kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۳۱۵۱
تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۷

سعدی، مُعلم عشق و ادب و اخلاق


  رضا اسماعیلی
 
  اشاره: روز اول اردیبهشت – سالروز تولد شاعر و نویسنده نامی ایران شیخ مصلح الدین سعدی و روز بزرگداشت این ادیب بزرگ است. متاسفانه بدلیل تراکم مطالب ، مطلب استاد رضا اسماعیلی که به بهانه روز یاد شده نگاشته شده هفته پیش مجال انتشار نیافت. در این نوبت وبا هم این مقاله ارزشمند را می‌خوانیم:
ادب و هنر


بای بسم الله
     به مناسبت روز بزرگداشت سعدی، تاملی اجمالی خواهیم داشت در اشعار و آثار این شاعر بزرگ و انسان دوست که در ذهن و زبان اهل ادب به استاد سخن و افصح المتکلمین معروف شده است. ولی پیش از پرداختن به سعدی و آثار او- به ضرورت - مقدمه‌ای بر جایگاه شعر و شاعری در اسلام خواهیم داشت.
   وجه تمایز یک شاعر معمولی با یک شاعر مسلمان انقلابی چیست؟ خداوند در آیات 224 تا 227 سوره «شعراء» این وجه تمایز را به خوبی روشن کرده است:
«وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ، أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی كُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ، وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ، الَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِیرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ: و شاعران را گمراهان پیروی می‌کنند، مگر نمی‌بینی که آنان در هر وادی سرگردانند، و چیزهایی می‌گویند که خود عمل نمی‌کنند، مگر آن کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند و خدا را بسیار یاد کرده‌اند و از پس آن ستم‌هایی که دیدند انتقام گرفته‌اند، زود باشد کسانی که ستم کرده‌اند بدانند که به کجا بازگشت می‌کنند.»
   یک شاعر معمولی صرفاً یک شاعر است و تمام دغدغه او جلوه فروشی، صنعت‌گری، خیال‌پردازی و زبان‌آوری. چنین شاعری اگر نابغه هم باشد در نهایت تبدیل می‌شود به موجودی مثل فرخی سیستانی و منوچهری دامغانی که عمری را صرف مشاطه‌گری «سخن» می‌کند تا عروس سخن را به عقد حاکمان و سلاطین درآورده و صله‌ای فراچنگ آورد تا صرف خوشگذرانی و عیش و نوش دنیوی خویش کند، بی‌آنکه بداند هدف از خلقت او چیست و سرمنزل مقصود او کجاست!
   آنان که با دروغ «چگونه گفتن»، شاعر را از حقیقت «چه گفتن» باز می‌دارند، شاعر را آدمی بی‌درد، الکی خوش، رمانتیک، مجنون و روان‌پریش می‌خواهند که جز خیال‌پردازی و تصویربازی به چیز دیگری نیندیشد، شاعری که در طول شبانه‌روز، در عالم خواب و خیال و رؤیا به سر برد و کاری جز «دل‌ای دل» کردن نداشته باشد! و دقیقاً مصداق همان شعری باشد که ایرج میرزا گفته است:
شاعری طبع روان می‌خواهد
نه معانی نه بیان می‌خواهد!
   بدون تردید اگر امروز هدف یک شاعر از سرودن شعر زبان آوری و صنعتگری به قصد تفنن و سرگرمی و یا تحریک شهوت و کسب شهرت باشد، مصداق بارز «خسر الدنیا و الاخره» خواهد بود؛ چرا که به تعبیر زنده یاد «جلال آل احمد» کار هنر در این ولایت، کار جهاد است:
   «اگر می‌خواهی با شعر، تفنن کنی؛ اگر می‌خواهی وقت بگذرانی و اگر این را هم وسیله‌ای می‌دانی که سری توی سرها در آوری؛ کور خوانده‌ای. در این ولایت کار هنر، کار جهاد است. جهاد با بی‌سوادی؛ با فضل‌فروشی، با فرنگی مآبی؛ با تقلید؛ با دغلی؛ با نان به نرخ روز خوردن، با بلغمی مزاجی ... حالا اگر مردی، این گوی و این میدان.»
