فرانکلین، انجمن ایران و آمریکا و دیگران-38
یک هیولای مؤنث روی صحنه تئاتر!
انشاء ممکن است با زبان فارسی یا زبان انگلیسی نوشته شود. یکی از کارمندان انجمن ایران و آمریکا اظهار داشت که مقالات فقط از لحاظ معنی و افکار و نظریات پیشنهادی مورد قضاوت قرار خواهد گرفت و به سبک نگارش آن از لحاظ فصاحت ادبی، توجهی نخواهد شد. انشاء نباید از 1000 کلمه بیشتر شود.
مقالات در دو دسته دانشآموزان و دانشجویان بطور جداگانه مورد قضاوت قرار خواهد گرفت و به برندگان هر دو گروه صدها جایزه نفیس داده خواهد شد. ولی برنده ممتاز از میان شرکت کنندگان هر دو دسته انتخاب خواهد شد به این معنی که بهترین مقاله از هر دو دسته تعیین و یکی از آنها برنده ممتاز اعلام میشود.
شرایط مسابقه و فرم درخواست برای شرکت در مسابقه در بین کلیه دبیرستانها – دانشگاهها در تهران و شهرستانها توزیع شده است. علاوه بر این، شرکت کنندگان میتوانند درخواست را از انجمنهای ایران و آمریکا در تهران و شهرستانهای اصفهان، شیراز، مشهد و کرمانشاه یا اداره اطلاعات آمریکا در تبریز و خرمشهر دریافت کنند.
تمام مقالات تا پانزدهم اردیبهشت 1345 باید به انجمن ایران و آمریکا در تهران یا شهرستانها تسلیم شده باشد. اسامی برندگان در تاریخ 11 خرداد اعلام خواهد شد.
فیلم و تئاتر ؛ محمل دیگری برای تحمیل تفکرات مادی
از ديگر فعاليت هاي هدفدار انجمن فرهنگي ايران و آمريكا در جامعه ايران، ميتوان موارد زير را برشمرد:
نمايش فيلم و جلسه نقد و تحلیل آن مانند: سخنرانی مسعود کیمیایی و بهروز وثوقی در مورد فیلم «قیصر» و تلفیق هنر و تجارت در سینما از ساعت 30/18 روز 13/بهمن/1348 در کانون دانشجویان وابسته به انجمن فرهنگی ایران و آمریکا)
اجرای تئاتر برای تبلیغ و بزرگ نمایی فرهنگ بیبند و باری و اباحه گرایانه و تمدن سلطه طلبانه امريكا، مانند اجرای نمایش گروه حمید سمندریان در سالن انجمن ایران و آمریکا
در فصل تابستان نیز انجمن ایران و آمریکا اقدام به برپایی کارگاه تئاتر تابستانی برای دانشجویان میکرد که نمونه آن در تابستان 1348 برگزار شد و برای دانشجویان رشته نمایش و تئاتر، تسهیلات و تجهیزات فنی فراوانی در کارگاه تئاتر انجمن فرهنگی ایران و آمریکا جمع شد تا یک دوره دو هفتهای آموزش تئاتر به سبک آمریکایی برای انها شکل بگیرد.
در سال 1349 گروهی موسوم به تئاتر بینالمللی تهران با همکاری انجمن فرهنگی ایران و آمریکا یک برنامه نمایشی تنظیم کرده بود که در محل این انجمن به نمایش بگذارد. اولین نمایش این گروه، تئاتر «هدا گابلر» از نویسنده منحرف و پوچ گرای نروژی یعنی «هنریک ایبسن» بود که در آن کلکسیونی از انحرافات اخلاقی همچون همجنس گرایی و چند شوهری و روابط نامشروع در کنار اباحه گری و بیبند و باری بر بستری از تفکرات شرک آمیز و ضد دینی و در قالب فرقه ماسونی بردگی جنسی ارائه میشد. هدا گابلر که در نمایش، یک زن هوسران و خودخواه و مطلقه است، مدام در صدد برقراری ارتباط نامشروع و اجیر کردن جنسی افراد مختلف نشان داده میشود. کاراکتری که از سوی منتقدان غرب، یک هیولای مونث خوانده شد.
«كلمنت اسكات» در لندن به تماشاي آن نشست و در روزنامه «ديليتلگراف» نوشت: «چه داستان وحشتناكي! چه نمايشنامه كريهي!» و منتقد ديگر انگليسي نيز در تفسير آن نوشت: «هدا گابلر، نمايشي پيش پا افتاده و معمولي با فضايي بد و اخلاقيات كثيف و آلوده [...] است. روح هدا يك روح ظالم با تأثيري ناپاك روي انسانيت است.» و «آلفرد سيندينگ لارتين» شخصیت اصلی نمایش را «يك هيولاي مونث» نامید.کارگردان این نمایش، «آربی آوانسیان» از وابستگان دفتر فرح و تلویزیون شاهنشاهی بود که بعدا و در سال 1351 فیلم «چشمه» را درباره همین روابط نامشروع ساخت.
نمایش دیگر این گروه، «چه کسی از ویرجینا ولف میترسد؟» بود ؛ داستان سادیستی دو زوج که روابط نامشروع و انحرافات اخلاقی یکدیگر را تا مرز جنون برملاء میسازند و به دنبال آن نمایش از «لوییجی پیراندلو» به نام «شش بازیگر در جستجوی مولف» که توسط «روبین آلن» (متصدی برنامه تلویزیونی تدریس انگلیسی در شورای فرهنگی بریتانیا) کارگردانی شد، بعد از آن یک نمایش موزیکال که باعث شهرت «آنتونی نیولی» شد به نام «دنیا را متوقف کن تا من خارج شوم» و سپس یک «ملودرامای تابستانی» به کارگردانی «دون لافون»که در فضای باز اجرا میگردید.
