نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای
حامیان لیست پولی و رانتی مبلغ اخلاق شدند!
سرویس سیاسی ـ
روزنامه زنجیرهای شرق، روز گذشته در یادداشتی به قلم فرشاد مومنی اقتصاددان حامی دولت با عنوان «راهکار گذر از هجمه مخالفان روحاني» نوشت: «اقتصاد ايران از طيف متنوعي از مشکلات و کاستيها و نابسامانيها در رنج است. شايد از جنبه دروناقتصادي، مهمترين مشکلات اين است که يک نظام آمار و اطلاعات قابل اعتماد در حدنصاب نداريم و با کمال تأسف، برخورد سياستزدهاي که با آمار و اطلاعات کشور در يک ابعاد بيسابقه از سال ١٣٨٤ شروع شد، هنوز هم با شدت و ضعف متفاوت، ادامه دارد. نداشتن تصوير روشن و واقعنما از اقتصاد ايران، و عدم شفافيتها و فقدان وفاق جمعي درباره صورت مسائلي که کشور با آن روبهروست، يکي از بسترهاي مهم آشفتهکننده فضاي قاعدهگذاري کشور به حساب ميآيد.»
شیوه اقتصادی همه دولتها التقاطی و غیر شفاف بوده است
در ادامه این یادداشت آمده است : «تنگناي بسيار مهم ديگر، اين است که يک فهم نظري روشمند و قابل دفاع هم در بالغ بر ٢٥ سال گذشته، هرگز در دستور کار مديريت اقتصادي کشور قرار نداشته است. تقريبا همه دولتها از سال ١٣٦٨ تا امروز، يک شيوه التقاطي و نامنسجم و فاقد پايههاي قابل دفاع علمي در دستور کار قرار دادهاند.»
نویسنده افزوده است: «حتي کساني که داعيههاي مشخصي به صورت نظري داشتهاند هم در همين مدت دو دهه نه بر اصول خود ايستادگي کردند و نه مسئوليتي در قبال جهتگيريهای اتخاذشده از خود نشان دادهاند. بنابراين آميزهاي از هرجومرج فکري و مسئوليتگريزي نظاممند، دشواريهای موجود را پديد آورده است.»
نویسنده در ادامه با حمله و اتهام زنی به منتقدین دولت یازدهم آورده است: «با کمال تأسف به نظر ميرسد طيف رقيب روحاني که طعم رانتهاي چند صد ميليارددلاري به ذائقه آنها در هشت سال مديريتشان خوش آمده است.....هنوز در رؤياي آن ايام قرار دارند.»
گفتنی است از سال 1368 تاکنون [دولتهای سازندگی، اصلاحات و دولت تدبیر و امید] اداره امور کشور از جمله اقتصاد در اختیار طیف موسوم به کارگزاران و مدعیان اصلاحات بوده است و حال به جای پاسخگویی به ناکامیها و کج رویها به مخالفین و منتقدین دولت حمله میکنند!
لیست پولی و رانتی میبندند، اصولگرایان را هم به اخلاق و اصلاح دعوت میکنند!
روزنامه ایران دیروز در مطلبی سراسر توهین و افترا با فرافکنی تمام، جریان اصولگرایی را مورد هجمه و حمله قرار داد.
ایران نوشت: «اصولگرایی به عنوان یکی از قدرتمندترین جریانهای سیاسی و سیاستگذاری کشور، سالهاست که با بحران هویت دست و پنجه نرم میکند... پدیده بحران هویت اصولگرایی را چگونه باید تحلیل کرد و به نتیجه رسید؟»
جالب است، جریانی که با پول و رانت لیست انتخاباتی خود را میبندد و برای کاندیداهای متقاضی حضور در لیست شورای شهر شرط پرداخت 2 میلیاردی میگذارد، بحران هویت را به اصولگرایی نسبت میدهد! و البته افراد و رسانههایی از جریان اصلاحات این خبر را اعلام کردند.
کدام جریان اخلاق را باخت؟
در بخش دیگری از این مطلب آمده است: «اصولگرایان در این سالها نه تنها در معرض آرای عمومی، بسیاری از کرسیهای مهم اجرایی و قانونگذاری را باختهاند، بلکه متأسفانه در پیشگاه قضاوت عمومی، اخلاق را نیز باختهاند.»
این دقیقا نمونهای دیگر از فرافکنیهای تمام عیار اصلاحطلبان است، آنان با وجود اینکه سال 88 خواستار ابطال انتخابات و رأی 40 میلیون ایرانی شدند و آشوب و اغتشاش به راه انداختند، دم از اخلاق میزنند و اصولگرایان را به باخت اخلاق متهم میکنند! در انتخابات اخیر ریاست جمهوری نیز از هراس شکست در انتخابات، رقیب هراسی کردند و تا توانستند نامزدهای طیف مقابل را مورد تهمت قرار دادند.