   یک شاعر متعهد اما ریاضت «چگونه گفتن» را برای «چه گفتن» به جان می‌خرد، تا روش و منش اعتقادی و آرمانی خویش را ترویج کند. چنین شاعری پیش و بیش از هر چیز به رسالت الهی و انسانی اش می‌اندیشد و همچون «کمیت»، «دعبل» و «فرزدق» از شعر به عنوان سنگری برای مجاهدت در راه دین و آیین و پاسداری از ارزش‌های الهی استفاده می‌کند.
   در مکتب اسلام و از منظر جهان بینی اسلامی، شخصیت یک هنرمند را هرگز نمی‌توان از اثرش تفکیک کرد؛ چون «اثر» و «مؤثر» پیوندی تنگاتنگ و ناگسستنی با یکدیگر دارند. به این معنا که «از کوزه همان برون تراود که در اوست». توجه به «مؤثر» و خالق اثر از آن جهت قابل اهمیت است که ما بر این باوریم:
ذات نایافته از هستی بخش
کی تواند که شود هستی بخش!
   در هنر متعالی و انسانی «چه گفتن» به اندازه «چگونه گفتن» مهم است. هنر متعالی، هنری است که محصول تلفیق و همنشینی هنرمندانه فرم و محتواست. یعنی ابتدا باید «حرفی برای‌ گفتن» داشته باشیم، سپس سراغ چگونه گفتن برویم، چرا که توجه نکردن به «چه گفتن» باعث معناگریزی و فرم گرایی صرف یا به عبارت ساده‌تر فروافتادن در دام چاله فریبنده «هنر برای هنر» می‌شود. از همین رو برای چنین شاعری «چه گفتن» به‌ همان اندازه مهم است که «چگونه گفتن». چون به شعر به عنوان بازیچه و تفنن نگاه نمی‌کند بلکه همچون علامه اقبال لاهوری، شعر را مسند پیغمبری می‌داند:
شعر را مقصود اگر آدم‌گری است
شاعری هم وارث پیغمبری است
   از همین روست که می‌بینیم قله‌های شعر و ادب پارسی - از گذشته تا به امروز – هرگز محتوا و مضمون ارجمند را فدای فرم و صورت نکرده‌اند و«چه گفتن» به اندازه «چگونه گفتن» برای آنها مهم بوده است.
شعر در خدمت آرمان‌های والای انسانی
شعر در اسلام، هدف نیست و ابزار است و نظریه «شعر برای شعر» - به مانند عقیده  «هنر برای هنر» - از اندیشه‌های مطرود و مردود نزد اسلام است. سعدی نیز اغلب از شعر به عنوان بیان هنری ماندگار در مسیر نشر معارف قرآنی و حدیثی و ترویج اندیشه‌های حکمت گونه و اخلاقی و پندآمیز بهره برده است. «پند سعدی که مایه گرفته از معارف قرآن و حدیث است همواره نقش زرین خاطر پندآموزان، و زبان فصیح و صریح او، رازگشای گنجینه‌های معانی برای دل‌های جوینده و مشتاق بوده است و امروز مانند همیشه عزیزترین هدیه‌ احباب سخن و ارباب خرد را می‌توان در بدایع طیبات دیوان او و زیباترین گل‌های اندیشه بشری را در گلستان مصفای نظم و نثر او جست و یافت... البته این صورت از شعر سعدی، منافاتی با قوت وی در عرصه‌های دیگر چون غزل و حتی قصیده ندارد، چرا که سعدی شاعری ذوفنون است، ولی جهت غزل و نیز پند و حکمت وی بیشتر برجسته شده است، به ویژه جهت تغزل او؛ چنانچه شاعری گوید:
در شعر سه تن پیمبرانند
هر چند که لا نبی بعدی
اوصاف و قصیده و غزل را
فردوسی و انوری و سعدی
(پیام مقام معظم رهبری - در دوران ریاست جمهوری - به کنگره‌ بزرگداشت مصلح‌الدین سعدی شیرازی 4 آذر ماه 1363)
سعدی، به درستی «افصح المتکلمین» است
سعدی به معنای واقعی کلمه یک شاعر است، او در حوزه صنعتگری و زبان آوری منحصر به فرد، و توانمندی و نبوغ ادبی وی در اوج است .
