نگاهی به قیام خونین 15 خرداد و نهضت پایدار امام خمینی(ره) - بخش پایانی
قیام 15 خرداد نقطه عطف تحولات جهان اسلام
سید روحالله امینآبادی
در رابطه با قیام خونین 15 خرداد 1342 که به پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی منتهی شد میتوان از ابعاد گوناگونی سخن گفت ولی آنچه که پرداختن به آن ضروری است پیوند مردم با دین و مرجعیت دینی در این قیام تاریخی است.
پیش از تحولات منتهی به خرداد 1342 تحولات بسیاری در کشور رخ داده بود که به دلیل عدم ارتباط مردم با این تحولات و دینمحور نبودن آنها به موفقیتی دست نیافته بودند، ولی در خرداد 1342 این نقیصه در انقلاب مردم از بین رفت.
رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنهای در این زمینه در 14 خرداد 1392 و در مراسم بیست و چهارمین سالروز رحلت امام خمینی(ره) میگویند: «در روز ۱۵ خرداد ۴۲ حادثهای که اتفاق افتاد، پیوند مردم با روحانیت را در این سطح خطرناک و حساس نشان داد. در روز عاشورای آن سال - که روز سیزدهم خرداد بود- امام بزرگوار در مدرسه فیضیه یک سخنرانی تاریخى تعیینکنندهای کردند.
بعد که امام را دستگیر کردند، در روز پانزده خرداد 42 عمدتاً در تهران، همچنین در قم و در بعضی از شهرهای دیگر، یک موج حرکت عظیم مردمی به راه افتاد و رژیم طاغوت با همه وجود، با ارتش خود، با پلیس خود، با دستگاههای امنیتی خود، دست به سرکوب این حرکت مردمی زد. در پانزده خرداد یک قیام مردمی به وجود آمد. این نشاندهنده این بود که آحاد ملت ایران، با روحانیت، با مرجعیت - که مظهر آن، امام بزرگوار بود- یک چنین پیوند مستحکمی دارند. و نکته اینجاست که همین پیوند است که ضامن پیشرفت نهضت، اوج نهضت و پیروزی نهضت میشود. هر جا یک حرکتی، یک نهضتی به مردم متکی بود و مردم با آن همراه شدند، این نهضت قابل ادامه است؛ اما اگر مردم با یک حرکت اعتراضی پیوند نخوردند، ناکام خواهد ماند.»
تفاوت 15 خرداد
با حرکتهای اعتراضی هم عصر
نکته دیگری که درباره قیام خونین 15 خرداد سال42 آن را با دیگر حرکتهای اعتراضی معاصر متفاوت میکند هدف براندازانه این قیام بود.
سیدمحمد جواد قربی نویسنده و پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی در گفتوگو با گزارشگر روزنامه کیهان در این زمینه میگوید: «یکی از ویژگیهای 15 خرداد که نقطه تمایز آن با حرکتهای قبل از سال 40 بود شیوه رهبری و مدیریت تحولات انقلابی از سوی امام خمینی(ره) میباشد.»
وی با بیان این که امام خمینی از ظرفیت آحاد ملت برای سرنگونی رژیم طاغوت استفاده کردند میافزاید: «قبل از دهه 40 و فوت آیتالله بروجردی الگوی سنتی در مبارزات روحانیت و حوزهها وجود داشت، ژانپیر دیگارد نویسنده کتاب «ایران در قرن بیستم» در این زمینه میگوید: « تحولات قبل از [امام] خمینی مبتنی بر الگوهای سنتی مبارزاتی توسط روحانیت بوده، روحانیت پیش از دهه 40 بیشتر اهل تقیه و اصلاح وضع موجود بوده است.»
قربی همچنین میافزاید: « فرق شیوه مبارزاتی امام خمینی در انقلابیگری ایشان بود ، پیش از امام خمینی، آیتالله بروجردی و آیتالله کاشانی به اصلاح وضع موجود اعتقاد داشتند، آنان به دنبال این بودند که با اصلاحات اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، وضعیت مطلوب شود، امام خمینی با تجمیع دستاوردهای گذشته به انقلابیگری روی آوردند و از این رو سبک و سیاق مدیریتی ایشان با گذشته تفاوت داشت.»
