خداوند مهمان و میزبان(خوان حکمت)
اين بيان نوراني عليبنابيطالب(ع) كه فرمود: «العلماء باقون ما بَقِي الدهر»(1) در حقيقت دو جمله است يعني اولاً عالِم بشويد بعد ماندگار بشويد اينها به حسب ظاهر جمله خبريه است ولي به داعي انشا القا شده نه اينكه خبر داد اينچنين هستند نه؛ منظور اين است كه عالِم بشويد (يك) ماندني بشويد (دو).كم نبودند عالماني كه الآن بعد از گذشت صدها سال روزانه هزاران بار نامشان برده ميشود ،هزاران بار ميگويند قال الشهيد(رحمه الله)، قال العلاّمه(رحمه الله)، قال المحقّق(رحمه الله)؛ اينها بركات است، كسي هفتصد سال قبل از دنيا رفته، الآن روزي چند هزار مرتبه ميگويند فلان شخص(رحمه الله) چنين گفت، اين كم است؟! انسان ميتواند به چنين جايي برسد. به ما فرمودند شما ميتوانيد باقي باشيد. بيان قرآن كريم اين است كه فرمود گرچه اين كتاب (هُديً لِلنَّاسِ)(2) است چه زن، چه مرد ،چه نوجوان ،چه سالمند، همه ميتوانند از قرآن استفاده كنند، اما اين قرآن تذكره است براي (اوْلوا الْأَلْبَابِ(3) يعني اولواالألباب بشويد، مغز پيدا كنيد،آنچه براي شما نيست به دنبال آن نرويد، آنچه از دست دادني است، آن را فراهم نكنيد ، وقتي كه بيدار شديد ميبينيد چيزي در دستتان نيست :«الناس نيامٌ فإذا ماتوا انتبهوا» وقتي هنگام مرگ فرا رسيد ميبينند چيزي دستشان نيست، اما مردان الهي هر چه فراهم كردند با آنهاست.
بقیهًْالله ، وصف عالمان دین
اگر كسي جزء(أُولُوا بَقِيَّهًٍْ) شد لقب پرافتخار وليّ عصر را تصاحب كرد، اين هر چه فراهم كرد ميماند. اين كلمه بقيّهًْالله از اوصاف برجسته وجود مبارك وليّ عصر(ارواحنا فداه) است ؛ اما همه انبيا ،همه ائمه(عليهم السلام) بقيّهًْالله هستند و در قرآن كريم اگر از عدهاي به عنوان (أُولِي الْأَبْصَارِ)، (4) (أُوْلِي الْأَلْبَابِ)، (5) «اولي النّهي»(6) و مانند اينها ياد كرده است، از آنها به عنوان (أُولُوا بَقِيَّهًٍْ) هم ياد كرده است، از عالمان دين به عنوان بقيّهًْالله ياد كرده، منتها آنكه قلّه اين حقيقت است وجود مبارك وليّ عصر (ارواحنا فداه) است؛ آنها كه در دامنه اين قلّهاند و شاگردان اين قلّهاند آنها هم بقيّهًْاللهاند. فرمود: (فَلَوْلاَ كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِيَّهًٍْ)(7) فرمود: چرا (أُولُوا بَقِيَّهًٍْ) يعني كساني كه از بقا برخوردارند جلوي اينها را نگرفتند؟! از عالمان دين به عنوان (أُولُوا بَقِيَّهًٍْ) ياد ميكند.پس ما ميتوانيم راهي را كه وليّ عصر(ارواحنا فداه) رفته است كه در قله است برويم و تابع آنها باشيم، اگر تابع آنها شديم ، همين سهم را به ما ميدهند منتها هر كسي به اندازه سهم خودش، در (أُوْلِي الْأَلْبَابِ) شدن، در (أُولِي الْأَبْصَارِ) شدن، در (أُولُوا بَقِيَّهًٍْ) شدن همين است. اگر بيان نوراني ذات اقدس الهي در قرآن كريم درباره عالمان دين اين است كه اينها (أُولُوا بَقِيَّهًٍْ) هستند، آنگاه وجود مبارك امير المؤمنين(ع) از عالمان دين به عنوان «العلماء باقون ما بَقِي الدهر» ياد ميكند. همه فرمايشات آنها اينطور است كه از قرآن كريم گرفتند منتها استنباط بعضي از آن فرمایشات آسان است بعضي سخت، همه فرمايشاتشان بالأخره از قرآن كريم است. فرمود اينها باقيان دينند پس ميشود كاري كرد كه بيدار بشويم.