در مطلب یادشده خاطرنشان شده است: «اصولگرایی در سالهای اخیر تنها فرصت سوزی کرده و چهرههای خود را یکی پس از دیگری در معرض قضاوت جامعه سوزانده است. به رغم این واقعیت، اصولگرایان با از دست دادن هر کرسی به جای آنکه با نیرویگریز از مرکز به حاشیه رانده شوند، همچون گردابی مکنده به قلب سیاست نزدیکتر شدهاند. این موضوع هرچند به دلیل رشد شبکههای اجتماعی شامل حال احزاب اصلاحطلب نیز میشود اما تفاوت عمده در میان دو گرایش سیاسی اینجاست که جامعه مدنی به عنوان پایگاه و تکیه گاه اصلی اصلاحطلبی، اگرچه اغلب جلوتر از چهرههای شاخص اصلاحطلب حرکت میکند و یا آنها را با مطالباتی مشخص به جلو میراند، اما توافق کلی بر سر مطالبات همه را در یک مسیر مشخص متحد میسازد.» در ادامه مطلب ضعف پایگاه اجتماعی به اصولگرایان نسبت داده شده است.
گفتنی است، سعید حجاریان در یادداشتی که روز گذشته آفتاب یزد به نقل از ایلنا از وی منتشر کرد، نوشت: «از دوم خرداد ۱۳۷۶ به این سو آرای جناح اصولگرا بیش از هشت میلیون افزایش داشته و در مقابل به آرای اصلاحطلبان تنها چهار میلیون افزوده شده است.»
در این یادداشت آمده است: «نخستین اتفاقی که در این انتخابات تعجب کنشگران و تحلیلگران را برانگیخت، تغییر حجم سبد رای دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا بود. مطابق با آمار رسمی منتشر شده میدانیم که در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶، رئیسدولت اصلاحات و علیاکبر ناطقنوری به ترتیب با بیست میلیون و هفت میلیون رای نفر اول و دوم انتخابات شدند. همچنان واقفیم که در انتخابات دوره دوازدهم آرای نفرات اول و دوم اینگونه اعلام شد؛ حسن روحانی بیست و چهار میلیون رای و ابراهیم رئیسی پانزده میلیون رای. مشاهده میکنیم که مطابق آمار رسمیمنتشر شده از دوم خرداد ۱۳۷۶ به این سو آرای جناح اصولگرا بیش از هشت میلیون افزایش داشته و در مقابل به آرای اصلاحطلبان تنها چهار میلیون افزوده شده است. وی در ادامه چند پاسخ برای این پدیده متصور شده است.
ایران همچنین نوشت: «وقتی به محافل اصولگرایان نگاه میکنیم، درک ویژهای از علوم انسانی مییابیم. اگر سری بزنیم به مقالات برگزیده انواع و اقسام همایشها و کنگرههایی که از سوی نهادها و محافل مرتبط با جریان اصولگرایی برگزار میشود و نیز تولیدات مکتوب این محافل و نهادها به چند موضعگیری عمده درباره علوم انسانی میرسیم:
1ـ علوم انسانی مطلوب نیست و به هیچ وجه نباید به آن نزدیک شد.
2ـ علوم انسانی مطلوب نیست اما برای مبارزه با غرب، لازم است عده معدودی آن را به شکلی گذرا
بخوانند و به ما اطلاع دهند.
3ـ علوم انسانی مطلوب نیست اما میشود از زبان زیبا و فریبنده آن برای اثبات حقانیت خود استفاده کرد.
4ـ علوم انسانی بد است اما لا به لای آن همه ضلالت و گمراهی، گزارههای خوبی هم وجود دارد که میتوان آنها را با گزارههای خودی ترکیب کرد.»
ادعاهای فوق در حالی است که طیف وادادگان و خودباختگان که بدنه وسیعی از اصلاحطلبان را تشکیل میدهند، از روی غربزدگی و شیفتگی نسبت به تمدن رو به اضمحلال غرب، تولیدات آن در زمینه علوم انسانی را نشخوار میکنند درحالیکه اصولگرایان معتقدند علوم انسانی غربی باید بومی سازی شود.
در بخش دیگری از این مطلب آمده است: «اصولگرایان دشمنان راستین زیباییاند. مشکل کجاست؟ اصولگرایان به همان نسبت که از حوزه علوم انسانی دورند از تولیدات هنری و ادبی روز ایران و جهان نیز بیاطلاعاند و در عین حال به چشم اژدهایی رام نشدنی بدان مینگرند. آنها به سینمای حرفهای ایران که در مجامع جهانی دارای آبرو و مقبولیت است، روی خوش نشان نمیدهند و به همین نسبت مخاطب تئاتر و شعر و داستان حرفهای نیستند و بعضا موسیقی را از ریشه مایه ضلالت و گمراهی نسلها میدانند و در عین حال برای حفظ آبرو با صرف هزینههای گزاف دست به تولید آثاری بدلی میزنند که هیچگاه نتوانسته است جامعه ایرانی را مجاب کند.»
توهینکنندگان به مقام هنرمند؛ خواستار ارج نهادن طیف مقابل به هنرمندان!
