kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۶۵۴۸
تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۷:۴۲
به یاد شهید رضا خرمی

یادم نمی‌رود آن وداع رمضانی با مدافع حرم عمه‌جان!


 مجتبی برزگر
 غروب آفتاب روز آخر ماه شعبان و شب اول ماه مبارک رمضان در مسجد جامع پیامبر اعظم(ص) شهرک شهید باقری بود. وقتی پرده حائل مسجد کنار رفت در چشم برهم‌زدنی خیل عظیمی از مردان و زنان به ویژه جوانان دور تابوت شهید مدافع حرم عمه‌جان حضرت زینب(س) حلقه زدند. جوان‌ترها که چابک‌ترند بی‌محابا خود را به روی تابوت انداخته و صورت خیس خود را به تابوت چسباندند. صدای یا حسین(ع) پیرزنی که قرآن به دست سعی در رساندن خود به تابوت را داشت، در هیاهو و شیون جمعیت گم شد. هنوز مداح زیارت عاشورا را شروع نکرده متوجه شدند این پیرزن قرآن به دست، کسی نیست جز مادر صبور شهید!
دو فرزند دختر
و پسرش ابوالفضل!
با اعلام این خبر چه ناله‌ها و ضجه‌هایی که در ابراز همدردی و همنوایی با خانواده شهید بدرقه راه این مادر شد. چه مشت‌هایی که به سینه کوبیده می‌شد و چه جوانانی که به صورت خود چنگ می‌زدند. همه آمدند تا عشق خود را به این حرکت بزرگ مدافعان حرم نشان‌دهند. با خلق این صحنه‌های دلدادگی توسط مردم، مداحِ مراسم با گریزی به مصیبت هتک ‌حرمت اهل ‌بیت پیامبر(ص) در روز عاشورا از حاضرین درخواست می‌کند در این ازدحام جمعیت اجازه بدهند خانواده شهید بر بالین پیکر عزیزشان حاضر شوند؛ همسر شهید و دو فرزند دختر و یک پسر یک سال و نیمه به نام ابوالفضل!
حسرت
 یالیتنی کنّا معک...
زیارت عاشورا که شروع می‌شود تحمل مصیبت قدری آسان می‌شود تا آنجا که عبارت «لایوم کیومک یا اباعبدالله» آخرین بغض‌های خفته در گلو را می‌شکند.
 انگار هر فراز از زیارت عاشورا در مجلس شهید تفسیری تازه یافته است. آن‌ وقت که حرامیان داعشی وحشیانه و با مدرن‌ترین تسلیحات آمریکایی و حمایت همه‌جانبه کشورهای غربی و عربی اسب‌ها را نعل تازه زدند تا سرمستانه حریم اهل‌بیت پیامبر(ص) را جولانگاه تاخت و تاز خود قرار دهند، هرگز باور نمی‌کردند که هستند دلاورمردانی چون شهید رضا خرمی که در حسرت «یالیتنی کنّا معک» عمری را به انتظار نشسته‌اند تا با ایثار جان خود مانع تکرار تاریخی شوند که یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بوده است.
با پایان یافتن زیارت عاشورا پیکر مطهر شهید با خواهش و التماس مکرر مجری مراسم از دستان عاشقانی که با هزاران امید با شهید حرم وداع می‌کنند و از او طلب شفاعت دارند جدا می‌شود و بر دستان انبوهی از جمعیت در میان فضایی آکنده از عطر سلام و صلوات تا منزل شهید تشییع می‌شود.
در ایستگاه آخر بود که لحظه وداع با شهید فرا رسید و راستی چه سخت بود این لحظه جدایی و نوای امان از دل زینب! باز هم روضه وداع امام حسین(ع) که اشکی را بر چشمان جاری می‌سازد و دمی دل را آرام می‌کند. در همین هیاهوی ذکر مدام یا حسین بود که پیکر شهید میهمان خوان کرم سرور و سالار شهیدان شد.
خوشا به سعادتشان!
وقتی با چند جانباز قطع نخاعی حاضر در مراسم صحبت می‌کردیم حال عجیب و رفاقتی دیرینه با این شهید بزرگوار داشتند و به این جملات بسنده کردند: «او بسیار در کارش متخصص و یک مربی خوب بود. واقعاً حیف که این چنین بچه‌هایی را از دست دادیم. خلأ وجودشان قابل جبران نیست. آقا رضا بچه خونگرم، دلسوز، بسیجی و ولایی بود. همه این خصوصیات در شهدای ما موج می‌زند. خوشا به سعادتشان.
این‌ها کسانی بودند که با جان و دل پای کار ایستادند تا لحظه آخر که با خون خودشان این حرکت را تایید کردند و نشان دادند قابل بودند که خداوند انتخاب‌شان کرد و خوشا به سعادت‌شان که شهید شدند».
آرزوی مادر شهید
و فداکاری دیگری
برای ولایت
در پایان مراسم هم خدمت خانواده شهید خرمی رسیدیم و وقتی به آن‌ها تبریک و تسلیت گفتیم؛ مادر شهید یک جمله‌ای را بیان کرد که پاسخ دندان‌شکنی به همه معاندین و دشمنان اسلام است. او گفت: «من یک پسر و 6 دختر دارم. کاش باز هم پسری داشتم و او را برای رهبر می‌فرستادم. همه‌اش در سوریه پیش آقای سلیمانی بود. چقدر آقای سلیمانی را دوست داشت. کاش باز هم فرزند داشتم و به کمک آقای سلیمانی می‌فرستادم.»
سردار بر بالین فرزندان اسلام
البته پیش از این آیین وداع باشکوه، حاج قاسم سلیمانی در تشییع شهید مدافع حرم رضا خرمی که در جریان انفجار بمب انتحاری تروریست‌های تکفیری در منطقه خلسه در جنوب خان طومان به شهادت رسید به خیل عظیم مردم در میدان 17 شهریور پیوست.
 شهید خرمی متولد 1351 بود و به عنوان مستشار نظامی عازم سوریه شد. او از مربیان متخصص و زبده نظامی و ساکن جنوب شهر تهران بود. از این شهید مدافع حرم دو دختر و یک پسر یک سال و نیمه به نام ابوالفضل به یادگار مانده است.