این پژوهشگر تاریخ در ادامه همین بحث میگوید: «در بررسی روند حوادث و جریانات یک قرن اخیر به چند دسته تحولات برخورد میکنیم، از زمان سیدجمال الدین اسدآبادی اعتقاد بر این بود که با یک سری نصیحتها میتوان به اصلاح حکومتها دست زد ، آنان بیشتر برای بهبود اوضاع به نصیحت و ارشاد حکومتها دست میزدند و معتقد بودند با ایجاد عدالت میتوانند فساد در مدیریت نظام سیاسی را کاهش داده و از منافع ملی حراست کنند. شیوه این افراد تلاش برای براندازی سیستم حکومتی نبود.»
وی همچنین تصریح میکند: «در دوره مشروطه علما کوشیدند با محدود کردن سلطنت و شخص شاه به قوانین و پیگیری آن در اصلاح نظام سیاسی بکوشند، در این دوره مبارزات یک گام از نصیحت به اصلاح ارتقا پیدا کرد. با این وجود علما در این دوره معتقد بودند با قرار دادن حق وتوی روحانیون عالی رتبه ، محدود سازی قدرت شاه و دربار و نظارت مجلس، نظام اصلاح شده و دیگر نیازی به انقلاب نیست.»
قربی معتقد است: «آیتالله کاشانی نیز الگوی اصلاح محور با بهره گیری از نیروهای فراملی را در دستور کار قرار داده بود، در این دوره با انشقاق میان رهبریت، مبارزه همبستگی ملی دچار خدشه شد و اختلافات مانع همبستگی گردید، آیتالله کاشانی خود به اصل تقیه اعتقاد داشتند و از این رو به اصلاح محدود روی آورده و به سمت انقلاب نرفتند.»
امام و تجمیع دستاوردهای مبارزاتی روحانیت
سیدمحمد جواد قربی پژوهشگر تاریخ در ادامه به گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «امام با تجمیع دستاوردها و تجربیات مبارزاتی روحانیت الگوی جدیدی را به جامعه عرضه کردند، در این الگو امام برای از بین بردن مفاسد هیچ توجهی به غرب و شرق نداشتند و معتقد بودند نمیتوان مفاسد را با وجود سلطنت از بین برد و از این رو به سمت براندازی رژیم طاغوت حرکت کردند.»
وی با اشاره به این که در دورههای قبل از امام علما با تاکید بر اصل تقیه به مبارزه روی نمیآوردند میگوید: «امام خمینی در این دوره برای حفظ منافع مسلمین و مردم اصل تقیه را حرام دانستند و با این حکم یکی از مهمترین موانع حضور فعال حوزهها و علما در مبارزات ضد رژیم برداشته شد. امام در مرحله دوم به تز استعماری جدایی دین از سیاست پرداخته و با برداشتن این مانع باعث حضور فعال همه ظرفیتهای مبارزاتی حوزهها و علما وسط میدان شدند.»
قربی میافزاید: «امام همچنین در گام سوم بر روی نقطه استراتژیک حکومت پهلوی یعنی مشروعیت سلطنت انگشت گذاشته و تاکید کردند؛ رسیدن به عدالت و نظام سیاسی مطلوب در چهارچوب سلطنت ممکن نیست و از این رو بعد از سال 1341 نقطه محوری مبارزات امام و انقلابیون خود نهاد سلطنت بود. امام در این برهه معتقد بودند که با از بین رفتن نهاد سلطنت ریشه تمامی مفاسد از بین میرود.»
این پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی در پایان میگوید: «علیرغم دوره مشروطه که انقلابیون سر از سفارت انگلیس در آوردند و دوره مبارزات ملی شدن صنعت نفت که برخی شخصیتها فکر میکردند میتوانند از شر انگلیس با اتکا به آمریکا رهایی یابند امام خمینی(ره) معتقد بودند «آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر.» از این رو بود که روش مبارزاتی امام خمینی با تجمیع تجربیات و دستاوردهای گذشته به پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در 22 بهمن 1357 منتهی شد.»
مبارزه همزمان با استبداد و استعمار
قیام خونین 15 خرداد دارای ابعاد ناشناخته فراوانی است که تاکنون به خوبی به معرفی آن پرداخته نشده است.
