شیوه باشگاهداری در ورزش ما چگونه است؟!
سرویس ورزشی-
بسیاری از گرفتاریها و مشکلات لاینحل و تکراری ورزش ما، ریشه در این واقعیت غیرقابل کتمان دارد که «ما هنوز ورزش را جدی نگرفتهایم.» چه اگر غیر از این بود ورزش از سوی سیاستگذاران و مدیران و تصمیمگیران در حد و اندازه بایسته - نه بیش و نه کم - جدی گرفته میشد، و بعضی از این معاملهها را با ورزش نمیکردیم. مثلا این مکانیزم جذب و دفع را که عمدتا عناصر کارآمد و اصیل و دارای عزت نفس را کنار میزند و غالبا کارها را مستقیم و غیرمستقیم، آشکار و نهان به دست نااهلان و چسبیدهها و فرصتطلبان میسپرد، بر آن حاکم نمیکردیم و...
خلاصه خیلی از کارهایی که انجام میدهیم، انجام نمیدادیم و بسیاری از کارهایی را که انجامش برای پایهریزی یک ورزش اصولی و بنیادی لازم است، بیش از این معطل نمیکردیم و شجاعانه به انجام آنها مبادرت میورزیدیم و... یکی از نشانههای روشن و دلایل ما و کسانی که مثل ما فکر میکنند و معتقدند، علیرغم جاروجنجال و هیاهو و صرف هزینه و... که برای ورزش و درباره ورزش صورت میگیرد، ما هنوز ورزش را در این سامان جدی نگرفتهایم، این است که ما در غالب جاها و کارها، بیشتر به فرم و اسم و ظاهر امور چسبیده و به آن دلخوش کرده و از محتوا و رسم و باطن آن غافل هستیم.
برای همین هم هست که خیلی کارها و فعالیتها در ورزش ما - نه امروز بلکه - از دیرباز صوری و ادایی و سطحی بوده و به عمق و متن و ریشه نرفته است. در این باره ما بارها بر حسب وظیفه سخن گفته و نوشتهایم، اینجا بنا بر اختصار و کوتاهنویسی است، بنابراین از مثالها و نمونههای متعدد در میگذریم و فقط به یکی از آنها اشاره میکنیم و آن «راه و رسم باشگاهداری» در ورزش ماست.
تاکنون از خود سوال کردهاید که مثلا چرا پایان هر موفقیت یا ناکامی در فوتبال ما در هر صورت با قهر و دعوا و اختلاف و کشمکش روبرو میشود؟! گویا قرار نیست در این فوتبال کام مردم شیرین شود و نگرانی از وضعیت تیمهای محبوب دست از سر هواداران بردارد. تیمی پرطرفدار بعد از سالها، سرانجام با یک برنامه دو، سه ساله، همت و برنامهریزی و خوندل خوردن مدیران، درایت و کاردانی کادر فنی، همت و غیرت بازیکنان و بالاخره حمایت یکپارچه و بیریای تماشاگران خود، زودهنگام مقام قهرمانی لیگ فوتبال را به دست میآورد، اما هنوز لبخند از لبان تماشاگران محو نشده و جام قهرمانی از روی دستها پایین نیامده و اصلا هنوز لیگ تمام نشده، ناگهان از اردوگاه این تیم به جای شنیدن اخبار خوش درباره آینده روشن و فردای بهتر خبر از اعتصاب و قهر و اختلاف و... به گوش میرسد!!
... و این داستانی است که فقط برای این تیم اتفاق نیفتاده و اختصاص به امسال این فصل ندارد و اصلا محدود به فوتبال نیست. تقریبا هر سال در فوتبال ما این اتفاق رخ میدهد و تیمهای موفق در فردای قهرمانی دچار بحران و اختلاف و حتی بعضی اوقات در معرض فروپاشی و انحلال قرار میگیرند! بسیاری از قهرمانان و مدالآوران میادین جهانی و المپیکی، در فردای افتخارآفرینی، بنای شکوه و شکایت و... میگذارند، حتی گاه تهدید به خداحافظی از ورزش میکنند و بدتر از همه هم چیزی است که این اواخر کم و بیش شنیده میشود و آن اینکه بعضی از آنها تهدید به «تغییر تابعیت»!! میکنند و...
سوال این است که چرا؟ در اینجا هم وضع ما برخلاف روال طبیعی و تجربیات مشابه در کشورهای صاحب ورزش است؟ چرا پیروزی و موفقیت یا حتی شکست و ناکامی که باید به طور طبیعی باعث جزم شدن همتها و محکمتر شدن ارادهها و ایجاد همکاری و انسجام تیمی بیشتر شود، اینجا غالبا نتیجه معکوس دارد.
ریشه این امر را باید به طور علمی و همهجانبه بررسی نمود اما براساس تجربیات موجود، میتوان علت را در دو عامل جستوجو کرد. یکی فرهنگی و اخلاقی (که بحث اخلاق و ظرفیت عناصر سازنده این ورزش را پیش میکشد و...) و دیگری که بیشتر مورد توجه این نوشته است، مدیریتی و ساختاری است. مدیران و برنامهریزان و مجریان ورزش باید از خود سوال کنند، چرا وضعیت مدیریتی و مالی تیمهای بزرگی مثل پرسپولیس و استقلال در ورزش ما روشن نمیشود؟ تا کی قرار است این دو تیم که میتوانند در سایه یک مدیریت صحیح و در صورت «جدی گرفتن ورزش» به دو باشگاه بزرگ و سازنده در عرصههای فنی و فرهنگی ورزش تبدیل شوند، مثل «تیم محلی» اداره شوند و...؟ تا کی قرار است ما به اسم «تیمداری» بچسبیم و رسم و آیین آن را که در دنیا تجربه شده، به ورطه فراموشی بسپاریم؟ و... در یک کلام کی قرار است ما ورزش را در حد خودش - نه بیش و نه کم - جدی بگیریم و آن را از چنگ نااهلان و دلالان و «مدیر برنامهها»!! و فرصتطلبان و مقامپرستان و...! نجات داده و در مسیری منطقی و علمی و... و رو به اهداف ملی و منافع مردمی به حرکت درآوریم؟