   اشعار سعدی از زبانی سهل و ممتنع (قطعه‌ای - شعر یا نثر- که در ظاهر آسان نماید، ولی نظیر آن گفتن مشکل باشد - فرهنگ معین) برخوردار است. او در سخنوری دارای فصاحت و صراحت کلام است و اشعارش به راحتی می‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند. به همین دلیل استاد سخن و «افصح المتکلمین »اش نامیده‌اند. به عبارت ساده‌تر سعدی شاعری ست که با فروتنی تمام در کنار مردم ایستاده و به دور از تفاخر و فضل فروشی می‌خواهد با زبان آنان صحبت کند. زبانی ساده و صمیمی و به دور از غموض و پیچیدگی و دست اندازهای زبانی. همین ویژگی او را از دیگر شاعران ممتاز می‌کند و مردم را به او نزدیک تر.
 سعدی بدون بهره گیری از تصویر
 جان و جهان مخاطب را تسخیر می‌کند
   هم چنان که اشاره شد، زبان سعدی عاری از غموض و پیچیدگی و به زبان مردم نزدیک است. هنر بزرگ سعدی این است که در موارد بسیاری حتی بدون بهره گیری از شبکه تصویری، جان و جهان مخاطب را تسخیر می‌کند، چنان که شفیعی کدکنی در کتاب «رستاخیز کلمات» به درستی به این نکته اشاره کرده و گفته است: «یکی از شگرف‌ترین سخنان در تاریخ الاهیّات بشری این سخنِ عارفان ایرانی است که گفته‌اند: اَقوَی العُلومِ اَبْعَدُها مِنَ الدلیل( نیرومند‌ترین آگاهی،آن آگاهی است که نیازی به دلیل ندارد). به مقیاس همین سخن باید گفت: اَقوی الأشعارِ اَبْعَدُها مِنَ التصویر( نیرومندترینِ شعر‌ها آن شعر است که نیازی به تصویر ندارد) و آن شعر سعدی است که بدون یاری گرفتن از تصویر ما را تسخیر می‌کند.»
   این که سعدی توانسته بدون بهره مندی از عنصر تصویر و خیال و با زبانی ساده و صمیمی، سخنی دلنشین بگوید، کار هنرمندانه‌ای است. به همین خاطر کسانی که شعر را فقط در تصویر خلاصه می‌کنند، نمی‌توانند این حقیقت را درک کنند و به سعدی تهمت ناظم بودن می‌زنند.
رنگ «عشق» در غزل‌های سعدی
چه خبر دارد از حقیقت عشق
پای بند هوای نفسانی
خودپرستان نظر به شخص کنند
پاک بینان به صنع ربانی
   عشق عطیه‌ای الهی و گرانبهاترین گوهر وجودی انسان است که در ادبیات عرفانی ما از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. عشق، عمود خیمه آفرینش و شیرازه بند عالم هستی است. آدمی بدون عشق، به یتیمی می‌ماند که در برزخ غربت و تنهایی گرفتار است و «مرگ» نیز سرانجام محتوم اوست. ره سپر راه عشق، ره سپر وادی جاودانگی است و دست «مرگ» از دامن او کوتاه:
سعدیا زنده عاشقی باشد
کـه بمـیرد بر آسـتان نیاز
   سعدی در عاشقانه سرایی شاعری شاخص و بی‌نظیر است. هر چند «عشق» در غزلیات او بیشتر از نوع زمینی ست، اما نگاه این شاعر بزرگ به عشق نگاهی نجیب، شریف و انسانیست، و عاشقانه هایش لهجه‌ای نجیب وعفیف دارد.
