتنه‌جویی افراد، انحراف قلبی و گمراهی دل‌ها (آل عمران، آیه7)، پذیرش ولایت و حکومت کافران (انفال، آیه 73)، ارتباط دوستانه و همکاری تنگاتنگ با آنان(همان)، پیروی از آیات متشابه به جای محکمات و بهره‌گیری از راسخون در علم(آل عمران، آیه 7)، تخلف از پیامبر(ص) و فرمان‌هایش(انفال، آیات 24 و 25)، جاسوسی و خبرچینی(توبه، آیات 47 و 48)، ظلم و عصیان(انفال، آیات 24 و  25) و مانند آن‌هاست.
بنابراین، تکفیری‌ها را به سبب آنکه دیگران را تکفیر کرده و از توحید بیرون دانسته و با تمسک به برخی از آیات متشابه به قتل و کشتار جمعی مسلمانان و مردم بی‌گناه مشغول می‌شوند می‌بایست از مصادیق بارز فتنه‌جویان دانست که حکم آن در آیات قرآن مبارزه برای نابودی آنان، طرد و تبعید و مانند آن است که در آیات 217 و 191 تا 193 سوره بقره و 39 سوره انفال و مانند آن‌ها بیان شده است.