تاثیر مخرب تئاترهایی که در «انجمن فرهنگی ایران و آمریکا» اجرا میشد، بر جوانان و دانشجویان و خانوادههای ایرانی چنان بود که خود نشریه «مرزهای نو» (نشریه اداره اطلاعات آمریکا در تهران) در ابتدای گزارش خود از اجرای تئاترهای فوق نوشت:
... ترجیع بند یک ترانه قدیمی میگوید :
هرگز نگذارید دخترتان در صحنه نمایش ظاهر شود.
سالیان دراز در ایران مردم همین نظر را داشتند، چون معتقد بودند که تئاتر از پلیدترین اشکال فساد و زیاده رویها است و قبول نقش بازیگر تئاتر، بدان میماند که شخص حاضر شده است با شیطان دست بدهد و با او همکاری کند. اما اینک زمان و ارزشهای اخلاقی هر دو دستخوش تغییر و تحول شدهاند و بازیگرها، رقاصان باله، خوانندگان اپرا و موسیقیدانان و نوازندگان مورد احترام جامعه هستند تا آنجا که مثلا بازیگران و هنرمندانی که در تالار رودکی برنامه اجرا میکنند، اغلب در پشت صحنه مورد تفقد و تشویق اعلیحضرتین قرارمیگیرند...
در گزارش نشریه «مرزهای نو» (نشریه اداره اطلاعات آمریکا در تهران) از این برنامهها آمده است:
... در این نمایشات بازار فروش ذرت بو داده، مشروبات غیرالکلی و آبجو رواج داشته و شاید تنها یک خانواده غیرعادی باشد که پس از تماشای آن همه صحنههای کمدی، آواز و رقص، خوش و خرم به خانه خود برنگردد...
برپایی نمایشگاه و برگزاری کنسرتهای موسیقی
برگزاری نمايشگاههاي مختلف درباره هنر مثل نمایشگاه آثار «پرویز تناولی» (۱) که سپاس و تشکر او را از انجمن به همراه داشت و به دنبال آن بین شهرداری تهران و دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در خصوص ساخت مجسمههای برنزی رضا و محمدرضا پهلوی توسط «پرویز تناولی» قراردادی منعقد شده و همچنین درخصوص پرداخت مطالبات«پرویز تناولی» بابت ساخت مجسمهها، نامه نگاری صورت میگیرد.
یا نمایشگاه پوسترهای نقاشی شده «دوگلاس جیمز جانسون» که در آذرماه 1349 در محل انجمن ایران و آمریکا برگزار شد. طره آنکه در این نمایشگاه مجموعهای نیز از آثار نقاشان پوستر ایرانی جمع آوری شده بود که بخش مهمی از آنها به پوسترهای فیلمفارسیهای مبتذل اختصاص داشت! نقاشی صحنههای مستهجن فیلمفارسی برروی پوسترهای یاد شده چنان مورد تحسین نقاش به اصطلاح روشنفکر آمریکایی قرار گرفته بود که در مطلبی نوشت:
ساکنین تهران بدون آن که خود متوجه باشند، در یک گالری هنری زندگی میکنند!
۱- درج یکی از پاورقی ها که درباره پرویز تناولی در ذیل شماره 430 درج شده پس از جمله مربوط به آن در متن، به شرح زیر لازم است:
در شماره پنجم از دوره یازدهم نشریه مرزهای نو (نشریه اداره اطلاعات آمریکا) در مقاله ای تحت عنوان «پیشرفت هنر مجسمه سازی» گزارش مفصلی از زندگی و فعالیت های پرویز تناولی درج شده که در قسمتی از آن آمده است:
« ... تازه ترین نمونه این فعالیت، مجسمه والاحضرت ولایتعهد رضا پهلوی در میان پیکره های 6 کودک دیگر است که آقای پرویز تناولی مجسمه ساز نامی ایران، آن را ساخته و هم اکنون زینت بخش پارک پهلوی در خیابان شاهرضا می باشد... در آمریکا ، تناولی کاملا با تکنیک و مصالح مدرن آشنا شد و این آزمایش به او فرصت دادتا زیبایی شناسی یک جامعه مرفه و مترقی را ارزیابی کند... استودیوی کاملا مجهز مجسمه سازی مدرسه هنری مینیاپولیس چنین فرصت گرانبهایی را در اختیار او گذاشت...»
گزارش دیگری از نمایشگاه تناولی در نیویورک حدود 10 سال بعد در اسفند 1355 در شماره سوم از دوره بیست و یکم نشریه اداره اطلاعات آمریکا در تهران چاپ می شود که در آن ضمن ستایش از تناولی ، نیویورک را تحت تاثیر یک نوع زیبایی آثار وی معرفی می کند. در همین گزارش ضمن اینکه از پیتر چلکوفسکی (کارشناس سازمان CIA و عضو بنیاد مطالعات اشرف پهلوی) به عنوان یکی از بازدید کنندگان نمایشگاه نام می برد، از قول وی ، تناولی را یک مجسمهساز مدرن عالی می خواندکه سخت مجذوب شیوه زندگی اش شده! براساس گزارش یاد شده نمایشگاه مجسمه های پرویز تناولی جزو برنامه شرکت ایران در جشن های دویستمین سالگرد استقلال آمریکا تحت سرپرستی فرخ دیبا بوده است!