به ما گفتند «موتوا قبل أن تموتوا» آن بزرگواري كه گفت: «مات زيدٌ زيد اگر فاعل بود»(8) فرمود شما نگاه نكن که اديب چه ميگويد، نگاه كن ببين قرآن چه ميگويد. وقتي «مات زيدٌ» را به عالم نحوي دادي كه تركيب بكن ميگويد «مات» فعل، «زيد» فاعل؛ وقتي به يك مفسّر و حكيم دادي ميگويد فاعل، آن است كه «يصدر عنه الفعل»؛ اين شخص مورد فعل است نه مصدر فعل، مگر مرگ، فعلِ آدم است؟ اديب به دنبال رفع و نصب ميگردد. وجود مبارك رسول گرامي(ص) فرمودند: «موتوا قبل أن تموتوا»(9) اين ميشود موت ارادي؛ آنكه شهوت را ميميراند، غضب را ميميراند، هوس را ميميراند و به حيات طيّبه ميرسد، اين ميشود «مات زيدٌ»؛ اگر موت ارادي باشد و آن حديث را عمل كرده باشد بله، «مات» فعل، «زيد» فاعل؛ اما اگر موت طبيعي باشد كه قلبش ايستاده اين ديگر فعل و فاعل نيست،اين در حقيقت موردِ فعل است نه مصدر فعل. ما براي اينكه بيدار بشويم ،به ما فرمودند: «موتوا قبل أن تموتوا»، «حاسبوا أنفسكم قبل أن تحاسبوا و زنوا قبل أن توزنوا»(10) خيليها هستند كه در هفته چند بار خودشان را وزن ميكنند كه ببینند اضافه وزن دارند يا ندارند، وزنشان چقدر است؛ فرمود خودتان را با ترازوي حق وزن كنيد ،ما ترازو فرستاديم (وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ)(11) شما با حقيقت، با قرآن با عترت خودتان را وزن كنيد ؛اگر انشاءالله (مَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ)(12) شد ،(فَهو فی عيشة راضية)(13) اگر ـ خداي ناكرده ـ (خَفَّتْ مَوَازِينُهُ)(14) شد اين را جبران كنيد.
خداوند، مهمان دلهای شکسته
ماه مبارك رمضان براي اين كار است و براي حفظ ماه مبارك رمضان هم مراقبت لازم است، فرصتهاي فراواني هم هست، اينچنين نيست كه مخصوص ماه مبارك رمضان باشد. گفتند اگر كسي وارد سرزمين وحي شد، مُحرِم شد، در حج يا عمره ،جزء ضيوفالرحمان است؛حرم رفتن و احرام بستن ،اينها جزء مراحلي است كه انسان از عنوان ضيوفالرحمان ميتواند بهره ببرد، اين راه براي هميشه باز است، اگر ماه مبارك رمضان نتوانستيم مهمان خدا بشويم، در طول سال ميشود ميزبان خدا بود.خدا فرمود يكي از اين دو كار را بكنيد، يا من را دعوت كنيد يا به دعوت من بياييد، اگر من شما را دعوت كردم در ماه مبارك رمضان هست، در سرزمين وحي هست كه جزء ضيوفالرحمان هستيد؛ شما اگرمرا دعوت كرديد ،هر وقت دعوت بكنيد من ميآيم:«أنا عند المنكسرهًْ قلوبهم»(15) گرچه همه جا ذات اقدس الهي حضور و ظهور دارد اما فرمود اگر قلبي شكست من مهمان آن قلبم، پس اين راه دارد، اين هم تحصيلي است نه حصولي؛ نبايد منتظر باشيم كه ـ خداي ناكرده ـ يك بيماري پيش بيايد قلب ما بشكند بعد بگوييم «يا الله»؛ اينها تحصيلي است،واجبِ مطلق است، مقدماتش وجودي است نه وجوبي؛ نه اينكه هر وقت قلبت شكست، بلكه دل خود را بشكن؛ مگر نميخواهيد مهمان دعوت كنيد، وقتي انسان به اين امر رسيد كه از غير خدا كاري ساخته نيست و روشن هم نيست كه ما چه وقت ميرويم و هيچ كاري هم از دست ما ساخته نيست و همه كارها را هم او دارد اداره ميكند، اين انكسار قلب، جلوي تكبّر و خودخواهي و بداخلاقي در منزل و بداخلاقي اجتماعي را ميگيرد. بنابراين اینکه ما بخواهيم مهمان خدا بشويم ،در اختيار خود ما نيست، در زمان و زمين مخصوصي است ولي اگر بخواهيم ميزبان خدا بشويم، هر روز در اختيار ماست ؛فرمود هر وقت كه قلبتان شكست و يافتيد كه از شما كاري ساخته نيست ،من آنجا حضور دارم.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دامت بركاته) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعی از دانشجويان و طلاب ، قم؛ 24/5/1392 .
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.
مرکز اطلاع رسانی اسرا
1 . نهجالبلاغه، حكمت 147.
2. بقره ،185.
3. ص، 29.
4. حشر ،2.
5. بقره، 179.
6. ر.ك: طه، 54 و 128.
7. هود ،116.
8. مثنوي معنوي، دفتر سوم، بخش 177.
9. تفسير ابنعربي، ج1، ص60؛ تفسير المحيط الأعظم و البحر الخضم، ج1، ص59.
10. محاسبةالنفس (سيدبنطاووس)، ص13.
11. اعراف ، 8.
12. قارعهًْ ، 6.
13. قارعهًْ ، 7.
14. اعراف، 9؛ مؤمنون، 103؛ قارعهًْ ، 8 .
15. منيهًْالمريد (شهيد ثاني)، ص123؛ التفسير الكبير، ج25، ص30.