سیدحمید روحانی پژوهشگر تاریخ معاصر در این زمینه معتقد است: «در نهضتهاي گذشته موضوع براندازي نظام شاهنشاهي هيچ گاه مطرح نبود. چه بسا رهبران حرکتها و نهضتها گاهي مراتب وفاداري خويش را نسبت به شاه نيز اعلام مي کردند و از او ستايش به عمل ميآوردند و به رغم خيزشها وخروشهاي دامنه دار مردم، شخص شاه و رژيم او از حمله، آسيب و تعرض مصون بود. در نهضت ملي شدن صنعت نفت، آنگاه که به مصدق توصيه شد شاه را دستگير و از قدرت برکنار کند، واکنش او اين بود که: من در مراسم تحليف، به کلام الله مجيد سوگند ياد کردهام که به شاه خيانت نکنم!»
این پژوهشگر تاریخ معاصر میگوید: «امام از آغاز نهضت در سال 1341 هدف براندازي را در سر داشت و در راه واژگوني رژيم شاه و برچيدن سلطنت دودمان پهلوي مبارزه را آغاز و دنبال کردند و به آن جهت دادند. نگاهي کوتاه به روش و منش سیره امام در مبارزه و شيوه موضعگيريهاي او اين ايده و انديشه امام را به درستي آشکار مي سازد. حرکتهای اعتراضی هم عصر قیام خونین 15 خرداد علاوه بر آن که براندازانه نبودند یا علیه استبداد به مبارزه و مقابله برخاسته بودند یا استعمار خارجی و هیچ کدام این دو قدرت سلطهجو را توامان با هم به چالش نکشیده بودند و قیام 15 خرداد از این حیث با دیگر حرکتها و جنبشها متفاوت بوده است.»
در این زمینه سیدحمید روحانی تصریح میکند: « امام با عبرت پذيري از تاريخ، مبارزه با استبداد و استعمار را همزمان آغاز کرد و تا روز پيروزي، نهضت اسلامي ايران را در اين دو جبهه رهبري کرد و سرانجام نيز توانست فروپاشي نظام 2500 ساله شاهنشاهي را با قطع دست اجانب از سرنوشت ملت همراه سازد و به سلطه بيگانگان در ايران براي هميشه پايان بخشد.»
نقطه عطف تحولات مرحله نوین ایران معاصر
بر اساس آنچه ذکر شد میتوان گفت: بدون شک قیام 15 خرداد 1342 نقطه عطف تحولات مرحله نوین ایران معاصر محسوب میشود.
در این زمینه سیدمصطفی تقوی کارشناس تاریخ معاصر میگوید: «قیام 15 خرداد نقطه عطف تحولات مرحله نوین ایران معاصر است. این قیام سرآغاز روند جدیدی بر تحولات جامعه ایران شد به این دلیل که در شرایطی شکل گرفت که همه جریانهای فکری سیاسی دیگر اعم از جریانهای ملی مذهبی، چپ کمونیسم و حزب توده هیچکدام در برابر طرحهای جدید رژیم پهلوی مانند لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید حرف نو و تدبیر تازهای نداشتند و به گونهای دچار انفعال شده بودند. 15خرداد به این دلیل نقطه عطف است که با مدیریت تازه تحت عنوان مدیریت دینی شرایط جدید رقم زده و حوادث تازهای خلق شد و این تغییر مدیریت از نخبگان سیاسی محافظه کار سنتی و انتقال آن به مرجعیت دینی خود از پایههای قیام 15 خرداد است که آن را یک نقطه عطف قرار میدهد.»
وی ادامه میدهد: «اصولا پیام قیام 15 خرداد و حاملان این پیام؛ کسانی که بر آن مسیر به صحنه آمدند و شهید شدند و حادثه را رقم زدند و به اصطلاح بازیگران آن صحنه، مطالبه دیگر و طرحی نو و خواستههای جدیدی داشتند که فراتر از مطالبات نخبگان سیاسی جامعه ایرانی در آن روزگار بود. آن حادثه با اندیشه و به وسیله کسانی رقم خورد که رویکرد جدیدی را در منحنی تحولات ایران شکل دادند و این مصداق بارز و علمی نقطه عطف بودن قیام 15 خرداد است. نا امیدی مردم از نظام پهلوی و اقداماتی که در راستای حرکتهای انقلابی شکل گرفت، همه اینها بخشی از مواردی است که ثابت میکند 15 خرداد 1342 نقطه عطف و آغاز روندی نو در تحولات سیاسی ایران بود.»