البته روزنامه ایران نسبت به رویدادهای بسیاری خود را به فراموشی زده است. مگر دانستن حق مردم نیست؟ پس چرا به مردم نمیگویید که خواننده میتینگ تبلیغاتی روحانی برای انتخابات ریاست جمهوری مبلغ 400 میلیون حق اجرا دریافت کرد؟ آیا هنرمندان عاشق چشم و ابروی شما هستند؟ اگر جریانی که این روزنامه حامی آن است، هنر را میفهمد و هنرمند را ارج مینهد چطور صالحی امیری وزیر ارشاد پیش از انتخابات در توهینی آشکار به هنرمندان در گفتوگویی تصویری اظهار داشت: «به کاندیدای عزیز میگویم اگر واقعا نیاز به هنرمند داشتید به من میگفتید برایتان چند هنرمند میفرستادم(!)؟» این اظهارات تحقیرآمیز واکنش شدید هنرمندان را در پی داشت و موجی از انتقادات را برانگیخت. چنانکه مسعود جعفری جوزانی کارگردان شناختهشده سینما و تلویزیون در پیامی تصویری گفت: «آقای صالحی امیری من آدم ترسو و آدم خودفروش و آدمفروش دیدم، اما در هیچ جای دنیا هنرمندی ندیدم که بهدستور وزیر که هیچ بهدرخواست رئیسجمهور هم به کاری که عقیده ندارد تن در دهد. آقای وزیر، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سربازخونه نیست، پوست خربزه هم زیاد است. یا علی.»
ایران همچنین در این مطلب مدعی شده که سینمای حرفهای ایران در مجامع جهانی دارای آبرو و مقبولیت است. باید گفت از کدام آبرو و مقبولیت و سینمای حرفهای حرف میزنید؟ در اثبات بحران هویت جریان اصلاحات همین بس که به مقبولیت و آبرویی افتخار میکند که با سیاهنمایی ترویج ناهنجاری و بیبند و باریِ مورد پسند غربیها به دست آمده است. هنرمندنمایان ضد ارزش، البته پول ساخت فیلمهای وطنفروشانه خود را هم از شیخنشینان حاشیه خلیج فارس و حامیان داعش میگیرند!
در اشتباه پادشاهان هستید!
برای اطلاع از برخورد طیف مورد حمایت روزنامه ایران با موسیقی کافی است نگاهی به نامه سال گذشته علی رهبری، مدیر هنری ارکستر سمفونیک تهران به روحانی بیندازیم. علی رهبری پس از اینکه مسئولان بنیاد رودکی و معاونت هنری حاضر به امضای قرارداد یکساله با نوازندگان ارکستر نشدند، جلسه شورای ارکسترها را به نشانه اعتراض ترک کرد. وی که با نوشتنِ نامهای به رئیسجمهور او را از خطرِ تعطیلی ارکسترها و مشکلات موجود آگاه کرده بود، بهنشانه اعتراض ایران را ترک کرد و نامه دیگری به حسن روحانی نوشت. در این نامه آمده است: میگویند اطرافیان دربارها به پادشاهان همیشه میگفتند «خیالتان آسوده باشد، شهر امن و امان است» البته آنها میدانستند که در حقیقت این پادشاهان بودند که دوست داشتند این خبرها را فقط به این صورت بشنوند.
... آیا واقعا نمیدانید 75 نفر نوازنده ارکستر سمفونیک 3 ماه است دستمزدی از دولت دریافت نکردهاند؟ آیا واقعا نمیدانید که بیش از 8 ماه نوازندگان هیچگاه حقوق ماهانه دریافت نکردهاند؟ آیا واقعا نمیدانید ارکستر سمفونیک تهران 4 روز دیگر به فستیوال جهانی شانگهای نمیرود چون که نوازندگانش قراردادی ندارند؟ اگر نمیدانید باعث خجالت بنده، اگر میدانید باعث آبروریزی بنده است و اگر دوست دارید وزیر محترم ارشاد به شما گزارش دهد که خیالتان راحت باشد در اشتباه پادشاهان هستید.
صد رحمت به بیاعتنایی!
... آیا شما واقعا نمیدانید که با هنرمندان بهخصوص موسیقیدانان در زمان شما رفتار درستی نمیشود؟
میگفتند در زمان آقای احمدینژاد به موسیقیدانان بیاعتنایی شده؛ صد رحمت به بیاعتنایی تا بیاحترامی. ... غافل از اینکه شما ما را در اختیار وزارتخانهای میگذارید که ساختمان مدیریتش بهعلت باندبازی مخصوص مانند یک هرمی آجری شده که هرچه بالاتر میروی قدرتش کمتر میشود، هرم آجری که آجرهای پایین فقط بالاییها را نگه داشتهاند. ... غافل از اینکه به ما اجازه انتقاد به مسئولین داده نمیشود در غیر اینصورت تهدید و تحریم میشویم. غافل از اینکه وزارت فرهنگ و ارشاد شما توسط افرادی اداره خواهند شد که اصلا ارتباطی با این وزارتخانه ندارند.