   سعدی در جهان بینی خود، عشق زمینی را محملی برای رسیدن به عشق آسمانی می‌داند و در اشعارش تاکید می‌کند اگر عشق زمینی را تجربه نکنیم، نمی‌توانیم به عشق با شکوه آسمانی برسیم. چنان که گفته است:
تو به سیمای شخص می‌نگری
ما در آثار صنع حیرانیم
هر چه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم
   تکریم سعدی از عشق زمینی به خاطر آن است که راه عاشق صادق را روشن می‌کند، حجاب از چشم او بر می‌گیرد، غبار «خودبینی» و «خودخواهی» را از آیینه جانش می‌شوید و در نهایت او را به سمت ملکوت آسمان هدایت می‌کند:
به جهان خُرّم از آنم، که جهان خُرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم؛ که همه عالم از اوست
***
سعدیا، عشق نیامیزد و شهوت با هم
پیش تسبیح ملائک نرود دیو رجیم
***
هرکسى را نتوان گفت که صاحب نظر است
عشقبازى دگر و نفس ‏پرستى دگر است
شعر سعدی، آیینه تجلی قرآن
در نگاه سعدی، شعر رسانه‌ای برای ترویج فضیلت‌های انسانی و اخلاقی است. او رسانه شعر را رسانه‌ای قدرتمند برای ترویج فضایل اخلاقی می‌داند و در قالب شعر آموزه‌های اخلاقی ، دینی و کرامات انسانی را به تصویر می‌کشد.
   شعر سعدی، آیینه تجلی قرآن است. خالق بوستان و گلستان در بسیاری از شعرهای خود، هم «موضوع» آیینی دارد و هم «موضع» آیینی. یعنی در کنار پرداختن به «صورت» دین و آیین (مدح و منقبت بزرگان دینی)، در سروده‌های خود سیره و سنت خاندان رسالت (علیهم السلام) را نیز - که در راس آنها توحید و یکتاپرستی است - به تصویر کشیده است:
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش ازل بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند
نه همه مُسْتمعی فهم کند این اسرار
تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار
که تواند که دهد میوه الوان از چوب
یا که داند که برآرد گل صد برگ از خار
پاک و بی‌عیب خدایی که به تقدیر عزیز
ماه و خورشید مسخّر کند و لیل و نهار
و در غزلی نبوی، سیمای نورانی پیامبر اکرم(ص) را چنین به تصویر می‌کشد:
ماه فرو ماند از جمال محمد (ص)
سرو نباشد به اعتدال محمد (ص)
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست
در نظر قدر با کمال محمد (ص)
 وعده دیدار هر کسى به قیامت
لیله اسرى شب وصال محمد (ص)
 آدم و نوح و خلیل و موسى و عیسى
آمده مجموع در ظلال محمد(ص)
 عرصه گیتى مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد (ص)
 و آن همه پیرایه بسته جنت فردوس‏
بو که قبولش کند بلال محمد (ص )
 همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد (ص )
 شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد (ص )
 شاید اگر آفتاب و ماه نتابد
پیش دو ابروى چون هلال محمد (ص)
 چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمى‏گیرد از خیال محمد (ص )
 سعدى اگر عاشقى کنى و جوانى
عشق محمد(ص) بس است و آل محمد(ص)
   سعدی چون برخی از شاعران، صنعتگری و زبان آوری خود را به رخ دیگران نمی‌کشد. او مربی و معلم اخلاق و پرورش یافته دامن قرآن و عترت است که توانسته است به پیروی از سبک و سیاق قرآن، با توانمندی آموزه‌های دینی و اخلاقی را در قالب حکایت‌های شیرین و شنیدنی به نظم درآورد. جان کلام آن که در اشعار سعدی می‌توان سیمای قرآن و عترت را به روشنی به تماشا نشست و به نوعی سروده‌های وی تجلی گاه آیات قرآنی، روایات و احادیث است.