kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۲۱۵۷
تاریخ انتشار : ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۳
نگاهی به فیلم «یک روز بخصوص» به کارگردانی همایون اسعدیان

یک فیلم کسل‌کننده با موضوعی تکراری


سعید رضایی
«یک روز بخصوص» ورژن جدیدی از فیلم‌های اصغر فرهادی است، اما بسیار کسل‌کننده! نه حرکتی در آن دیده می‌شود، نه حرف و پیام جدیدی برای مخاطب دارند، نه ذوق و احساس کسی را بر می‌انگیزند و نه طوری هستند که به کسی بربخورد. همه چیز عادی، خنثی و بی‌رمق اتفاق می‌افتد، پیش می‌رود و تمام می‌شود، بی‌آنکه کامل شود و مفهوم و ادراکی خاص و منحصر به فرد را پدیدار بسازند.
ضرباهنگ کند فیلم، مثل قلب خواهر شخصیت محوری فیلم، درام را دچار نارسایی و سکته کرده است. داستان نحیف، فقدان نقطه عطف دراماتیک و عدم تعلیق و هیجان‌، فضایی را در فیلم ایجاد می‌کند که مخاطب خواب را بر دنبال کردن روایت فیلم ترجیح می‌دهد، به ویژه اگر زمان نمایش فیلم، بعد از ظهر باشد!
فیلم جدید همایون اسعدیان، برخلاف دو فیلم قبلی این کارگردان که موجب غافلگیری و برانگیخته شدن موافقت‌ها و مخالفت‌هایی شدند، اثری فاقد اصالت و تازگی است. به ویژه مضمون فیلم. وجدان اخلاقی و مسئولیت اجتماعی، هر چند ازجمله موضوعاتی هستند که هیچ‌گاه کهنه نمی‌شوند و هر چقدر هم درباره چنین مضامینی فیلم ساخته شود باز هم کم است، اما تکرار در نوع پرداخت، موجب دلزدگی می‌شود. «یک روز بخصوص» هم بیشتر از این ناحیه ضربه خورده که ماجرایی را دستمایه پرداخت دراماتیک قرار داده که بسیار کلیشه ای به نظر می‌رسد. قرار گرفتن یک فرد در موقعیتی که باید میان دو گزینه یکی را انتخاب کند و محک خوردن تعهد اجتماعی و اخلاقی او در این کشمکش، تم حاکم بر این فیلم است که رنگ و بویی بیات دارد. در همین دوره از جشنواره فجر هم چند فیلم با این تم و مضمون حضور دارد. مثل فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا». و یا فیلم «آیدا و سارا» که از قضا به تهیه‌کنندگی اسعدیان در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. تنها جنبه جدید این فیلم، محوریت یک روزنامه‌نگار است که بین وجدان کاری و تأمین هزینه بیماری خواهرش گرفتار شده است.
موقعیت خلق شده در فیلم، واقعی و قابل درک نیست. چنین مناسباتی به ویژه برای کسانی که کار روزنامه‌نگاری را در ایران تجربه کرده‌اند، اصلا باورپذیر نیست. همچنان که هیچ زمینه‌سازی و منطقی هم برای ابتلای ناگهانی خواهر روزنامه‌نگار به نارسایی قلبی انجام نشده است. در نتیجه داستان فیلم، مبنا و اساس ضعیفی دارد.
حتی روابط آدم‌ها غیرواقعی، ناملموس و تصنعی است. شخصیت محوری فیلم با بازی مصطفی زمانی، فاقد پیچیدگی و ظرافت است و از همه مهم‌تر اینکه نمی‌تواند همذات‌پنداری و همراهی مخاطب را برانگیزد. به طور طبیعی در فیلم‌هایی که بار اخلاقی و ارزشی بر دوش یک شخصیت است و انتخاب‌های او کل سرنوشت داستان را رقم می‌زند، باید شخصیت‌پردازی عمیق‌تر و دقیق‌تری هم انجام شود.