به یاد شهید «امیر ملارضا»
او همیشه بصورت انفرادی و با خرج خودش به جبهه می رفت(حدیث دشت عشق)
شهید «امیر ملارضا» یکم فروردین 1344 در تهران چشم به جهان گشود. امیر ششمین فرزند خانواده بود. او بعلت ضعف مالی خانواده نتوانست ادامه تحصیل دهد و مجبور شد در یک کارگاه صافکاری مشغول بکار شود. تا اینکه 16 ساله شد و بلافاصله برای جبهه ثبت نام کرد.«امیر»برای نخستین بار در عملیات رمضان در غرب کشور شرکت کرد. او همیشه بصورت انفرادی و با خرج خودش به جبهه می رفت. هنگامی که عملیات والفجر(4) در منطقه پنجوین عراق آغاز شد، او درآن حمله شرکت کرد و در تاریخ 29/8/62 در آن عملیات مفقودالاثر گردید و تا کنون پیکر مقد سش بر نگشته است.
خاطره ای از همرزم شهید: در آن حمله، من كه كمك آرپى جى زن بودم، با شروع درگيرى، زخمى شدم و از بالاى يك بلندى به زمين افتادم . «امير» من را كشيد بين دو تخته سنگ تا از تيررس دشمن در امان باشم و خودش براى ادامه عمليات من را تنها گذاشت و رفت.من تا غروب آن جا بودم؛ سپس عراق شروع كرد به پاتك.فرمانده گردان به نيروها گفت: سريع به عقب برويد!هر كس بماند، ديگر مانده است! من دیگر بدنم سرد شده بود و اصلاً قدرت حركت نداشتم ؛ نگران و مضطرب بودم كه دوباره «ملارضا» آمد و من را كول گرفت و به راه افتاد.در بين راه، به طورمرتب خمپاره مىزدند و او مجبور مىشد هر بارمن را به زمين بزند و درازبكشد. من كه از آن وضع خسته شده بودم، گفتم: مرابگذار و خودت را معطل نكن. او يك باره داد كشيد و با عصبانيت گفت:با چه رويى به محل بروم و به صورت پدر و مادرت نگاه كنم! سيزده، چهار ده ساعت مرا به پشت گرفت و با هزار زحمت مرا به عقب آورد و در آمبولانس گذاشت و خودش بى درنگ بازگشت و در مرحله بعدى همان عمليات، مفقودالاثر شد.